❤️ بسم الله الرحمن الرحیم❤️
🔴 واحد شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)
🎼 سبک : ایران اگر دل تورا شکستند...
◾️ بند اول
ای وای
چی اومده اقا سر تو
فدای قلبه مضطر تو
تو طشت می ریخت جلوی زینب
خون لخته های جگر تو
ای وای
چشم تو گریون تا سحر بود
مظلومیت ارث پدر بود
تو لحظه ی جون دادن اقا
ذکر لبت مادر مادر بود
حسن غریبه عالمینه
حسن غریب تر ازحسینه
◾️ بند دوم
خواهر
بیا بشین کمی کنارم
ببین دیگه طاقت ندارم
دیدی غریبیِ حسن رو
تو خونه مم بی کس و کارم
خواهر
ببین تو حال مضطره من
نمیشه زینب باوره من
می بینی توی طشت و خواهر
که پاره پاره س جگره من
حسن غریبه عالمینه
حسن غریب تر از حسینه
◾️ بند سوم
ای وای
غمه دلم چه بی کرون شد
دلم از غصه ی تو خون شد
شنیدم اقا به جای گل
تابوت تو که تیر بارون شد
ای وای
غریبی تو شهر و دیارت
نداری هم زبون کنارت
قاتل تو شد اخر اقا
همسرو هم زبون و یارت
حسن غریب عالمینه
حسن غریب تر از حسینه
◾️ بند چهارم
ای وای
دیده های تر تورو کشته
ماجرای در تو رو کشته
قصه ی کوچه ی مدینه
غصه ی مادر تورو کشته
ای وای
تو دیدی خونِ روی سینه
تو دیدی کوچه ی مدینه
تو دیدی توی کوچه ها که
مادرتو نقش زمینه
حسن غریب عالمینه
حسن غریب تر از حسینه
◾️بند پنجم
ای وای
خیلی گذشت برای تو سخت
وقتی رسید حرومیه پست
تو کوچه ها دیدی بلند کرد
به روی ناموس علی دست
ای وای
گله داری از این زمونه
دلت از این زمونه خونه
تو دیدی روی مادرت رو
رنگ کبود و ارغوونه
حسن غریب عالمینه
حسن غریب تر از حسینه
✍ شاعر: #رضا_نصابی - #حسین_عیدی
#
رضا:
@rezanesabi
شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
هدیه به امام حسن صلوات
شور یا زمینه شهادت امام حسن
گریز کوچه و گودال
بی کس و بی یاری و
تنها تو دیاری و
هم زبون تو خونتم نداری و
وای حسن. وای حسن
چی کار کردن با تنت.
تیر بارون شد بدنت
.
دوخته شد تا بوت تو به کفنت
وای. حسن. وای حسن.
از دنیا تو سیر شدی.
به غصه اسیر شدی
بعد ماجرای کوچه پیر شدی
وای حسن وای حسن
ریختن روی سر تو.
پیش چشم تر تو
وسط کوچه زدن مادر تو
وای حسن. وای حسن.
دیدی که در افتا ده
روی مادر افتاده
رو ی خاک فاتح خیبر افتاده
وای حسن. وای حسن
لحظه های آخرت
با دو چشمای ترت
خوندی. از روضه های برادرت
وای. حسن. وای حسن
دور تو بلوا میشه
قتلگات غوغا میشه
سر غارت تنت دعوا میشه
وای حسین. وای حسین
غارت میشه بدنت
حتی این پیروهنت
بوریا میشه حسینم. کفنت
وای حسین. وای حسین
می مونه پیکر تو
رو نی می ره سر تو
ماجرایی میشه انگشتر تو
وای. حسین. وای حسین
تو گودال خواهرتو
میاد بالای سرتو
بوسه می زنه رگ حنجرتو.
