﷽ اعتبار گذرنامهام تمام شده.
😢 باید گذرنامۀ جدید بگیرم؛ امّا حسین جان! این گذرنامههای کاغذی به کنار، آیا گذرنامۀ من پیش تو اعتبار دارد؟
سال گذشته گذرنامهام را امضا نکردی. امسال چه کار میکنی؟ نکند یک سال دیگر توشهام از اربعین، حسرت باشد!
گذرنامهها را تو به شرط لیاقت امضا نمیکنی. یقین دارم؛ زیرا این طور اگر باشد، مُهر تو روی گذرنامۀ چه کسی مینشیند؟ نهایتش تو میمانی و آن یار سفرکرده و شاید چند نفر از ملازمانش.
من میدانم تو دنبال بهانهای برای امضا کردن. وای به حال من اگر نتوانم این بهانه را جور کنم.
حسین جان! اگر چه شرمم میآید؛ اما بگذار بگویم: آقایی کن و حتّی اگر بهانهای را جور نکردم، چشمت را روی هم بگذار و گذرنامۀ اربعینم را امضا کن. من که همیشه زیر دِین تو بودهام، این هم روی آن.
✍ محسن عباسی ولدی
@rkhanjani
✅پرسش:
راه هايي توسل به امام زمان
🌺پاسخ:
توسل به اولیاء الهی مساله ای کاملا عقلانی و البته مورد تایید شرع است ؛ اصولا توسل از وسیله است و وسیله به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث نزدیکی به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود. (1)
خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب هدایت مردم را فراهم کرده که یکی از آن ها فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است. هر چند خداوند می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد و فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند.
امام صادق (ع) می فرماید: ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ (2) خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد.
بر این اساس انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می جوید.
به اعتقاد ما شیعیان؛ امامان معصوم، همانند پیامبران بزرگ الهی واسطه های فیض و رحمت خداوند هستند و انسان می تواند از طریق آنها رحمت خاص خداوند را به سوی خود بخواند.
ما با دعا و توسل، امامان را واسطه خویش به درگاه خداوند قرار می دهیم و در واقع از خداوند درخواست می نماییم. اما چون آنان مقربان درگاه الهی اند و انسان هایی که به خدا پیوستند، خداوند فیض و رحمت خود را از طریق آنان بر ما جاری می کند. امامان چیزی را از انسان بر آورده نمی کند جز آنچه را خداوند بخواهد.
بهترین روش ارتباط و توسل به امام زمان (عج ) انجام واجبات و ترک گناهان است . بالاترین روش خشنود کردن ایشان همین است. اما عملی که برای توسل به ایشان توصیه شده و مجرب هم هست به قرار زیر است:
برای استغاثه به حضرت زیر آسمان (جایی که سقف نداشته باشد بهتر است؛مانند پشت بام) بایست و دو رکعت نماز بخوان و ثوابش را هدیه حضرت کن، بعد دعای سلام الله الکامل التام الشامل العام... (که در اوایل مفاتیح الجنان آمده) را بخوان، سپس سه مرتبه با حضور قلب بگو: یا اباصالح یا بقیه الله ادرکنی.
دعاها برای فَرج و گشایش امور بسیار است که به چند نمونه در ذیل اشاره می شود:
مداومت بر زیارت عاشورا: هر روز صبح بعد از طلوع آفتاب بخوان تا در امور دنیا و آخرت فرج و گشایش بیابی.
از جمله دعاها که مداومت بر آن باعث فرج و گشایش در امور است:
1ـ بعد از هر نماز بگو: اللهم اجعل لی فرجاً و مخرجاً وارزقنی من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب.
2ـ بعد از نماز صبح، دست راست خود را روی سینة چپ بگذار و دست چپ را به سمت آسمان بلند کن و هفتاد مرتبه بگو یا فتاح و بعد از آن بگو لا حول و لا قوّة الاّ بالله، توکّلت علی الحیّ الذی لایموت و الحمدلله الذی لم یتّخذ ولداً و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیٌّ من الذی و کبّره تکبیراً سپس بخوان دعایی را که مفاتیح الجنان در تعقیبات نماز صبح ذکر کرده و اوّلش این است: بسم الله و صلّی الله علی محمدٍ و آله و أفوّض أمری إلی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد، فوقیه الله...
