eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
648 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این سؤال خیلی مطرح می‌شود که فاصله‌ی سنی بین دو تا بچه چقدر باشد، از نظر تربیتی فاصله‌ی مناسبی ست⁉️ 🔹یک قاعده‌ی کلی درباره فاصله‌ی سنی بین دو فرزند وجود دارد و آن این که از نظر تربیتی باید فاصله سنی دو بچه به اندازه‌ای باشد که بتوانند همبازی هم بشوند و همدیگر را درک بکنند. کسانی که فاصله‌ی زیادی بین فرزندان‌شان می‌گذارند؛ یک دردسرهای خاصی را باید بپذیرند که شاید خیلی بیشتر از آن دردسرهای ابتدایی باشد که معمولا وقت تولد بچه بعدی ایجاد می‌شود. 🔹بچه‌هایی که تفاوت سنی بالائی دارند؛ ۶-۷ سال با هم تفاوت سنی دارند نمی‌توانند همبازی همدیگر بشوند. به همین دلیل هم در سنین بالاتر این پدر و مادرند که باید جور همبازی بودن بچه‌ی دوم یا سوم را بکشند. یعنی پدر و‌مادری که ۲ تا ۳ تا بچه دارند با فاصله ی سنی ۶_۷ سال در اصل باید گفت اینها سه تا تک فرزند دارند. 🔹اگر فاصله‌ی بین فرزند اول و دوم یک جوری باشد که اینها وقت همدیگر را بتوانند خوب پر کنند؛ به شدت تربیت آسان می‌شود. البته آن اوائل به دنیا آمدن فرزند دوم یا مثلا اوائل به دنیا آمدن فرزند سوم وقت پدر و مادر یک مقدار گرفته می‌شود؛ اما در غیر آن‌ زمان واقعا در وقت پدر و مادر صرفه‌جوئی می‌شود. ⚠️اگر بچه‌ها نتوانند در محیط خانه همبازی‌های خوبی برای همدیگر باشند مشکلات زیادی پیش می‌آید مثلا : 🔻یکی از مشکلات این است که بچه‌ها به شدت تمایل به از خانه پیدا می‌کنند که همه پدر و مادرها می‌دانند که تمایل شدید بچه به محیط بیرون ازخانه چقدر مضرست. 🔻یکی دیگر از مضراتش این‌ست که خیلی گرایش به پیدا می‌کنند. 🔻گرایش به پیدا می‌کنند. 🔻گرایش به پیدا می‌کنند. و همه‌ی این‌ها یک مثنوی «هفتاد من» ست از مشکلاتی که برای بچه‌ها ایجاد می‌کنند. 📚ایران، جوان بمان @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘حکایتی‌زیبا وخواندنی ✍شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد. روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت. یک سال یعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی. در تمام صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود... بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد، ندانسته رد می کنیم. 🌹امام علی (علیه السلان): چه بسا چيزي را از خداوند طلب میکنی و به تو عطا نميشود، ولی خداوند بهتر از آنرا به تو عطا ميكند... 📗تصنيف غرر الحكم @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیطانی 🎥قسمت_چهل_پنجم 🎬 مدام تکرار میکردایرانی جاسوس وبینش باانگلیسی هم چیزی میگفت دوباره ادامه داد:چندبارگفتم ,ازایرانیها باید ترسید,یک جاسوس در اورشلیم !!درجشن پوریم!!! بعدش با صدای بلندی خندیدوگفت:مثل اینکه باید جشن پوریم واقعی بگیریم,دوباره کشتارایرانیان به دست قوم برگزیده ,به دست یهود.... روکرد به دوتا سرباز چیزی بهشون گفت ,دوتا سرباز دوطرفم راگرفتند وکشان کشان,جسم بی رقمم را به اتاق تاریک ونموری انتقال دادند. پرت شدم گوشه ی اتاق,بس که خون از بدنم رفته بود وکتک خورده بودم,بی حال شدم,فشارم افتاده بود. گاهی صداهایی ازداخل اتاق میشنیدم,به خیال اینکه اجنه هستند,زیر لب ,با بی رمقی,قران میخوندم. میدونستم که باید فاتحه خودم رابخونم اما نمیدونستم کی وچگونه کشته میشم. یکدفعه یاد سفارش بابام افتادم,دست توسل به دامان ارباب زدم. به یاد اسیران کربلا گریه کردم وشروع کردم به روضه خواندن: یاحسین غریب مادر, تویی ارباب دل من یه گوشه چشم توبسه,واسه حل مشکل من..😭 یکدفعه شبحی بالباس سفید بالای سرم ظاهرشد,فک کردم دوباره گرفتار اجنه شدم . بلند بلند تکرارمیکردم:یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی... دوباره ازحال رفتم....اما شبح سفید بالای سرم ایستاده بود. مثل اینکه بیهوش شده بودم ,با کشیدن چیزی روی صورتم بهوش امدم. باورم نمیشد,یک پسربچه ی نحیف بالباس عربی سرم را روی دامنش گرفته بودوباگوشه ی لباسش خونهای صورتم را پاک میکرد. تا چشمام را باز کردم,با رعشه گفت:لاتخف,انا عقیل... شکرخدا به برکت حفظ قران زبان عربی رایادگرفته بودم. مثل اینکه اسمش عقیل بود, بازبان خودش بهش گفتم:اسم من هما است توکی هستی واینجا چکارمیکنی؟؟! عقیل:من عقیل هستم اینجا زندانی ام کردند. من:برای چی؟توکه هنوز بچه ای,گناه نداری,پدرومادرت کجا هستند؟ بااین سوالم اشکاش ریخت وبا استین لباسش پاکش کرد وگفت:من مال یمن هستم,پدرومادرم را توجنگ کشتند ,یکی ازهمین سربازا باگلوله کشتشان,من وبرادرم علی را به همراه تعداد زیادی کودک,ازیمن به اینجا آوردند,ومارا درکلاسهایی تعلیم میدادند,برادرم همیشه میگفت ,اینا کافرند,پدرومادرمان راکشتند یک روز یکی از سربازانی که دریمن ماراگرفته بود دید,بهش حمله کرد وفحشش داد,انها هم اینقد برادرم رازدند تا دیگه نفس نمیکشید,چشماش بازمونده بود وازکل بدنش خون میرفت,من رفتم بالای سرش ,خودم راروی جسدش انداختم ,سربازی که میخواست بلندم کندرا با پام زدم,بعدش منم کتک زدندوانداختند اینجا... عقیل بایادآوری خاطرات تلخ ومرگ عزیزانش به گریه افتاده بود. بااینکه حالم خوب نبود ,خودم راکشیدم بغل دیوار,وتکیه به دیوار,آغوشم رابازکردم. عقیل انگارمنتظر این لحظه بود ,خودش راانداخت توبغلم ودراغوش هم گریه کردیم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  بسوی خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگشت اقتدار و عزت به دولت و دولتمردان.... الحمدلله دوره ترس و خفت وذلت دولتمردان تمام شد و چه کرامتی ازین بالاتر 🔴 پاسخ امروز رئیسی به موضع چند ماه قبل بایدن 🔻 خیر | NO 🔺🔸🔹 ⇝ پرسمان اعتقادی https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0 🔺فقط به اشتراک بذارید👌 ࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐ ࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
💌💞 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری در رکود ،بی ‏تفاوتی و سختی روزگار... ... ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی که تو دلتون ریسه های شادی و معنویت ببندند💞 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگفتم اما راز دلم را میدانی ❤😊 🌸🍃🌸🍃🌸 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
معاشرت در سیره امام رضا 1.mp3
4.11M
🎙 🔸معاشرت در سیره امام رضا علیه السلام | قسمت اول 🌺 ویژه ایام ولادت امام رضا علیه السلام 🎵 استاد امینی خواه @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓آیا ظلم به زنان است؟ 〽️خب شاید تا به حال تعریف دقیقی از عدالت و نمی دونستیم که خدای نکرده گمان می کردیم "ظلم" به زنان هست.چراکه اگر خداوند رو عادل و حکیم بدونیم هیچ وقت احکام اسلامی رو ظالمانه نمی دونیم چون خداوند مهربون تکلیفی که بیش از طاقت بندگان باشه بر عهده اونها نذاشته @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#پرسش_پاسخ #حجاب #عدل_الهی ❓آیا #حجاب ظلم به زنان است؟ 〽️خب شاید تا به حال تعریف دقیقی از عدالت
