نزدیک چایی خونه حرم نشسته بودیم داشتیم صحبت میکردیم ک یه خانمه با دو تا چایی اومد سمتمون گفت اینا رو برا شما اوردم دیدم داشتین با هیجان صحبت میکردین گفتم دو تا چایی براشون ببرم.
و واقعا چسبید این چایی ✨
تا یکی دو ساعت دیگه میرسم ب دومین 24 ساعت بیداری
از هیچ فرصتی برای چرت زدن نمیگذرم انقدر ک خسته شدم
از کف صحن پیامبر اعظم تا وسط صحن انقلاب و الان هم ک تو سالن انتظار ایستگاه راه اهن روی صندلی های اهنی خوابیدم