3ـ دعای فرج حضرت حجه بن الحسن(ع) را بخوان که در مفاتیح آمده و ابتدای آن این است: یا من تُحَلُّ عُقَد المکاره... .
نكته آخر اين كه: اين گونه نيست كه هر كس دعائي كرد و صلاح او نبود با توسل به ائمه عليهم السلام، بتواند آن دعا را به استجابت برساند و به اصطلاح عاميانه، با توسل به ائمه عليهم السلام از خداي متعال عبور كند و به خواسته خود برسد. رضايت آن ها در گرو رضايت خداي متعال است و آن ها به چيزي كه خدا راضي نشود راضي نمي شوند.
بر همين اساس است كه مي بينيم بسيار دعا ها كه حتي با توسل هم به اجابت نمي رسند. پس هدف از توسل تنها زود رسيدن به حاجت نيست. بلكه رسيدن به حكمت ها و فوائدي است كه به برخي از آن ها اشاره كرديم، چه حاجت برآورده بشود چه نشود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1.توسل و رابطه آن با توحيد، حسین رجبی،تهران: مشعر.
2. توسل به اهل بیت از نگاه قرآن و سنت، سید مصطفی مناقب، قم: مؤسسه بوستان کتاب.
پي نوشت ها :
1. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلاميه، 1374 هـ.ش ، ج4،ص 464.
2. محمد بن يعقوب كليني، الکافی، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365هـ.ش ، ج1، ص 183.
🌺
☘🌺@rkhanjani
🌺☘🌺
#انگیزشی
قول میدم به هدف هام برسم
شاید امروز شاید فردا شاید چند سال دیگه چیزی که مهم خواسته منه!
🍃
@rkhanjani
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
🌴شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#نگاه_خدا💗 #قسمت_چهلوسه تا کنار ماشین، دستش را در دستم نگهداشتم. ساعت نه به خانه رسیدیم. بابا هم
💗نگاه خدا💗
#قسمت_چهلوچهار
در مسیر، امیر فقط درحال دعا و قرآن خواندن بود.
مریم جون کمی میوه داد تا پوست بکنم و با امیر بخوریم.
میوهها را داخل ظرف ریزریز کردم.
- بفرما امیر آقا.
لبخندی زد و من بالاخره خندیدنش را دیدم.
-خیلی ممنون.
بابا برای نماز و شام ایستاد.
به همراه مریم جون به نمازخانه زنانه رفتم. گوشهای نشستم ،تا نماز مریم جون تمام شود.
بابا و امیرطاها هم به نمازخانهی مردانه رفتند.
بعد از شام حرکت کردیم . خوابم برد .با صدای امیر بیدار شدم.
- سارا خانم ،سارا خانم ،بیدارشین رسیدیم.
- ببخشید اصلا حواسم نبود.
- اشکالی نداره.
- بابا و مریم جون کجان؟
- رفتن واسه صبحانه ،گفتن صداتون کنم.
بعد از صبحانه باز به راه افتادیم.
ساعت هشت به مشهد رسیدیم. به هتل رفتیم.
بابا دو اتاق کنار هم گرفت!یکی از کلیدها به امیر داد و گفت: امیر جان! تو و سارا برین داخل این اتاق ،یه کم استراحت کنید. بعد همه باهم واسه نماز ظهر میریم حرم.
تا در اتاق باز شد،
خوابیدم که باصدای امیر بیدار شدم.
سارا خانم. بیدار شین میخوایم بریم حرم.
بلند شدم موهایم را بستم.
،مانتو پوشیدم و روسری گذاشتم.
چادر هدیهی مادر جون را روی سرم گذاشتم.
چادر به من میامد ولی نمیدانم چرا اصلا دوستش نداشتم؟
احساس میکرد جلوی راه رفتن را میگیرد.
امیر پشت سرم ایستاده بود.
-خیلی حجاب بهتون میاد.
لبخند زدم.
بابا و مریم جون پایین منتظر ما بودند.
بابا تا من را دید، جلو آمد. پیشانیم را بوسید.
