💕با خواستگاری که بهشدت به ما علاقهمند است و ابراز علاقه میکند چطور برخورد کنیم؟
💞اگر خواستگاری بهشدت به شما علاقهمند است، حتماً سراغ مشاورهای عاقلِ خداترسِ دلسوز بروید، وگرنه خطاپذیری قطعی رخ میدهد و قطعاً در این رابطه، دل جلو میرود و عقل پشت سر قرار میگیرد و شما ضریب خطاهایتان خیلی زیاد خواهد شد.
در خواستگاریها از جهت مهارت معنوی میگوییم سه تا سورۀ یاسین را از طرف امامزمان(عج) هدیه کنید به حضرت نرجسخاتون(س) و از خدا بخواهید که به وساطت این نورهای مقدس به شما قدرت دیدن حقایق خوب و بدی که در زندگیتان مهم است، عنایت کند.
#سبک_زندگی
@rkhanjani
⭕️چه جوری شاد باشم؟!☺️
شادی حقته!😍
. شکرگزار داشته هات باش.
• مثبت باش تا انرژی مثبت دیگران رو به خودت جذب کنی.
• نیمه پر لیوان رو ببین.
• سعی نکن همه چیز رو کنترل کنی.
• زندگی جاریست. هر چقدر بیشتر در برابر زندگی جبهه بگیری، بیشتر رنج می بری.
• خودت رو در اختیار جریان زندگی بزار، تا شادی رو با تمام وجودت حس کنی!
پیش به سوی زندگی بهتر😊
@rkhanjani
💠 چه كنيم تا كلام و نصيحتمان در #فرزندان یا#نوجوان تاثيرگزار باشد❓
1. به مقدار ضرورت بسنده كنيد. #نصيحت پي در پي، سبب لجاجت فرزندان نوجوان مي شود و رفتار ناشايست را در آنان تثبيت مي كند.
🔹توجه داشته باشيد كه حتي بزرگسالان نيز پند را به سختي مي پذيرند.
2. اول خودتان به موعظه هايتان عمل كنيد بعد به فرزندتان توصيه كنيد .
🔹 در روايات آمده است:
ان العالم إذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب كما يزلّ المطر عن الصفا
اگر عالم به دانش خود عمل نكند، موعظه اش از قلب ها مي لغزد؛ همان گونه كه قطره آب از روي سنگ فرو مي ريزد.
3. براي تأثير نصيحت، بايد بين خود و فرزندانتان رابطه اي قلبي و عاطفي برقرار سازيد. دل فرزند به والديني روي مي آورد كه با آنان انس داشته باشد.
4. هنگام پند دادن، خوشرو باشيد. ترشرويي، جلو تأثير پند را مي گيرد.
5. از لحني نرم استفاده كنيد و به آرامي تذكر دهيد.
وقتي خداوند بزرگ، موسي و هارون را به سوي فرعون فرستاد، به آنها فرمود كه با او به نرمي سخن بگويند:
فقولا له قولاً ليناً.
6. نصيحت هاي شما به ويژه براي نوجوان بايد پنهاني باشد. نوجوان با توجه به ويژگي شخصيت طلبي اش نصيحت شنيدن در جمع را برنمي تابد.
@rkhanjani
😈😈دام شیطانی
#قسمت_چهل_چهارم 🎬
از جام بلند شدم,مهرابیان باحالت سوالی پرسید:کجا؟؟
گفتم:اینا که تو حال خودشون نیستن,میرم یک دوری,بزنم ویه فیلم هم بگیرم.
مهرابیان:مراقب باش خانم سعادت.
از روی میز یه جام ش ر ا ب برداشتم وخیلی نامحسوس ریختمش کنار گلدون کنارم
اه مرگتون بزنه چه بوی گندی میده .
جام خالی رابدستم گرفتم ,طوری برخورد میکردم که منم خوردم.نزدیک دیوید شدم,دیوید باچشماش که معلوم بود دو دو میزنه نگام کردوبا عبری یه چیزی بلغورکرد , لبخندی بهش زدم.ووقتی مطمین شدم که تواین عالم نیست ,اهسته دست کردم جیبش وکارت رابرداشتم.
