📹 شکر نعمت غدیر این است که در کاروان امام زمان(عج) قرار بگیریم و در چارچوب طرح امام زمان(عج) حرکت کنیم و در مقابل طرح آن حضرت، طرح دیگری مطرح نکنیم.
@rkhanjani
⚡️ چرا غدیر عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَر است؟
«اینکه غدیر عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَر میشود به این خاطر است که #مائدهٔ_ولایت در آن نازل شده است.
اگر نزول یک مائدهٔ آسمانی برای تمام امت حضرت عیسی مبدأِ عید میشود، باید نزول این مائده آسمانی، یعنی حقیقت ولایت، برای تمام انبیاء عید باشد.
پس چنین مائدهای که حقیقتِ ولایت است، «تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» میشود.»
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
به #عشق_علی #مسابقه داریم براتون 😊 و به قید قرعه به چند نفر #جایزه داریم 🎁🎁🎁🎁🎁 با ما همراه باشید 🔻🔻🔻
ان شاءالله آخر شب سوالات بار گذاری میشود ....
و دوستان تا ظهر عید فرصت پاسخ خواهند داشت ....
🍃🌼عاشقان عید تان مبارک باد 🌺💐🌸
@rkhanjani
🌺 سالروزِ اتمام نعمت و اکمال دین، عید بزرگ الهی و عید همه انبیا و اولیا، عید سعید غدیر را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عج) و همه پیروان مذهب حقه، تبریک میگوییم. 🌺
@rkhanjani
🔸 «مهمترين فرمانی که پيامبر اسلام(ص) بعد از توحيد يا در ادامه توحيد، در طول دوران نبوتشان صادر کردهاند، فرمان غدير است».
@rkhanjani
چرا عید غدیر را عید سادات می گویند؟
سادات، جزو خانواده پیامبر و از نسل پاک او به شمار می روند. همان گونه که اهل بیت پیامبر جایگاه والایی نزد پروردگار دارند، مقام و شأن فرزندان آنان نیز در نگاه مردم با احترام و تکریم همراه است. بزرگداشت و احترام سادات از سوی مردم در همه زمان ها صورت می گیرد، ولی این امر در روز غدیر که زمان به ولایت و امامت رسیدن حضرت علی علیه السلام است، به فرهنگ خاصی در میان مردم تبدیل شده است. آنان با رفتن به خانه سادات و تبریک گفتن چنین روزی، احترام و اکرام خود را به ایشان آشکار می سازند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت های گوناگون، مردم را به گرامی داشت مقام سادات سفارش می کرد و ایشان می فرمود:
«دوست داشتن اهل بیت من و فرزندانم، کمال دین است»
البته در منابع دینی؛از پیامبر اکرم (ص) و یا ائمه معصومین(ع) و علمای دین چیزی یافت نگردیده که گفته باشد عید غدیر خم، صرفا عید سادات است.
اما در همه آن منابع نظیر اقبال الاعمال، ابن طاووس، البلدالامین، کفعمی، مصباح کفعمی، زادالمعاد علامه مجلسی و مانند آن این تعبیرات درباره روز غدیر خم، آمده: (عید اهل بیت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ) (عیدالله الاکبر)، (عیدالاکبر)، (عید آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ) اما تعبیر عید السادات در جایی دیده نشده است.
گرچه این روز بزرگ اختصاص به سادات ندارد. اما به نظر میرسد اینکه شیعیان ایرانی در عید غدیر از سادات محترم تجلیل میکند و به منازل آنان سر میزنند و از آنها عیدی میگیرند و احیاناً به فقرای سادات تحت عنوان عیدی کمکهایی میکنند، سنت حسنه و به طور یقین مثبت است و نکتهای منفی هرگز در آن وجود ندارد. چون در برخی روایات احترام و دل جویی و کمک و صله دادن به سادات به خصوص سادات فقیر و نیازمند سفارش شده است.
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
به سبک فرشته ها☺️ بخش دوم: آشنایی با پارچه های چادری 🔹قسمت سوم🔹 🌀کن کن پارچه کن کن از دسته پارچه
🕊به سبک فرشته ها☺️
بخش دوم:
آشنایی با پارچه های چادری
🔹قسمت چهارم🔹
🌀تریزا
ویژگی ای که تریزا را از سایر پارچه ها متمایز کرده وزن فوق العاده سبک این پارچه است، که البته باید بگم حتی از کن کن هم سبکتره!
و در عین حال نازک هم نیست❗️
🌀طرح دار
پارچه های طرح دار انواع مختلفی داره،
طرح دار مات، طرح دار براق و لمه دار جزء پارچه های چادری طرح داره و البته طرح های پارچه های چادری به صورت گل دار، اشکال هندسی و ابر و باد هسته....
که بستگی به سلیقه شما دوست عزیز داره🤗
از اونجایی که به قسمت آخر سریال رسیدیم و دیگه وقت خداحافظیه☹️
قبل از خداحافظی میخوام یه نصیحت درگوشی بکنم:
دختر گل یا خانم عزیزی که قصد خرید چادر داری،باید بدونی چادر حجاب برتره🙂
✔ هم باید مواظب چادرت باشی که خاکی و کثیف نشه
✔هم شٵن اون رو حفظ ڪنی و مراقب باشی که چادرت به جای حفظ حجاب، وسیله جلب توجه نامحرم نشه‼️
خب دیگه😢
شما رو به خدای بزرگ می سپارم👋🏼🙂
موفق باشید🌹
🔚پایان
#پارچه_چادر
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_سی_و_دو 💠#فصل_ششم_جنگ هنوز در حال و هوای #انقلاب بودیم که ناغافل، #جن
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_سی_و_سه
ما تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم. بابای مهران قصد داشت ما را به خانه ی تنها خواهرش در ماهشهر یا به خانه ی فامیل های پدری اش در رامهرمز ببرد.
چند سال قبل از #جنگ دختر عموی جعفر برای گذراندن دوره ی تربیت معلم آمده بود آبادان و مدت زیادی پیش ما بود. من هم حسابی از او پذیرایی کرده بودم.
مادرم چند بار دعوتش کرد و ماهی صبور و قلیه ماهی برایش درست کرد. منزل عموی بابای مهران در #رامهرمز بود و جعفر اصرار داشت ما را به آنجا ببرد و تا آخر مهر ماه راضی به رفتن نشدیم.
اوضاع شهر روز به روز خراب تر میشد. بازار و مغازه ها تعطیل شده بود. مواد غذایی پیدا نمیشد. نان گیر نمی آمد.
حمله ی عراقی ها هم هر روز سنگین تر میشد. مردم بعضی از محله ها در کوچه و خیابان هایشان #سنگر ساخته بودند و در سنگر زندگی میکردند. ولی ما سنگر نداشتیم توی خانه شرکتی خودمان زندگی میکردیم.
حیاط سیمانی خانه زیر دوده ی سیاه پیدا نبود. مخزن های #نفت پالایشگاه #آتش گرفته بود و شبانه روز در حال سوختن بودند و دوده ی سیاه آنها حیاط همه ی خانه های اطراف پالایشگاه را پر کرده بود.
یکی از روزهای آخر مهر ماه، مهران و مهرداد دوتایی با عصبانیت به خانه آمدند و گفتند: شما باید از شهر بروید.
من و مادرم مخالفت کردیم. مهرداد گفت: شما که مخالفت میکنید، اگر #عراقی ها آمدند وارد خانه شدند، با دخترها چه میکنید؟
من گفتم:توی باغچه گودال بکنید، ما را در گودال خاک کنید.
آن روز مهری و مینا از دست برادرها فرار کردند و به مسجد پیروز رفتند و آنجا پنهان شدند.
مهران و مادرم به دنبال دخترها به مسجد پیروز رفتند. بابای مهران و پسرها مصمم شده بودند که ما را از آبادان بیرون ببرند.
مهری و مینا توی مسجد قایم شده بودند و حاضر به ترک آبادان نبودند. مهران به زور آنها را از مسجد بیرون آورد و به خانه برگرداند. من تسلیم شده بودم .با دخترها حرف میزدم که آنها را راضی به رفتن کنم اما دخترها مرتب گریه میکردند و اعتراض داشتند.