- چقدر شبیه مامان فاطمه شدی؟
دلم غنج رفت.
وارد صحن حرم شدیم با دیدن گنبد طلایی اشک از چشمانم سرازیر شد.
- ساراجان تو مریم برین زیارت ،منو اقا امیر هم میریم زیارت هرموقع زیارتتون تمام شد بیاین همینجا.
داخل حرم خیلی شلوغ بود. دور سلام دادیم و برگشتیم به حیاط.
بابا رضا و امیر روی فرش نشسته بودند.
بابا رضا، با دیدنم ایستاد.
-سارا جان، بیا اینجا بشین. منو مریم میریم هتل. شما بعدن بیاین.
نشستم کنار امیر.
زیارت عاشورا میخواند و آرام اشک میریخت.
- آقا امیر.میشه بلندتر بخونین منم گوش کنم؟
ا
صدایش آرامم میکرد. بغضم شکست.
چادرم را روی صورتم انداختم. شروع به گریه کردم.
صدای امیر قطع شد.
سرم را بالا گرفتم.
- چیزی شده؟
- نه هیچی.
بعد ادامه داد به خواندن دعا .
بعد تمام شدن دعا برگشتیم هتل
بابا زنگ زد به رستوران هتل بیایید. ناهار خوردیم وبرگشتیم به اتاقمان.
سرم درد میکرد.
لباسم را درآوردم و خوابیدم.
ادامه دارد
🏴 @rkhanjani
#پاےدرسدلღ
⤵️استادپناهیان میگفت: 🌱°•
چراخودترورهانمیکنے؟
دادبزنیازامامحسینبخوای؟
برودرخونہاباعبداللهمنتشروبڪش
دورشبگرد..
مناجاتڪنباامامحسین!
بگوامامحسینممنباتوآغازکردم،
ولمنکنی...
دیگهنمیکشمادامہبدم
متوقفشدم...!'
امامحسینبازمدستترومیگیرهفقط
بخواهازش...(:
#اربعین
#ماه_صفر
❁@rkhanjani
💠امام حسن(علیهالسلام) میفرمایند:
همانا بیناترین دیده ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند و شنواترین گوش ها آن است که پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد،و سالمترین دل ها آن است که از شبههها پاک باشد*
•••┈┈• ༴༅❉༴༅•┈┈•••
خوب زندگی کردن شاید سخت باشه!
ولی خیلی قشنگتره....
مثلا به جای اینکه چشمات رو قاب نامحرم کنی، به عنوان یه ابزار در راه نیک استفاده کن.
مثلا چشمت رو روی اون کودک کار سر چهار راه نبند!
اون وقت زندگی مزه داره💝
*تحف العقول صفحه ۲۳۵
#تولیدی_کامل
#پروفایل حسنی🌱
🏴 @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
اونهایی که میخوان از #مشاور استفاده کنن☺️👇 📌ویژگیهای مشاور 🔸هر کسی صلاحیّت مشاوره ندارد. مشاور،
3⃣ صاحبنظر بودن
✅ اگر کسی به فلسفۀ مشاوره توجّه کند، بدون تردید، حکم خواهد کرد در هر زمینهای باید با کسی مشورت نمود که در آن زمینه، صاحبنظر و متخصّص باشد؛ امّا گاهی در زندگی، از این مطلب روشن، غفلت میشود.
❌ برخی از زوجها راههای پیشگیری یا برونرفت از مشکلات را از کسانی میپرسند که صلاحیّتهای ابتدایی نظر دادن در بارۀ این امور را هم ندارند.
📛بسیاری از این افرادی که طرف مشاورۀ این جوانان قرار میگیرند، شکستها و پیروزیهای اطرافیان خود را همچون قانون و قاعدۀ زندگی به دوستان و اطرافیان خود ارائه میدهند. مشاوره با چنین افرادی، اگر چه دلسوز هم باشند، زندگی انسان را به مخاطره میاندازد.