کارت که به دستم رسید بدون توقف حرکت کردم سمت اون در مرموز.
اکثر سربازا دور وور مکان جشن بودند,یکی ,دوتا هم که اطراف پرسه میزدند,معلوم بود یک سری به نوشیدنیها زدن.شانس باهام یار بود که روز پوریم بود واینها هم یه مشت ادم لایعقل...
به دررسیدم,کارت راوارد کردم وخیلی راحت دربازشد.
خدای من عجب هرم جانسوزی از داخلش میامد,انگار در جهنم باز شده.
شروع کردم ایت الکرسی را خواندن ووارد اونجا شدم,
انچه که من میدیدم ,تونل وحشتناکی بود,جای جای تونل حفاری شده بود,انگار دنبال چیزی میگشتند,
همینجور که جلو میرفتم به یک سه راهی رسیدم...یکباره یادم امد دوربین را روشن نکردم,سریع دکمه روشن رالمس کردم,نمیدونستم از کدام راه برم,از هرسه تا تونل صدا میامد ,چشام رابستم وگفتم باچشم بسته هرکدوم را رفتم,که رفتم.
درهمین حین احساس کردم دست مردی گلوم راگرفته,
چشام راباز کردم,نفسم گرفته بود انگاری داشتم خفه میشدم.
تا چشم بازکردم,دست پشمالوی سیاهی دیدم که گلوم رافشارمیده...
بلند بلند گفتم:اعوذوبالله من الشیطان الرجیم. ..
ودست پشمالو شل شد,درادامه اش شروع کردم سوره ی جن راخواندن...
حرکت کردم داخل همون تونل,خدای من انواع واقسام وسایل جادوگری روی صندوقچه ای اهنین درانتهای تونل دیده میشد ,دور تا دور صندوقچه را شیاطینی از جن گرفته بودند,به گمانم اینها ادوات جادوگریی بودند که از زمانهایی دور درمعبد حضرت سلیمان ع ,مخفی شده بود
اما این یهودیهای شیطان پرست ,هنوز به وسیله ی اصلی یاهمان(جادوی سیاه)که با آن شیاطین ,قدرت عجیبی میگیرند را کشف نکرده بودند.
جادوی سیاه در زمان حضرت سلیمان ع ,پیامبر زیر تختش پنهان کرده بود واینجورکه معلوم بود,هنوز ان راکشف نکرده بودند.
برگشتم دوتونل بعدی را دیدم ,درجای جای تونلها چاله هایی حفرشده بود که درونش مملو از دینامیتهای منفجرنشده بود.
خدای من ,بی شک این ابلیسان قصد انفجار وتخریب قدس را دارند....
دیدنیها رادیدم ,سریع به سمت درخروجی حرکت کردم به در رسیدم ,کارت راوارد کردم همزمان با باز شدن در ,آژیر وحشتناکی شروع به صدا دادن کرد.
وااای یادم رفته بود دوربین راخاموش کنم,دکمه ی خاموش رالمس کردم,بیرون که امدم دوسرباز مسلح ونیمه هوشیار با اسلحه های پر,انتظارم رامیکشیدند .
ناخوداگاه دستام رابالابردم ,یکدفعه قندا,ق تفنگ امد روی دماغ ودهنم وصورتم پراز خون شد,دو طرفم راگرفتند وهرکدام به نوعی میزد,
بردنم داخل اتاقی ,بعداز چند دقیقه ,یک زن پیرونفرت انگیز امد داخل,بامشت و لگد به جانم افتاد وبا فارسی شکسته ای شروع کرد به فحش دادن,ایرانی کثیف,ایرانی خائن
#ادامه_دارد ..
#رمان
🌸 @rkhanjani
📌مصادیق تقوا
❓فکر میکنم کسانی که تردید دارند در این که خداوند بر اثر تقوا، روزی را از جایی که گمان نمیکنیم، میرساند، معنای تقوا را درست نفهمیدهاند. تقوا را فقط در دزدی نکردن و مرتکب فحشا نشدن و این جور چیزها میدانند؛ ولی من فکر میکنم دامنۀ تقوا، خیلی وسیعتر از این حرفهاست. کاش میشد در بارۀ مصادیق تقوا، بیشتر صحبت کنید.