وای. حسین. وای حسین
رضا نصابی
رضا:
@rezanesabi
شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
هدیه به امام حسن صلوات
شوراحساسی
اقایی
ما بنده و تو مولایی
پا می زاری توی میدون
انگاری که مرتضایی
دریایی
میوه ی قلبه زهرایی
تو مقتدای هر شیعه
تو امام عاشورایی
معنای خیر العمل هستی تو
بر سره عدو اجل هستی تو
شتره فتنه رو کشتی اقا
فاتحه جنگه جمل هستی تو
ای یارم
سر به پای تو می زارم
به ابی انت و امی
خیلی تورو من دوست دارم
کریمی
تو پناهه هر یتیمی
روزی می گیرن از دستت
هم مسیحی و کلیمی
همه می گن که اقا هستی تو
معنای جود و سخا هستی تو
روزی خلق و میدی بی منت
صاحبه دسته عطا هستی تو
محشری
دقیقا مثل حیدری
همه می دونن این و که
خیلی هستی تو مادری
غریبی
بمیرم که بی حبیبی
لحظه ی اخر راویه
روضه ی شیب الخضیبی م
تاریخ و بردی جلو واخرش
رسیدی به لحظه های مضطرش
گفتی از قتلگاه و دم غروب
گفتی از خنجر کندو حنجرش
رضا نصابی
رضا:
@rezanesabi
شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
هدیه به امام حسن صلوات
شوراحساسی
اقایی
ما بنده و تو مولایی
پا می زاری توی میدون
انگاری که مرتضایی
دریایی
میوه ی قلبه زهرایی
تو مقتدای هر شیعه
تو امام عاشورایی
معنای خیر العمل هستی تو
بر سره عدو اجل هستی تو
شتره فتنه رو کشتی اقا
فاتحه جنگه جمل هستی تو
ای یارم
سر به پای تو می زارم
به ابی انت و امی
خیلی تورو من دوست دارم
کریمی
تو پناهه هر یتیمی
روزی می گیرن از دستت
هم مسیحی و کلیمی
همه می گن که اقا هستی تو
معنای جود و سخا هستی تو
روزی خلق و میدی بی منت
صاحبه دسته عطا هستی تو
محشری
دقیقا مثل حیدری
همه می دونن این و که
خیلی هستی تو مادری
غریبی
بمیرم که بی حبیبی
لحظه ی اخر راویه
روضه ی شیب الخضیبی م
تاریخ و بردی جلو واخرش
رسیدی به لحظه های مضطرش
گفتی از قتلگاه و دم غروب
گفتی از خنجر کندو حنجرش
رضا نصابی
رضا:
@rezanesabi
شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
۱۳۷۲:
هدیه به حضرت زینب صلوات
شوریا زمینه
چشمت روشن
بردن منو بازار
جلو چشِ انظار
تومجلس اغیار
دادن من و ازار
نبودی داداش
غصه عادت شد
به اهل بیت تو
فقط جسارت شد
تو این مسیر خیلی
رقیه اذیت شد
نبودی داداش
با قامت خم داداش رسیدم رسیدم رسیدم
از این زمونه خیری ندیدم ندیدم ندیدم
زخمیه زنجیرم از زندگی سیرم می بینی حسین
نا خوشِ احوالم شکست پروبالم می بینی حسین
بند دوم
تو نپرس از
رباب و گهواره
نپرس ز گوشواره
از گوشای پاره
از چشمی که تاره
دیگه بریدم
تو نپرس از
چادرای سوخته
دست و پای سوخته
نپرس برادر از
معجرای سوخته
دیگه بریدم
رقیه میگفت عمه ببرم ببرم ببرم
درد میکنه پهلو و کمرم کمرم کمرم
تو این چهل روزه یه روز خوش حتی حسین ندیدم
نبودی داداشم ندیدی که از شمر چیا شنیدم
شعر. رضا نصابی. حسین عیدی
یه نفس کربلایی ایمان میرزایی
رضا:
@rezanesabi
شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه