نگاهی به شیوه های تبلیغی امام صادق علیه السلام.pdf
777.6K
🔖منبر کامل 🔖
#امام_صادق علیه السلام
💠 نگاهی به شیوه های تبلیغی وجود نازنین امام صادق علیه السلام 💠
شیوه های تبلیغی امام صادق علیه السلام:
✍جامعیت
✍استفاده از موقعیت ها
✍مناظره و بحث آزاد
✍برخورد عملی
✍نهی از منکر با محبت
✍اختصار در سخن
✍ترغیب به نشر فرهنگ اهل بیت
✍توجه به جوانان
✍توجه به ظرفیت افراد
✍تبلیغ پنهانی
✍نوآوری
✍تبلیغ در حساس ترین لحظه ها
🔵 دو دعای مهم توصیه شده امام صادق(ع) برای منتظران آخر الزمان
1️⃣ دعای غریق
🔹بنا بر روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند:
🔴 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ
📚 کمال الدین جلد ۲ ص ۳۵
2️⃣ دعای معرفت
🔹 بنا بر روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: بامداومت بر اين دعا معرفت امام عصر را از خداوند طلب نماييد:
🔴 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
📚 اصول کافی جلد ۱ ص ۳۳۷
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
👈اول تعقل بعد توکّل !
شخصی آمد پیش پیامبر و شترش را
ول کرد. پیامبر فرمود که شتر ات کو؟
گفت: به خدا سپردم!
پیامبر فرمود:
اعقل البعیر ثم توکّل؛
اول شتر را ببند بعد توکل کن.
بعضی ها فکر می کنند توکل یعنی
بی محابا کار کردن. عقلانیت را بکار ببر
و تا آنجا که می توانی اندیشه ات را
فعال کن، توکل هم بکن.
نه اینکه بی فکر و بی حساب کار کن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈@rkhanjani
امیرالمومنین علیهالسلام:
« سخن را تا نگفتهای در بند توست
و چون گفتی تـو در بند آنی. همانگونه
که طلا و نقره ات را نگه میداری زبانت
را نیز نگه دار. بسا کلمهای که نعمتی را
برباید و عذابی را نزد تو آورد.»
- نهج البلاغه، حکمت ۳۸۱ -
@rkhanjani
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_ششم
بعد از بیرون رفتن آقای جلالی فرزانه رو کرد به من گفت: چیه ترسیدی فردا تنها بری خانمه انتحاری بزنه! گفتی منم بیام با هم بریم رو هوا؟؟
نگاهی بهش انداختم گفتم: اگه این خانومه انتحاری کن بود الان به صفوف بهشتیانشون در جهنم پیوسته بود! نه اینکه من و شما بریم ازش مصاحبه بگیریم!
فرزانه زد زیر خنده گفت: راست میگی... چند لحظه بعد سرش رو بالا آورد و گفت به نظرت اینا چه جوری عضو داعش میشن یعنی اینقدر آدم دارن توی کشورهای مختلف؟!
گفتم: اینطوری من متوجه شدم داعشی ها یه ارتش سایبری در فضای مجازی دارن که خیلیم فعاله! دقت کنی توی همین مقاله هم گفته بود اکثرا از طریق فضای مجازی جذب شدن!
فرزانه محکم زد پشت دستش و گفت: عه عه! من فکر میکردم اینا تفکراتشون کلا مثل انسانهای اولیه است پس از نسل قرن بیستم اَن! ارتش سایبری داعش فک کن عجب!
بعد هم رو کرد به من گفت: خداوکیلی من و تو که خبرنگاریم چقدر توی فضای مجازی فعالیت می کنیم! این همه آدم حسابی داریم تو کشورمون چند نفرشون تو فضای مجازی فعالن!
اصلا الان که خوب فکر میکنم به یه ارتش سایبری هم نیاز نیست یه چند تا دونشونم فعال باشن برا جذب ملت بسه با این میدونی که ما بهشون دادیم...
گفتم: منم قبول دارم کم کاریامون رو... ولی حالا تو خیلی حرص نخور بیشتر از فعالیت ارتش سایبری باید این ساده انگاری و ساده لوحی خانمها رو درست کرد آخه من نمیدم اصلا گیرم وعده زندگی مرفه هم به آدم بدن چطور می تونن دیدن هم چین قیافه های رو تحمل کنن ؟؟!
فرزانه با تأیید گفت: آره بخدا آدم زهره ترک میشه ! ما که عکسشون رو می بینم می ترسیم خدا به داد مجاهدانشون برسه! هر چند که اجرجهادشون رو همون لحظه اول دیدار، با دیدن رخ یار میگیرن....
بعد هم زد زیر خنده....
در حال جمع و جور کردن وسایلم شدم
گفتم از این ابیات نغزت فردا تو مصاحبه
نگیا!