❗️برخی از ما وقتی چند گناهِ خیلی بارز را انجام ندادیم، منتظر میمانیم که درهای آسمان باز شده، برکت روی سرمان ببارد.
🔹بعضی از مصادیق بیتقوایی که روزی را تنگ میکند، در زندگی برخی از ما عادت شده است؛ مثل همین بداخلاقی. امیر ادب و اخلاق، علی علیه السلام فرمود:
هر که اخلاقش بد باشد، روزیاش تنگ میشود.
🔹دروغ گفتن هم برای برخی از ما عادی شده؛ امّا باز هم امیر فضائل، سرور مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
عادت به دروغ، موجب فقر است.
🔹غیبت هم در میان ما کم نیست؛ همان گناهی که رسول مهربانی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از زِنا بدتر است.
✨البته تقوا، مراتبی دارد. قرآن، در جایی تقوای ایده آل را مطرح کرده و میگوید:
یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حقّ پرهیزگاری است، از [مخالفت با فرمان] خدا بپرهیزید.
⁉️امّا حالا اگر کسی به هر دلیلی نتوانست این درجه از تقوا را داشته باشد، باید از خیر تقوا بگذرد؟
✨قرآن در جای دیگر، پاسخ این پرسش را میدهد:
فَاتَّقُوا اللَّهَ ما استَطَعتُم.
هر اندازه که میتوانید، تقوای الهی پیشه کنید.
✅ بسیاری از مشکلات زندگی ما ریشه در کوتاهی در کارهایی دارد که میدانیم باید انجام دهیم و میتوانیم انجام دهیم؛ امّا انجام نمیدهیم یا میدانیم نباید انجام دهیم و میتوانیم انجام ندهیم، امّا انجام میدهیم.
✳️ در کنار همۀ مطالبی که بیان شد، این نکته را نیز باید در نظر گرفت که ممکن است انسانی تقوا داشته باشد؛ امّا خدای مهربان، فقر را برای او بهتر از ثروت بداند.
🔆 خدای عزیز، مربّی و هدایتگر ماست. اوست که میداند راه رسیدن هر انسانی به سوی هدف آفرینش چیست؟ در کنار سنّت تقوا، نباید از سنّت امتحانهای الهی غافل شد.
📚ایران! جوان بمان! ص ۱۱۹
#محسن_عباسی_ولدی
#ایران_جوان_بمان
#جمعیت
@rkhanjani
عاشق میداند که سوختن
مقدمه ی وصل است
که چنین بی پرواست،
اگرنه، سوختن ولله درد دارد و سوز...
#آسیدمرتضیآوینی
———🌻⃟————
@rkhanjani
هدایت شده از بسوی خدا
توییت هوشمندانه صفحه منتسب به سید حسن #نصرالله دبیرکل #حزبالله لبنان با انتشار تصویر سردار #قاآنی در کنار ایت الله #رییسی و اشاره به آیه
«وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ...» : به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم: «... خانهام را از هرچه رنگوبوی بتپرستی دارد، پاک کنید.» (بقره، ۱۲۵)
ابراهیم [رییسی]
اسماعیل [قاآنی]
🔺🔸🔹
@rkhanjani
⇝ پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🔺فقط #بالینک به اشتراک بذارید👌
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
ای سید و مولای ما🤲
نمی دانیم عصر ظهور شما را خواهیم دید یا خیر..
نمی دانیم دوران پر برکت فتح شما را خواهیم چشید یا خیر...
اما امروز برای #صیانت_از_انقلاب، مقابل همه فتنهانگیزیها به میدان آمدیم
و امیدواریم که نگاه پدرانه شما ،همراهمان بوده.
آرزویمان این است که ما را در خیل #مومنان_قبل_از_فتحتان بپذیرید.
واگر در روزگار #ظهور شما نبودیم، یادمان کنار یاران شما باشد.