4⃣ خیرخواه و دلسوز بودن
مشاور، تنها باید خیر و مصحلت دیگران را در نظر بگیرد. حبّ و بغضها را نباید در مشاوره دخالت داد؛ زیرا در این صورت، نمیتوان آنچه را که خیر مخاطب است، در نظر گرفت. ممکن است نتیجۀ مشورت با یک مشاور خیرخواه، خلاف میلمان باشد؛ امّا این نتیجه، قابل اعتمادتر از مشورتی است که مطابق میل انسان است؛ امّا از جانب کسی باشد که خیرخواه نیست.
⬅️ ادامه دارد .....
📚تا ساحل آرامش
@rkhanjani
💠 نهال ولایت در نهاد خانواده:
تربیت فرزند
🔘 ما اگر دغدغهی ولایتمداری، تربیت سربازان حضرت، مقدمهسازی برای ظهور، الگوسازی برای جامعه داریم باید یک حرکت حساب شده و دقیق و عمیقی رو در جهت تغییر و تربیت و بهبود وضعِ خانوادگی ِ خودمون پدید بیاریم.💎
🔻اگر به سعادت فرزندانمون میاندیشیم باید در خانواده👨👩👧👦 تغییرات ِ جدی بوجود بیاریم.💎
🔴خانواده خودبهخود تبدیل به یک کانون صفا و معنویت نمیشه، باید براش برنامهریزی کرد. مخصوصاً در این دورانی که دشمنان خانواده فراوانند.
🔻 غذاهای مسموم فکری، که به عنوان روش برخورد اعضای خانواده👨👩👦👦 با یکدیگر، حتی گاهی اوقات تحت عنوان حرفهای علمی در جامعه پخش میشه بسیار فراوانند باید همهی اونها رو مراقبت کرد.
و اگر کسی دنبال سعادت خودشه نه فقط در آخرت، در دنیا؛ باید بازنگری در وضع خانوادهها حتماً صورت بگیره.👌
🔻۹۰ درصد بحثهای معنوی و اخلاقی، بحثهای تربیتی دینی، باید متوجه بهبود یک رفتار در خانه باشه.✨💎✨
خیلی خانواده مهمتر از اونه که امروزه در جامعه میبینیم بهش بیاعتنایی میشه.
✨خانواده محل تربیت ولایتمداران است✨
🔴 آقایون باید تو خونه نسبت به خانمها چه رفتاری داشته باشند تا بچه مهر علی در دلش بنشینه؟ خانم چه رفتاری باید داشته باشه؟🤔
🔻هدف در خانواده اینه و این بهتری هدف برای تربیت ولایتمداری است.💎
💠 آقای نازنین اسلام توصیههایی نسبت به رفتارهای زن و مرد فرمودن.
🔻این توصیهها رو گوش کنیم بعد ۳۰ سال تو زندگی عشقمون به همدیگه توی خونه🏠 بیشتر از سال اول ازدواج میشه. نه اینکه هر چی میگذره حسرت تازه ازدواج کردهها رو بخوریم 😌
🔵 از اینجا به بعد دربارهی این رفتارها که زن و مرد درقبال هم باید داشته باشند صحبت میکنیم.
🔻همین اول بحث بگم نگید همسر من مثل حضرت علی(ع) باشه من مثل حضرت زهرا(س) میشم، یا آقا بگه خانم من مثل حضرت زهرا(س) بشه منم مثل حضرت علی(ع) میشم.
🔻نه، اگر شما اخلاق همسرت بَده خدا میخواد با همین اخلاقِ همسرت رشد کنی.👌
🔻سرتو بنداز پایین کارایی که خدا میخواد انجام بده.
