🦋دستتون پر برکت 🦋 🔰نذر فرهنگی تون قبول 😌خوشحالیم که در کنار ما هستید ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

یالطیف 🦋به رسم پروانگان🦋 🔸دفتر حضور و غیاب را همیشه سال اولی ها می‌آوردند. زنگ آخر بود. معلم نوشت غایب نداریم و گفت: بنیانیان برو دفتر خانم فتحی با تو کار دارد . 🔸آفتاب از شیشه های رنگی روی موزاییک های راه رو افتاده بود. پشت در دفتر ایستاده بود حدس زد پدرش را می خواهند. در باز شد خانم فتحی دستش را روی شانه های زهره گذاشت و گفت: دخترم چند بار گفتم با مقنعه نیا مدرسه. خانم مدیر کلافه شده .از مدرسه اخراج نکند.خیلی خوب است . زهره کمی عقب رفت و گفت :مگر ما مسلمان نیستیم . _درست است . _پس حجاب از وظایف ماست. _ ولی قانون چیز دیگری می گوید از من گفتن بود خانم مدیر گفت اگر بازرس بیاید چه جوابی بدهد ، تو که دنبال دردسر نمیگردی؟! _زهره چیزی نگفت و تمام روز فکر کرد که فردا چطور به مدرسه برود. ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

یا لطیف 🔶زینب کبری سلام الله علیها یک زن بزرگ است.عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملّت های اسلامی دارد،از چیست؟ 🔸نمیشود گفت بخاطر این است که دختر علی بن ابیطالب علیه السلام ،یا خواهر حسین بن علی و حسن بن علی علیهم السلام است. 🔶نسبت ها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند.همه ی ائمه ی ما ،دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛امّا کو یک نفر مثل🦋زینب کبری 🦋؟؟؟؟ 🔸ارزش و عظمت زینب کبری،بخاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است.کار او ،تصمیم او،نوع حرکت او،به او اینطور عظمت بخشید.هر کس چنین کاری بکند،ولو دختر امیرالمومنین هم نباشد،عظمت پیدا میکند. ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

🌱شبکه نذر فرهنگی کوثر 🔰نذر های فرهنگی شما یعنی فرهنگ امر بسیار مهمی است که هیچ فشار اقتصادی یا سیاسی نمیتواند مانع توجه مردم بزرگوار ما به این امر مهم باشد. 🔰جهت نذورات فرهنگی 6037991942838420 زینب خالقی 🦋یاد خاطره ای افتادم از کتاب 🦋خانه دار مبارز🦋،در جریان زلزله طبس،مردم کمک های دولت شاه را قبول نمیکردند چون شاه را قبول نداشتند چون از فرح و فرهنگ فرحی بیزار بودند ،در زمانی که داغدار بودند و آواره و نیازمند از دولت فرحی کمک قبول نکردند ،این هویت مردم ایران است ،مردم ما به دنبال استقلال و آزادی حقیقی هستند . به امید ظهور 🌼مهدی فاطمه 🌼 🌼چشم به راهیم آقا جانم 🌼 ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

یا لطیف 🦋با پروانگان🦋 🔸به دور و برم نگاه می کردم ،هیچکس نعره نمیکشید!هیچ‌کس نمی‌خواست سرم را به این طرف و آن طرف بکوبد، حتی قاب پنجره ها بالا بود و من از پنجره به بیرون خیره شده بودم تا کسی با من حرف نزند و از من چیزی نپرسد و بتوانم تکه‌تکه آخرین جملاتی را که شنیده بودم به هم وصل کنم .گرفتار خشم هول انگیزی شده بودم که حتی اجازه ندادن آخرین ثانیه هایی که در اسارت آنها هستم هم طعم رسیدن به آزادی را بچشیم و لذت ببریم این خشونت بی رحمانه ما را در چنگ بی خبری مطلق، شکنجه میداد. مهماندار از اینکه لبخندهایش بی‌پاسخ می‌ماند و دست رد به پذیرایی اومی زدیم کلافه شده بود. _گفت: خوشحال باشید همه چیز تمام شد، شما دارید می‌روید ایران ! _ایران ،واقعاً ما را ایران می بردند؟؟؟ به جایی که چهار سال فقط خواب آن را می‌دیدم شاید حالا هم دارم خواب میبینم اما اگر این واقعیت داشته باشد من فرصت خداحافظی با قفسم را از دست داده ام و بی آنکه با برادران وداع کنم از آنها جدا شده ام. 📚کتاب من زنده ام ص۴۹۹ ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

یا لطیف 🦋با پروانگان🦋 🔰نقش زنان در تاریخ اسلام و بخصوص شیعه بی بدیل است. 🔸شخصیتی مانند جدّه امام مهدی عجل الله فرجه الشریف .🦋 بانو حُدَیْث🦋شخصیتی بودند که به نقل تاریخ ، امام حسن عسکری علیه السلام ایشان را بعنوان وصی خود قرار دادند. 🔸در روایتی از احمد بن ابراهیم آمده است: وی پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام نزد حکیمه رفت و از اعتقاد او درباره امامت پس از امام حسن عسکری علیه السلام پرسید. حکیمه در پاسخ گفت که به حجة بن الحسن علیه السلام اقتدا می کند. وی از محل و شخصیت امام زمان علیه السلام پرسید. حکیمه گفت: از دیدگان پنهان است. احمد بن ابراهیم پرسید: پس شیعه به چه کسی پناه ببرد؟! حکیمه پاسخ داده: به جدّه، مادر ابومحمّد علیه السلام . او گفت: آیا من به کسی اقتدا کنم که یک زن را وصی خود قرار داده است؟! حکیمه با درایت و درک وسیع خود پاسخ داد: به حسین علیه السلام اقتدا کن که خواهرش زینب را وصی خویش قرار داد. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 503 / شیخ صدوق، 1405 ق، ص 507) ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed

📚کتاب 🌼مرضیه🌼 🔸با پیروزی انقلاب ،نظر آقا جانم در مورد درس خواندن و کار کردن من تغییر کرده بود ،به هر بهانه ای به من و حسن آقا تلنگر میزد که با وجود دو بچه کوچک هم، تکلیف داری به این انقلاب خدمت کنی. 🔶به رسمیت شناختن نقش زنان 🍀eitaa.com/Revayat_zanan

🔰امام و زنان امتش 🔸مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال‏‎ ‎‏رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار‏‎ ‎‏مدرسه حجتیه عبور می‌کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه‌ها و‏‎ ‎‏کهنه‌هایی را می‌شوید. نمی‌دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می‌دیدیم که یخ‌های‏‎ ‎‏رودخانه را می‌شکست و کهنه می‌شست، بعد دستش را از آب بیرون می‌آورد و مقداری‏‎ ‎‏با دمای بدنش گرم می‌کرد و دوباره لباس می‌شست. 🔸امام قدری به او نگاه کرد بعد به من‏‎ ‎‏فرمود: «شما بروید بعد من می‌آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست‏‎ ‎‏بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباس‌ها را‏‎ ‎‏شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم‏‎ ‎‏مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی‏‎ ‎‏نبود». 🔸بعد معلوم شد به آن خانم گفته‌اند: «شما بیایید منزل، من دستور می‌دهم آب گرم‏‎ ‎‏کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمکتان می‌کنم. ☘eitaa.com/Revayat_zananmojahed