مینا که عصبانی تر از بقیه دخترها بود شروع به داد و فریاد کرد و گفت: من از شهرم فرار نمیکنم و میخواهم بمانم و دفاع کنم.
مهرداد که از دست دخترها عصبانی بودو غصه ناموسش را داشت و از اینکه دخترها دست عراقی ها بیفتند وحشت داشت، برای اولین بار خواهرش را زد مهردا با عصبانیت آنچنان لگدی به سمت مینا پرت کرد که یک طرف صورت مینا کبود شد.
روز خیلی بدی بود؛ حمله دشمن یک طرف، ترک خانه و شهرمان و دعوای خواهرها و برادرها یک طرف دیگر اعصاب همه ی ما خورد شده بود.
در طی همه ی سالهایی که آبادان زندگی کردیم،هیچوقت بین بچه هایم دعوا و ناراحتی نشده بود، تا یادم می آمد پسرها و دخترهایم همه کس هم بودند و به هم #احترام می گذاشتند. اما آن روز پسرها یک طرف #فریاد میزدند و دخترها یک طرف.
تک تک بچه ها به آبادان وابسته بودند. در همه ی سالهای زندگیمان حتی یک مسافرت نرفته بودیم. همه خوشی ما همان خانه و محله و شهر خودمان بود.
کسی را هم نداشتیم که خانه اش برویم. تنها عمه ی بچه ها که شوهرش عرب و آشپز شرکت نفت بود در #ماهشهر زندگی میکرد.
او هشت تا بچه داشت ما هیچ وقت مزاحم او نشده بودیم.
خانه ی فامیلهای بابای مهران در رامهرمز هم نرفته بودیم. حالا با این وضع باید همه ی ما به عنوان #جنگ_زده و خانه از دست داده به جاهایی می رفتیم که تا آن روز با عزت هم نرفته بودیم.
ما دلخوشی به #آینده داشتیم. فقط چند دست لباس برداشتیم. به این امید بودیم که #جنگ در چند روز آینده یا چند ماه آینده تمام می شود و به خانه خودمان برمی گریم.
فقط مینا و مهری حاضر نشدند که لباس جمع کنند تا لحضه آخر کتاب #مفاتیح در دست شان بود و دعا می خواندند و از خدا می خواستند که یک اتفاقی بیفتد ، معجزه ای بشود که ما از #آبادان بیرون نرویم.
غم سنگینی هم در صورت #زینب نشسته بود، حرفی نمیزد چون کوچکترین دختر بود به خودش اجازه نمی داد که خیلی مخالفت کند سنش کم بود و میدانست کسی به او اجازه ماندن نمیدهد.
#ادامه_دارد...
🔶 #نویسنده_معصومه_رامهرمزی
@rkhanjani
هدایت شده از نسیم فقاهت و توحید
به #عشق_علی
#مسابقه داریم براتون 😊
و به قید قرعه به چند نفر #جایزه داریم 🎁🎁🎁🎁🎁
با ما همراه باشید 🔻🔻🔻🔻🔻
#مسابقه_غدیر
لطفا دوستان تون را به کانال دعوت کنید تا در ثواب #تبلیغ_غدیر شریک باشید
@rkhanjani
عزیزان همراه سوالات بار گذاری میشود
شما تا فردا ساعت ۳بعدازظهر فرصت پاسخگویی دارید
به این آی دی ارسال کنید
@Asemaneentezar
برای #تبلیغ_غدیر دوستان تان را به کانال نسیم معنویت دعوت کنید تا بتوانند در #مسابقه_غدیر شرکت کنند
اجرتان با مولا علی علیه السلام
@rkhanjani
ان شاءالله فردا شب جوایز به قیدقرعه، به شما شیعیان مولا ارسال خواهد شد.
@rkhanjani
نکته مهم؛🔻🔻🔻🔻
فقط عزیزانی که عضو کانال نسیم معنویت هستند میتوانند در #مسابقه شرکت کنند