🍃عبادت بی لذت
📝 #کلام_بزرگان
آیت الله جوادی آملی می فرماید:
چرا ما از عبادت لذت نمی بریم؟
اگر انسان مریض، شیرین ترین وخوشمزه ترین گلابی ومیوه رابخورد، لذت نمی برد وگاهی هم به کام او تلخ است.
در بعد معنوی وعبادت هم اینگونه است، کسی که "فی قلوبهم مرض" یعنی قلبش بیمار است، از #نماز و عبادت لذت نمی برد وگاهی هم خسته می شود.
بیماری قلب همان گناهان است، تا انسان #گناه را ترک نکند علاوه بر اینکه از عبادت لذت نمی برد بلکه خسته هم می شود.
@rkhanjani
#غـفـارالذنـوبــ💚
برخی که خیلی گناه دارند میگویند:
یعنی خدا من را میبخشد؟!😔
آنها نمیدانند وقتی به این حال میرسند
یعنی اینکه بخشیده میشوند..😊
#حاج_اسماعیل_دولابی
#صدباراگرتوبه_شکستی_بازآ
#انگیزشی
@rkhanjani
💕با خواستگاری که بهشدت به ما علاقهمند است و ابراز علاقه میکند چطور برخورد کنیم؟
💞اگر خواستگاری بهشدت به شما علاقهمند است، حتماً سراغ مشاورهای عاقلِ خداترسِ دلسوز بروید، وگرنه خطاپذیری قطعی رخ میدهد و قطعاً در این رابطه، دل جلو میرود و عقل پشت سر قرار میگیرد و شما ضریب خطاهایتان خیلی زیاد خواهد شد.
در خواستگاریها از جهت مهارت معنوی میگوییم سه تا سورۀ یاسین را از طرف امامزمان(عج) هدیه کنید به حضرت نرجسخاتون(س) و از خدا بخواهید که به وساطت این نورهای مقدس به شما قدرت دیدن حقایق خوب و بدی که در زندگیتان مهم است، عنایت کند.
#سبک_زندگی
@rkhanjani
⭕️چه جوری شاد باشم؟!☺️
شادی حقته!😍
. شکرگزار داشته هات باش.
• مثبت باش تا انرژی مثبت دیگران رو به خودت جذب کنی.
• نیمه پر لیوان رو ببین.
• سعی نکن همه چیز رو کنترل کنی.
• زندگی جاریست. هر چقدر بیشتر در برابر زندگی جبهه بگیری، بیشتر رنج می بری.
• خودت رو در اختیار جریان زندگی بزار، تا شادی رو با تمام وجودت حس کنی!
پیش به سوی زندگی بهتر😊
@rkhanjani
💠 چه كنيم تا كلام و نصيحتمان در #فرزندان یا#نوجوان تاثيرگزار باشد❓
1. به مقدار ضرورت بسنده كنيد. #نصيحت پي در پي، سبب لجاجت فرزندان نوجوان مي شود و رفتار ناشايست را در آنان تثبيت مي كند.
🔹توجه داشته باشيد كه حتي بزرگسالان نيز پند را به سختي مي پذيرند.
2. اول خودتان به موعظه هايتان عمل كنيد بعد به فرزندتان توصيه كنيد .
🔹 در روايات آمده است:
ان العالم إذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب كما يزلّ المطر عن الصفا
اگر عالم به دانش خود عمل نكند، موعظه اش از قلب ها مي لغزد؛ همان گونه كه قطره آب از روي سنگ فرو مي ريزد.
3. براي تأثير نصيحت، بايد بين خود و فرزندانتان رابطه اي قلبي و عاطفي برقرار سازيد. دل فرزند به والديني روي مي آورد كه با آنان انس داشته باشد.
4. هنگام پند دادن، خوشرو باشيد. ترشرويي، جلو تأثير پند را مي گيرد.
5. از لحني نرم استفاده كنيد و به آرامي تذكر دهيد.
وقتي خداوند بزرگ، موسي و هارون را به سوي فرعون فرستاد، به آنها فرمود كه با او به نرمي سخن بگويند:
فقولا له قولاً ليناً.
6. نصيحت هاي شما به ويژه براي نوجوان بايد پنهاني باشد. نوجوان با توجه به ويژگي شخصيت طلبي اش نصيحت شنيدن در جمع را برنمي تابد.
@rkhanjani
😈😈دام شیطانی
#قسمت_چهل_چهارم 🎬
از جام بلند شدم,مهرابیان باحالت سوالی پرسید:کجا؟؟
گفتم:اینا که تو حال خودشون نیستن,میرم یک دوری,بزنم ویه فیلم هم بگیرم.
مهرابیان:مراقب باش خانم سعادت.
از روی میز یه جام ش ر ا ب برداشتم وخیلی نامحسوس ریختمش کنار گلدون کنارم
اه مرگتون بزنه چه بوی گندی میده .
جام خالی رابدستم گرفتم ,طوری برخورد میکردم که منم خوردم.نزدیک دیوید شدم,دیوید باچشماش که معلوم بود دو دو میزنه نگام کردوبا عبری یه چیزی بلغورکرد , لبخندی بهش زدم.ووقتی مطمین شدم که تواین عالم نیست ,اهسته دست کردم جیبش وکارت رابرداشتم.
کارت که به دستم رسید بدون توقف حرکت کردم سمت اون در مرموز.
اکثر سربازا دور وور مکان جشن بودند,یکی ,دوتا هم که اطراف پرسه میزدند,معلوم بود یک سری به نوشیدنیها زدن.شانس باهام یار بود که روز پوریم بود واینها هم یه مشت ادم لایعقل...
به دررسیدم,کارت راوارد کردم وخیلی راحت دربازشد.
خدای من عجب هرم جانسوزی از داخلش میامد,انگار در جهنم باز شده.
شروع کردم ایت الکرسی را خواندن ووارد اونجا شدم,
انچه که من میدیدم ,تونل وحشتناکی بود,جای جای تونل حفاری شده بود,انگار دنبال چیزی میگشتند,
همینجور که جلو میرفتم به یک سه راهی رسیدم...یکباره یادم امد دوربین را روشن نکردم,سریع دکمه روشن رالمس کردم,نمیدونستم از کدام راه برم,از هرسه تا تونل صدا میامد ,چشام رابستم وگفتم باچشم بسته هرکدوم را رفتم,که رفتم.
درهمین حین احساس کردم دست مردی گلوم راگرفته,
چشام راباز کردم,نفسم گرفته بود انگاری داشتم خفه میشدم.
تا چشم بازکردم,دست پشمالوی سیاهی دیدم که گلوم رافشارمیده...
بلند بلند گفتم:اعوذوبالله من الشیطان الرجیم. ..
ودست پشمالو شل شد,درادامه اش شروع کردم سوره ی جن راخواندن...
حرکت کردم داخل همون تونل,خدای من انواع واقسام وسایل جادوگری روی صندوقچه ای اهنین درانتهای تونل دیده میشد ,دور تا دور صندوقچه را شیاطینی از جن گرفته بودند,به گمانم اینها ادوات جادوگریی بودند که از زمانهایی دور درمعبد حضرت سلیمان ع ,مخفی شده بود
اما این یهودیهای شیطان پرست ,هنوز به وسیله ی اصلی یاهمان(جادوی سیاه)که با آن شیاطین ,قدرت عجیبی میگیرند را کشف نکرده بودند.
جادوی سیاه در زمان حضرت سلیمان ع ,پیامبر زیر تختش پنهان کرده بود واینجورکه معلوم بود,هنوز ان راکشف نکرده بودند.
برگشتم دوتونل بعدی را دیدم ,درجای جای تونلها چاله هایی حفرشده بود که درونش مملو از دینامیتهای منفجرنشده بود.
خدای من ,بی شک این ابلیسان قصد انفجار وتخریب قدس را دارند....
دیدنیها رادیدم ,سریع به سمت درخروجی حرکت کردم به در رسیدم ,کارت راوارد کردم همزمان با باز شدن در ,آژیر وحشتناکی شروع به صدا دادن کرد.
وااای یادم رفته بود دوربین راخاموش کنم,دکمه ی خاموش رالمس کردم,بیرون که امدم دوسرباز مسلح ونیمه هوشیار با اسلحه های پر,انتظارم رامیکشیدند .
ناخوداگاه دستام رابالابردم ,یکدفعه قندا,ق تفنگ امد روی دماغ ودهنم وصورتم پراز خون شد,دو طرفم راگرفتند وهرکدام به نوعی میزد,
بردنم داخل اتاقی ,بعداز چند دقیقه ,یک زن پیرونفرت انگیز امد داخل,بامشت و لگد به جانم افتاد وبا فارسی شکسته ای شروع کرد به فحش دادن,ایرانی کثیف,ایرانی خائن
#ادامه_دارد ..
#رمان
🌸 @rkhanjani