➖ ادامه دارد…
#نهال_ولایت_در_نهاد_خانواده
#استادپناهیان
@rkhanjani
🕯|#شهادت_امام_حسن_مجتبی
امام خامنهای: «پیغمبر با همهى شدّتها و رنجها و امیر مؤمنان با همهى دردها و غمها و ائمّهى دیگر با همهى ستمدیدگیها هیچ کدام در وضعیّت امام حسن قرار نگرفتند و این عظمت حسنبنعلى را نشان میدهد؛ زیرا آن دیگران، ائمّهى هداة معصومین اگر از سوى دشمن رنج میدیدند، از سوى دوستان آن زخمها را التیام مییافتند امّا امام حسن مجتبى اینجور نبود، نزدیکترین یاران امام حسن به او گفت یا مذلّ المؤمنین.» ۱۳۵۹/۵/۶
#تولیدی | #امام_حسن علیهالسلام🥀
🏴@rkhanjani
#عین_صاد
ذهن انسان حادثهها را بر اساس اهميت آنها و علاقه و عشق به آنها دسته بندى مىكند. ذهن هنگامى كه در همان موضوع با اهميت و مورد علاقهاش جريان مىگيرد، نفوذ بيشتر و قدرت زيادترى خواهد داشت و در نتيجه از اعماق، ره آورد مهمترى خواهد آورد. هنگامى كه مىخواهى از يك موضوع برداشت بيشترى داشته باشى نبايد به خودت فشار بياورى و بىحاصل فكرت را خسته كنى. هنگامى كه ضرورت حادثه و اهميت آن مشخص شد ناچار فكر به آن معطوف مىشود و به آن رو مىآورد. اهميت حادثه را با ميزان و ترازوى عقل هم مىتوان سنجيد.
كسانى كه ذهنشان به يك مسأله مشغول است و در مسائل ديگرى مىكاوند به جايى نخواهند رسيد.
کتاب مسئولیت و سازندگی صفحه 93
———🌻⃟————
@rkhanjani
راهی شدند💔💔💔
#ما_هنوز_امیدواریم🤲🤲❤
———🌻⃟————
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_چهلوچهار در مسیر، امیر فقط درحال دعا و قرآن خواندن بود. مریم جون کمی میوه داد تا
💗نگاهخدا💗
#قسمت_چهلوپنج
بیدار که شدم، امیر نماز می خواند.بعد تمام شدن نمازش پرسیدم:
- چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟
-حاج رضا و مریم خانم رفته بودن حرم ،منم نمیتونستم تنهاتون بزارم.
چه قلب مهربونی داشت. دست و صورتم را شستم. آماده شدم و چادرم را سرم گذاشتم.
- بریم
- کجا؟
- حرم دیگه.
امیر لبخندی زد و لباسش را پوشید.
گوشهای از صحن انقلاب نشستیم.
- اقا امیر. میشه یه چیزی بپرسم؟
شما ترکیه چیکار میکردین ؟
- عموم اینا ترکیه زندگی میکنن ،به اصرار بابا همراهشون اومدم ترکیه ،اون روز عموم یه مهمونی مختلط گرفته بود،منم اصلا اهل همچین مهمونیایی نبودم از خونه زدم بیرون تو کوچه پس کوچه ها میگشتم که یه دفعه صداتونو شنیدم
- خیلی ممنونم که نجاتم دادین ،نمیدونم اگه شما نبودین چه اتفاقی برام میافتاد.
-از خدا باید سپاسگزار باشین نه از من
- میشه دوباره زیارت عاشورا بخونین ،صداتون آرومم میکنه.
چشمم را دوخته بودم به گنبد و با صدای امیر اشک از چشمام سرازیر میشد.
"کمکم دارم دلمو میبازم."
ناگهان احساس کردم حالم دارد بد میشود.
- امیر آقا
-بله
- میشه بریم خونه حالم خوب نیست.
در چشماش نگرانی را دیدم.
- باشه بریم
رسیدیم هتل ،وارد اتاق که شدیم رفتم سرویس بالا اوردم.
امیر از پشت در صدام میکرد: سارا ،سارا خوبی؟
از طرفی خوشحال بودم که من را فقط سارا صدا زد ،از طرفی واقعا تمام دل و رودهام داشت بالا میامد.
- خوبم ،خوبم
دست و صورتم را آب زدم و رفتم بیرون.
-حالت بهتره؟ میخواین بریم دکتر؟
- نه بهترم ،فقط اگه میشه بابا رضا چیزی نفهمه. یه کم بخوابم بهتر میشم.
خوابم برد.
نیمههای شب باز هم شکمم درد گرفت.
امیر خواب بود .
بلند شدم و کمی راه رفتم شاید دردش کمتر شود ولی دیگر نتوانستم تحمل کنم.
- امیر ،امیر
تا من را دید ترسید.
-چی شده؟
- دارم میمیرم از درد.
- ای واای ،پاشو بریم دکتر.