راستی فرزانه وُیس رکوردر رو ندیدی هر چی میگردم نمی بینمش؟
گفت:وُیس برا چی میخوای؟
گفتم: تو خبر نگار نمی دونی وُیس برا چی میخوام برای ضبط صدا دیگه! فیلمبرداری که کنسل شد ضبط صدا که باید باشه!
گفت: این آدمی من می بینم صداشم نمیذاره ضبط بشه باور کن...
گفتم: وا برای چی؟ حالا تصویر یه چیزی صدا که دیگه موردی نداره!
گفت: چمیدونم؟ شاید بگه بعداً برام دردسر بشه اتهامی ...اعترافی ...
گفتم: می خوای بریم فقط احوالش رو بپرسیم نا سلامتی داریم میریم ازش مصاحبه بگیریم !
تصویر نه ! صدا نه! کات آقا، کات! اصلا ولش کن!
فرزانه گفت :من همینجوری گفتم حدس زدم! بعد هم دستش رو دراز کرد و تمام وزنش رو انداخت رو نوکه انگشتای پاش... از بالای قفسه وُیس رو آورد داد بهم و گفت: شایدم بذاره؟
#سیده_زهرا_بهادر
📚 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
🏴 داستان جالبی از زائر افریقایی که خدمت امام صادق علیه السلام رسید
🏴@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻🌱|°•
تو رو قسم به زهرا(س) برگرد 😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@rkhanjani
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ
مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا
أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
خدا همان كسى است كه هفت آسمان
و همانند آن هفت زمين را آفريد، فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مىآيد
#تابدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست
#طلاق۱۲
———🌻⃟————
@rkhanjani
#حرف_قشنگ🌱
سرمیزِ معامله با خدا اگه دلت رو باختی،
همه چی رو بُردی...
دلباختگی برای خدا یعنی بیمه شدنِ همه ی
لحظاتِ زندگی...
@rkhanjani
🔴 دگرگونی در درون
✍ استاد عالی:
کسی که برای گناهانش آه و سوز و شرمندگی دارد و از صمیم قلب از گناه بدش آمده است، در عالم باطن یک دگرگونی و تغییری به وجود میآورد و بهجای هر کدام از گناهان که چهره مخالفت و عنادورزی با حضرت حق را داشت، یک شرمندگی و کوچکی محض و خضوع و تضرع را ثبت میکنند. یعنی بهجای فلان گناه یک اشک و سوز و آه، بهجای فلان آلودگی و معصیت یک تضرع و طاعت.
آن وقت همان سیئات تبديل به حسنات میگردد.
📚 کتاب قیامت و حشر
———🌻⃟————
@rkhanjani
4 چیز رو هرگز فراموش نکن❌
۱.همه رو نمی تونی از خودت راضی نگه داری🤗😏
۲.به همه نمیتونی کمک کنی😞🤝
۳.همه چیز رو نمیتونی عوض کنی😔
۴.همه تو رو دوست ندارند❌
پس هر طور که خدا میگه و خودت دوست داری زندگی کن🤝🦋☔️
———🌻⃟————
@rkhanjani
#همسرداری
اگه احساس میکنی همسر جانت مدتیه اونی نیست که فکر میکردی😔....
یا اینکه پر از ایراده😥....
ازش فاصله نگیر❗️❗️
✅خاطرات خوب و شیرینتون رو مرور کنید باهم
✅بهش بارها بگو دوستش داری (حتی اگه بدی هاش متنفرت کرده)
✅هفته ای چهار بار خوبی ها و نقاط مثبتش رو بگو حتی اگه لبخند زیبایی داره, حتی اگه صدای زیبایی داره....
✅گاهی خوبی هاش رو با خط زیبا بنویس و قبل از رفتن به سرکار, بذار جایی که میدونی چشمش بهش میفته!
⭕️اگه دیدی دیگه بدی هاش کم شده و تغییر کرده و چقدر دوست داشتنی شده, تعجب نکن!
———🌻⃟————
@rkhanjani
❞ هنگام یأس
با جامهی بلند فراموشی
در انتهای معبد خاموشی
پیوند میزدم
با رشتههای لطف
با حلقههای لطافت
من بودم و کویر غم و سایبان شوق
من بودم و کلام دل و گوش و صبحدم
من بودم آرمیده میان غدیر اشک
ز اندوه و درد و غم
اندیشه
همچو دایره موجهای سبز
هر لحظه باز میشد و هر لحظه بازتر...
...تا ساحل ابدیت
دل
این جلوهگاه نور
چون آرزوی کودکی افسانهساز و سست
پرواز مینمود...