که ما به سیاهی رو سفیدی ،ایمان آوردهایم.
سید و مولای ما
برای ما و منتخبمان، #دعا کن.
امروز باچشمانی اشکبار #شاکریم.
و امیدواریم این انتخاب، تمدن اسلامی را سبب شود و ظهور نورانی شما را تسریع کند.
که ما را طاقت، طاق شده از دوریتان.
✅اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثرة عدونا و قله عددنا.✅
بسم الله الرحمن الرحیم....
@rkhanjani
#استاد_عباسی_ولدی
این سؤال خیلی مطرح میشود که فاصلهی سنی بین دو تا بچه چقدر باشد، از نظر تربیتی فاصلهی مناسبی ست⁉️
🔹یک قاعدهی کلی درباره فاصلهی سنی بین دو فرزند وجود دارد و آن این که از نظر تربیتی باید فاصله سنی دو بچه به اندازهای باشد که بتوانند همبازی هم بشوند و همدیگر را درک بکنند. کسانی که فاصلهی زیادی بین فرزندانشان میگذارند؛ یک دردسرهای خاصی را باید بپذیرند که شاید خیلی بیشتر از آن دردسرهای ابتدایی باشد که معمولا وقت تولد بچه بعدی ایجاد میشود.
🔹بچههایی که تفاوت سنی بالائی دارند؛ ۶-۷ سال با هم تفاوت سنی دارند نمیتوانند همبازی همدیگر بشوند. به همین دلیل هم در سنین بالاتر این پدر و مادرند که باید جور همبازی بودن بچهی دوم یا سوم را بکشند. یعنی پدر ومادری که ۲ تا ۳ تا بچه دارند با فاصله ی سنی ۶_۷ سال در اصل باید گفت اینها سه تا تک فرزند دارند.
🔹اگر فاصلهی بین فرزند اول و دوم یک جوری باشد که اینها وقت همدیگر را بتوانند خوب پر کنند؛ به شدت تربیت آسان میشود. البته آن اوائل به دنیا آمدن فرزند دوم یا مثلا اوائل به دنیا آمدن فرزند سوم وقت پدر و مادر یک مقدار گرفته میشود؛ اما در غیر آن زمان واقعا در وقت پدر و مادر صرفهجوئی میشود.
⚠️اگر بچهها نتوانند در محیط خانه همبازیهای خوبی برای همدیگر باشند مشکلات زیادی پیش میآید مثلا :
🔻یکی از مشکلات این است که بچهها به شدت تمایل به #بیرون از خانه پیدا میکنند که همه پدر و مادرها میدانند که تمایل شدید بچه به محیط بیرون ازخانه چقدر مضرست.
🔻یکی دیگر از مضراتش اینست که خیلی گرایش به #تلویزیون پیدا میکنند.
🔻گرایش به #فضای_مجازی پیدا میکنند.
🔻گرایش به #بازیهای_کامپیوتری پیدا میکنند.
و همهی اینها یک مثنوی «هفتاد من» ست از مشکلاتی که برای بچهها ایجاد میکنند.
#فرزندآوری
#فاصله_سنی_مناسب
📚ایران، جوان بمان
@rkhanjani
🔘حکایتیزیبا وخواندنی
✍شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد.
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.
یک سال یعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی. در تمام صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود... بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد، ندانسته رد می کنیم.
🌹امام علی (علیه السلان): چه بسا چيزي را از خداوند طلب میکنی و به تو عطا نميشود، ولی خداوند بهتر از آنرا به تو عطا ميكند...
📗تصنيف غرر الحكم
@rkhanjani
#دام شیطانی
🎥قسمت_چهل_پنجم 🎬
مدام تکرار میکردایرانی جاسوس وبینش باانگلیسی هم چیزی میگفت
دوباره ادامه داد:چندبارگفتم ,ازایرانیها باید ترسید,یک جاسوس در اورشلیم !!درجشن پوریم!!!
بعدش با صدای بلندی خندیدوگفت:مثل اینکه باید جشن پوریم واقعی بگیریم,دوباره کشتارایرانیان به دست قوم برگزیده ,به دست یهود....