این قدر درد داشتم که نمیتوانستم لباسم را بپوشم. امیر مانتویم را پوشاند. روسریام را سرم گذاشت .
زیر بغلم را گرفت و رفتیم.
در راه سرم را گذاشتم رو پای امیر. شکم را چنگ میزدم.
امیرم زیر لب دعا میخواند.
رسیدیم بیمارستان.
دکتر معاینه کرد گفت:مسمومیته. درست میشه.
سرم وصل کردند و کم کم آرام شدم. خوابم برد.
با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم. فهمیدم با بابا حرف میزند.
تماسش قطع شد. کنارم آمد.
- ببخشید که مزاحم شما شدم.
- نه بابا این چه حرفیه.
خندید و گفت: مثل اینکه محرمیم.
- به بابا رضا چی گفتی؟
- گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشن.
سرمم که تمام شد رفتیم هتل.
به دم در اتاق که رسیدیم، در اتاق بابا باز شد.
-سارا ، چی شده بابا؟
- چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود. رفتیم دکتر الان بهترم.
-واسه چی؟
-دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره. نگران نباشید حاجی.
- بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم.
روی تختم دراز کشیدم.
خوابیدم تا غروب فقط خوابیدم.
چشمانم را که باز کردم. امیر از رو تخت رو به رو نگاهم میکرد.
- ساعت چنده؟
هفت و نیم.
- ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم.
-اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست.
حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم.
- میشه بریم بیرون دور بزنیم
ادامه دارد...
🏴 @rkhanjani
•••
از تاب و تب افتاده دلم یار ڪجایی؟
هستیِ دل حضرت دلدار ڪجایی؟!💔
#اینصاحبنا
السلام علیک یا صاحب الزمان
@rkhanjani
بسم الله..
"ادعُونِی استَجِب لَکُم"
بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا؛
#غافر۶۰
صد نامه فرستادم،
صد راه نشان دادم،
یا راه نمیدانی،
یا نامه نمیخوانی🍃
———🌻⃟————
@rkhanjani
♦️فردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود. وی روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد.
عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگِ ترازو استفاده می کنم. برای تو مشکلی نیست؟
مرد گفت: من قند می خواهم و برایم فرق نمی کند از چه چیزی برای وزن کشی استفاده کنی. در همین هنگام مرد در دل خود می گفت: چه بهتر از این! سنگ به چه دردی می خورد برای من گِل از طلا با ارزش تر است. اگر سنگ نداری و گِل به جای آن می گذاری باعث خوشحالی من است.
عطار به جای سنگ در یک کفه ی ترازو، گِل گذاشت و برای شکستن قند به انتهای مغازه رفت. در همین اثنا، مرد گِل خوار دزدکی شروع به خوردن از گِلی که در کفه ی ترازو بود کرد. او تند تند می خورد و می ترسید مبادا عطار متوجه ماجرا شود.
عطار زیرچشمی متوجه ی گل خوردن مشتری شد ولی به روی خودش نیاورد. بلکه به بهانه پیدا کردن تیشه قند شکن، خود را معطل می کرد.
عطار در دل خود می گفت: تا می توانی از آن گل بخور. چون هر چقدر از آن می دزدی در واقع از خودت می دزدی! تو بخاطر حماقتت می ترسی که من متوجه دزدیت بشوم. در حالیکه من از این می ترسم که تو کمتر گل بخوری! تا می توانی گل بخور. تو فکر می کنی من احمق هستم؟ نه! این طور نیست. بلکه هنگامی که در پایان کار، مقدار قندت را دیدی، خواهی فهمید که چه کسی احمق و چه کسی عاقل است!
این داستان یکی از حکایت های زیبای مولوی در مثنوی معنوی است. مولانا با ظرافتی ستودنی گل را به مال دنیا و قند را به بهای واقعی زندگی آدمی تشبیه می کند. در نظر او آنان که به گمان زرنگ بودن تنها در پی رنگ و لعاب دنیا هستند همانند آن شخص گِل خواری هستند که پی در پی از کفه ترازوی خود می دزدند که در عوض از وزن آنچه در مقابل دریافت می کنند، کاسته می شود.
💫
———🌻⃟————
@rkhanjani