تا پشت کهکشان
بالاتر از کرانهی مرموز قدسیان
بهمن ۴۷
📚 #مجموعه_اشعار
📝 استاد علے صفایے حائرے
———🌻⃟————
@rkhanjani
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_هفتم
ویس رو گرفتم و گذاشتم داخل کیفم رو به فرزانه گفتم در هر صورت ما باید کارمون رو انجام بدیم حالا ببینیم فردا چی میشه؟ قرار گذاشتیم فردا ساعت نه همدیگه رو ببینیم که با هم به محل مصاحبه بریم.
خدا حافظی کردم و راه افتادم سمت خونه هنوز سرم درد میکرد ذهنم با هجمه ی از مطالب که امروز خونده بودم آشفته بازاری شده بود ...
رسیدم خونه ترجیح دادم استراحت کنم شاید کمی سردردم بهتر بشه...
چشمهام رو که روی هم گذاشتم خدا نصیب نکنه از وسط اردو گاه داعش سر در آوردم مردانی با هیکلهای درشت، ریشهای بلند و چاقو بدست به همراه زنانی با ردا و رو بند به سمتم می اومدن...
چنان ترسی در خواب بر وجودم حاکم شده بود که اگر تلفن خونه زنگ نمی خورد در این کابوس داشتم قبض روح می شدم ...
از خواب پریدم تمام صورتم خیس عرق بود ونفس نفس میزدم...تلفن همچنان زنگ میخورد تا اومدم جواب بدم قطع شد ...
با خودم گفتم این که خواب بود من قالب تهی کردم ... یعنی فردا قراره با چه کسی رو به رو بشیم؟؟؟
سعی کردم خودم رو با کارهای ناتمومم مشغول کنم تا شاید کمی از استرس و فشارروحیم کم بشه...
و بالاخره به هر سختی بود زمان گذشت ...
آماده شدم راه افتادم سمت محل قرار دقیقا راس ساعت نه اونجا بودم چند لحظه ایی ایستادم فرزانه رسید با دیدنش چنان شوکه شدم که برای چند لحظه اصلا نمی تونستم صحبت کنم ...
سلام کرد ولی من هنوز تو شوک بودم
گفت: جواب سلام واجبه ها!
مِن مِن کنان پرسیدم چیزی شده ؟کسی طوریش شده؟
زد زیر خنده گفت: نه بابا ...
گفتم: پس چرا سر تا پات مشکیه؟ دستکش هم مشکی؟!
با یه حالت خاصی نگاهم کرد و زد به شونم گفت: مشکی رنگه عشقه عزیزم... مگه رنگ پرِ پرستوی عشقو ندیدی...
گفتم: تو دیوانه ایی فرزانه! یه رو بندم میزدی بایداز تو مصاحبه میگرفتم!
گفت : سِت مصاحبه زدم دیگه!
گفتم: سِت مصاحبه رو کجای دلم بذارم!
گفت: جدی هدفمند این تیپی پوشیدم با خودم فکر کردم شاید کمک کنه به یاد آوری خاطرات خانمه....سری تکون دادم و گفتم چی بگم ! راه بیفت دیر نشه ...
رسیدیم به آدرسی که آقای جلالی داده بود یه منزل مسکونی بود فرزانه با تعجب گفت تو خونشون باید ازش مصاحبه بگیریم؟ اگه یه بلایی سرمون آورد چی؟
گفتم فرزانه نگاه کن خواهش میکنم فکر نکن !حدس نزن ! هیچی نگو! تو رو خدا ! من خودم دارم همینجوری از استرس میمیرم....
با اشاره سر گفت باشه...زنگ خونه رو زدم...ضربان قلبم رفته بود رو هزار...
خانمی از پشت آیفون گفت کیه؟
گفتم از خبرگزاری برای مصاحبه اومدیم.
گفت بله بله بفرمایید داخل ...
و تق در باز شد....
فرزانه بهم گفت تو اول برو داخل لااقل انتحاری زد یکیمون فرار کنه! یعنی تو موقعیت حساس هم این دختر دست از شوخی بر نمی داره...
رفتیم داخل....
#سیده_زهرا_بهادر
📚 @rkhanjani
تسلیت خدمت هم کانالی های ِ آبادانیمون انشاءالله جزء خانواده های داغدارنباشید خداوند به شما و هم استانی هاتون صبر عطا بفرماید🖤
همون قدر که شما ناراحتید ما هم ناراحتیم
#متروپل
#آبادانتسلیت
#ماهمهمردمآبادانیم🖤🥀
•••❈❂🌿🌺
و نورانی شدن
مگر جز به نور یاد تو در دل
محقّق میشود؟
و آرامش
مگر جز با حضور عشق تو در قلب
به دست میآید؟
ای آخرین ذخیرهی خدا بر زمین خاکی ما!
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
•••❈❂🌿🌺
@rkhanjani
.
اگه از مشکلات و سختیها خستهای، استراحت کردن رو یاد بگیر
نه تسلیم شدن رو.
#نکته
@rkhanjani