روکرد به دوتا سرباز چیزی بهشون گفت ,دوتا سرباز دوطرفم راگرفتند وکشان کشان,جسم بی رقمم را به اتاق تاریک ونموری انتقال دادند.
پرت شدم گوشه ی اتاق,بس که خون از بدنم رفته بود وکتک خورده بودم,بی حال شدم,فشارم افتاده بود.
گاهی صداهایی ازداخل اتاق میشنیدم,به خیال اینکه اجنه هستند,زیر لب ,با بی رمقی,قران میخوندم.
میدونستم که باید فاتحه خودم
رابخونم اما نمیدونستم کی وچگونه کشته میشم.
یکدفعه یاد سفارش بابام افتادم,دست توسل به دامان ارباب زدم.
به یاد اسیران کربلا گریه کردم وشروع کردم به روضه خواندن:
یاحسین غریب مادر, تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم توبسه,واسه حل مشکل من..😭
یکدفعه شبحی بالباس سفید بالای سرم ظاهرشد,فک کردم دوباره گرفتار اجنه شدم .
بلند بلند تکرارمیکردم:یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی...
دوباره ازحال رفتم....اما شبح سفید بالای سرم ایستاده بود.
مثل اینکه بیهوش شده بودم ,با کشیدن چیزی روی صورتم بهوش امدم.
باورم نمیشد,یک پسربچه ی نحیف بالباس عربی سرم را روی دامنش گرفته بودوباگوشه ی لباسش خونهای صورتم را پاک میکرد.
تا چشمام را باز کردم,با رعشه گفت:لاتخف,انا عقیل...
شکرخدا به برکت حفظ قران زبان عربی رایادگرفته بودم.
مثل اینکه اسمش عقیل بود,
بازبان خودش بهش گفتم:اسم من هما است توکی هستی واینجا چکارمیکنی؟؟!
عقیل:من عقیل هستم اینجا زندانی ام کردند.
من:برای چی؟توکه هنوز بچه ای,گناه نداری,پدرومادرت کجا هستند؟
بااین سوالم اشکاش ریخت وبا استین لباسش پاکش کرد وگفت:من مال یمن هستم,پدرومادرم را توجنگ کشتند
,یکی ازهمین سربازا باگلوله کشتشان,من وبرادرم علی را به همراه تعداد زیادی کودک,ازیمن به اینجا آوردند,ومارا درکلاسهایی تعلیم میدادند,برادرم همیشه میگفت ,اینا کافرند,پدرومادرمان راکشتند
یک روز یکی از سربازانی که دریمن ماراگرفته بود دید,بهش حمله کرد وفحشش داد,انها هم اینقد برادرم رازدند تا دیگه نفس نمیکشید,چشماش بازمونده بود وازکل بدنش خون میرفت,من رفتم بالای سرش ,خودم راروی جسدش انداختم ,سربازی که میخواست بلندم کندرا با پام زدم,بعدش منم کتک زدندوانداختند اینجا...
عقیل بایادآوری خاطرات تلخ ومرگ عزیزانش به گریه افتاده بود.
بااینکه حالم خوب نبود ,خودم راکشیدم بغل دیوار,وتکیه به دیوار,آغوشم رابازکردم.
عقیل انگارمنتظر این لحظه بود ,خودش راانداخت توبغلم ودراغوش هم گریه کردیم...
#ادامه_دارد ..
#رمان
@rkhanjani
هدایت شده از بسوی خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگشت اقتدار و عزت به دولت و دولتمردان....
الحمدلله دوره ترس و خفت وذلت دولتمردان تمام شد
و چه کرامتی ازین بالاتر
🔴 پاسخ امروز رئیسی به موضع چند ماه قبل بایدن
🔻 خیر | NO
🔺🔸🔹
⇝ پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🔺فقط #بالینک به اشتراک بذارید👌
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
💌💞
#التماس_دعا
———🌻⃟————
@rkhanjani
برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود ،بی تفاوتی و سختی روزگار...
#دلتنگ_حرم...
———🌻⃟————
@rkhanjani