❓آیا ظلم به زنان است؟ ❌کسانی که میگن ما همه چیز دین اسلام رو قبول داریم به غیر از تا به حال به این فکر کردن که قبول نداشتن حجاب می تونه نعوذ بالله ناشی از ناعادل دونستن خدا باشه ☝️ما باید اول تعریف عدالت رو بدونیم.عدالت تعریف های مختلفی داره: «رعایت و توجه کردن به حقوق هر ذی‌ حقی، بنابراین باید نخست موجودی را در نظر گرفت که دارای حقی باشد تا "رعایت" آن "عدل" و تجاوز به آن "ظلم"نامیده شود.[۱] «هر چیزی را به جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن، طبق این تعریف عدل مرادف با حکمت و کار عادلانه مساوی با کار حکیمانه است.»[۲]  ✳️انواع عدل: ۱. عدل تكوينی: خداوند به هر موجودی به اندازه شايستگی های او از مواهب و نعمت ها عطا می كند. به بيان ديگر خداوند متعال به هر يک از بندگان خويش به اندازه ظرفيت وجودی و به قدر قابليت شان از كمالات بهرمند می سازد. ۲. عدل تشريعی: خداوند از يک سو در وضع تكاليف و جعل قوانينی كه سعادت انسان در گروه آن است فروگذاری نمی كند و از سوی ديگر هيچ انسانی را به عملی كه بيش از طاقت و استطاعت اوست مكلف نمی سازد. ۳. عدل جزائی: خداوند در مقام پاداش و كيفر بندگان خود جزای هر انسانی را متناسب با اعمالش مقرر می كند. *إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ* "خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمى کند, لیکن مردم خود بر خویشتن ستم مى کنند"(یونس/ ۴۴) 📛اگر فرض کنیم خداوند سبحان مرتکب ظلم شده است با سه احتمال روبه رو می شویم: الف)این عمل ناشی از جهل باشد که با علم مطلق الهی ناسازگار است ب)این عمل از نیاز و فقر سرچشمه گرفته باشد که ثابت شد خدواند غنی مطلق است ج)یا این ظلم، مقتضای ظلم است که ثابت شد خداوند فعل زشت و قبیح انجام نمی دهد ⚠️پس چطور می شه که به مرحله ای برسیم که خدای ناکرده در صفات الهی دچار تردید بشیم.حواسمون باشه دشمن اصول دین مارو نشونه گرفته به بهانه اینکه ایمان ما انقدر مستحکم هست که دنبال کردن صفحات و سایت های بیگانه تاثیری در اعتقادات ما نمی‌ذاره اونها رو همراهی نکنیم چون به مرور دچار شک و سوءظن نسبت به احکام اسلامی می شیم 📚[۱]مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید،ج۱-۲، ص۱۹۲. [۲] همان. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️اختلاف اعتقادی در ازدواج 🍁🍁سؤال: چند جلسه با دخترخانمی جهت ازدواج صحبت کردم. بنده آدم معتقدی هستم، ولی متأسفانه در مسئله دینی و اعتقادی، اختلاف اساسی میان ما وجود دارد. آیا این اختلاف عقیده در زندگی مشترک، می‌تواند مشکل‌ساز شود؟ 👈👈پاسخ: در اهمیت تناسب اعتقادی در ازدواج، همین بس که در روایات، تأکید فراوانی شده است؛ ازجمله پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «هرگاه كسى كه اخلاق و دينش را مى‌‏پسنديد، براى خواستگارى نزد شما آمد، پس دختر خود را به نكاح او درآورید كه اگر چنين نكنيد، موجب آشوب و فساد بزرگى در زمين گردد.»[وسایل‌الشیعه، ج14، ح25074] امّا درباره اختلاف اعتقادی میان شما و دخترخانم، چند حالت متصور است که نتایج آن را هم متذکر می‌شوم: 🔸1- ممکن است علیرغم اختلاف عقیده، دخترخانم، دید بدی نسبت به دین و مذهب داشته باشد و با ورود به زندگی مشترک، قصد تغییر اعتقادات همسرش را هم داشته باشد؛ در این صورت، ازدواج شما با ایشان اصلاً به صلاح نیست. 🔸2- امکان دارد دخترخانم، باوجود دید منفی به مسائل دینی، اصلاً قصد تغییر همسرش را ندارد، در این صورت نیز ازدواج به صلاح نیست؛ زیرا اثرپذیری ناخودآگاه محتمل است. 🔸3- ممکن است باوجود اختلاف عقیده، دخترخانم دید بدی نسبت به دین و مذهب نداشته و در زندگی مشترک هم قصد تغییر همسرش را هم ندارد. در این صورت خطر کمتر است، ولی همچنان این ازدواج ریسک پذیر است. 🔸4- امکان دارد دخترخانم، فرد معتقدی است و مسائل دینی را ارزشی می‌داند، امّا ازنظر عملی سهل‌انگار است. در این صورت، اگر شما پایبندی خوبی نسبت به مسائل دینی داشته باشید، چه بسا باگذر زمان بتوانید او را هم به مسائل دینی پایبند کنید، امّا همچنان احتمال عدم تغییر طرف مقابل هم وجود دارد و نمی‌توان نسبت به آن غفلت کرد. 🍂 🍃🍂 🍂🍃🌺 🍂🌺🍃🍂 🌺🍃🍂🌺🍃 @rkhanjani 🌱 🍂🍃🌺🍃🍂🌺 🍂🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌✍🏻 زلال باشید پرندگان به برکه های آرام پناه میبرند و انسانها به دلهای پاک دلهای پاک همچون برکه های آرام اند پس خوشا بحال کسانی که مایه آرامش دیگرانند @rkhanjani
شیطانی قسمت_چهل_ششم 🎬 یک باره یادم امد توایام فاطمیه هستیم,امسال پوریم یهودیا مصادف باایام فاطمیه هست, بازبان عربی به عقیل گفتم:عقیل همه ی ما یک مادر داریم ,خیلی مهربونه,محاله چیزی ازش بخواهیم وعطانکنه,شاید اسمش رابدونی,حضرت فاطمه زهراس است,حالا دوتایی میریم درخونه ی مادرمان تا به کمکمان بیاد. شروع کردم به زمزمه: باز باران بی بهانه.... میشود ازدیده ی زینب روانه😭 بازهم هق هق مخفیانه.... کزستم های نامردان زمانه یادم آرد پشت آن در شد شکسته بازو وپهلوی مادر... یک لگد آمدبه شانه باب من بردندزخانه مادرم ناباورانه درپی شویش روانه آخ مادر تازیانه,تازیانه😭 بازباران با بهانه غسل وتدفین شبانه دید پهلو ,سینه وبازو و شانه وای مادر گریه های حیدرانه😭 اشکهای کودکانه... روی قبری مخفیانه.... بازباران با بهانه بی بهانه گشته از دیده روانه... کودکانه... زینبانه... حیدرانه... غربتانه... مخفیانه... لرزیده شانه با بهانه,بی بهانه😭😭 میخوندم واشک میریختم,عقیل هم بااینکه زبانم رانمیفهمید,مثل ابربهار گریه میکرد,نذرکردم اگر راه نجاتی باز شد عقیل راباخودم بیارم ایران ومثل برادرنداشته ام بزرگش کنم. دیگه رمقی توبدنم نمونده بود,میدونستم شب شده,اما نمیفهمیدم چه وقت شبه,اصلا انگاری مارایادشون رفته بود گمانم نگهمون داشته بودن تا فردا تومراسم اختتامیه ی جشنشون ,پوریم واقعی ,راه بیندازند. همینجورکه چشمام بسته بود اول صدای در وبعدش نوری را روی چشمام احساس کردم,عقیل خودش رابه من چسپوند ,دلم سوخت,تواین بی پناهی به منه بی پناه,پناه آورده بود... یک مردی بالباس نظامی وچراغ قوه آمد داخل,فکر کردم,اسراییلی هست ,خودم راکشیدم گوشه ی دیوار وعقیل رامحکم چسپوندم به سینه ام.... یکدفعه صدایی آشنا گفت:خانم سعادت,هما خانم کجایی؟؟ باورم نمیشد,مهرابیان بود ,اما دوتا سرباز هم باهاش بودند. باصدای ضعیفی از ته گلوم گفتم:اینجام... امد نزدیکم وگفت:پاشو,سریع بجنب ,بایدبریم وقت نیست.. نورچراغ قوه راانداخت روصورتم وگفت:آه خدای من... .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا