eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_بیست‌وهفتم صبح باصدای سلما بیدار شدم. -سارا بیدار شو میخوایم بریم بیرون - نمیااا
💗نگاه خدا💗 -سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم. -من گشنم نیست شما بخورین. سارا گریه کردی؟ چشمانم پر از اشک شد . -یه چیزی شده بگو چی شده؟ - تو رو خدا اذیتم نکن سلما ،لطفا تنهام بذار. در اتاقم باز شد. بابا رضا کنار تختم نشست. - سارا بابا!چیزی شده ،چرا نمیای غذا نمیخوری؟ - فک کنم مریض شدم ،حالم خوب نیست بابا دستش را گذاشت روی سرم. - واییی تب داری سارا،پاشو بریم دکتر تمام تنم شروع کرده بود به لرزیدن. - مامان گفت که امروز با لباس خیس اومدی خونه سارا نمیخوای چیزی بگی؟ بغضم ترکید. ماجرا را برایش تعریف کردم. -حالا خدا رو شکر که اون اقا اومد نجاتت داد. تا صبح سلما بالا سرم بود و پاشویم می‌کرد . صبح که بیدار شدم دیدم سلما نیست. - خاله جون سلما کجاست؟ خاله ساعده: رفته علی اقا رو برسونه فرودگاه ،الاناست که برگرده. .. سلما برگشت. - به خانم خانومااا ،خیلی واسه مامان خانوم ما عزیزین که صبحانه اتو آورده توی اتاق. - ببخشید دیشب تا صبح نخوابیدی ! سلماکنارم نشست. -نه خدا رو شکر تب نداری ،من برم لباسمو عوض کنم میام. - سلما به کسی که چیزی نگفتی؟ سلما: چرا اتفاقابه همه گفتم ،فقط مونده خواجه حافظ شیرازی. نه. خیالت راحت. -سارا جان واسه غروب بلیط گرفتم برگردیم تهران خیلی خوشحال بودم که بر میگردیم. بعد ناهار مشغول چیدن چمدان شدم. -نمیشه نرین سارا هنوز دوسه روز مونده تا تعطیلات تمام شه - یه عالم کار دارم باید برگردیم ،تازه میخوام واسه حاج بابا برم خواستگاری بغلم کرد. -من که از دلت باخبرم چه جوری میخندی تو دختر. با همه خداحافظی کردیم. سرمو گذاشتم روی دستان بابا. - بابا جون - جانم بابا؟ -میشه تا دو سه روزکسی نفهمه که رسیدیم؟ -چرا سارا جان؟ -میخوام یه کم استراحت کنم ... -چشم بابا... ادامه دارد... 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣انتقاد غیر مستقیم ✅انتقادها را تا حدّ ممکن، به صورت غیر مستقیم بگوییم. وقتی همسرمان، دیروز کار خوبی انجام داده و امروز، کار اشتباهی مرتکب شده، به جای یادآوری این اشتباه، بهتر است آن کار خوب را به یادش بیاوریم. 🔸فرض کنید مردی به داشتن رابطۀ همراه باوقار همسرش با افراد نامَحرم، حسّاس است که حساسیت به جایی هم هست. 🔹دیروز دوستان مرد به خانه‌شان آمده‌اند و همسرش، بسیار متین و باوقار با آنها برخورد کرده است. امروز، عدّۀ دیگری از دوستان او به خانه‌شان آمده‌اند؛ امّا همسرش، وقار خود را آن گونه که بایسته بوده، رعایت نکرده است. 🔰در این جا می‌توان دو برخورد داشت: یکی این که مرد بگوید: «چرا امروز، وقارت را حفظ نکردی؟». دیگر آن که بگوید: «دیروز، خیلی خوش‌حال شدم؛ زیرا بهتر از امروز، وقارت را حفظ کردی». ✳️ به طور حتم، شیوۀ دوم، تأثیر بیشتری دارد؛ زیرا علاوه بر این که انتقادی غیر مستقیم است، تشویقی هم در آن نهفته که تأثیر سخن را بیشتر می‌کند. 5⃣ میزان انتقاد ❌انتقادهای پشت سرِ هم موجب می‌شود که همسرمان احساس کند ما فردی عیب‌جو بوده‌، فقط به دنبال نقص‌های او می‌گردیم. به وجود آمدن این احساس، موجب می‌شود که همسرمان، گرایش دوستانه‌‌ای را که در انتقاد هست، حس نکند. 📚تا ساحل آرامش @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊 اے بهارے ترین آینہ هستے یوسف ڪنعانے من،سلام آقا جانم... بیا و اذان عشق بخوان تا جهان سراسر مسلمان شود بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....» را فریاد ڪن... چشم انتظار مانده‌ام؛ من سر خوشم از لذت این چشم بہ راهے و چشم انتظار مے‌مانم... @rkhanjani
قالب انتقاد ✅لازم نیست همیشه انتقادها در قالب گفتار باشد. گاهی می‌توان در قالب یک نامۀ دوستانه، انتقاد کرد، گاهی هم در قالب رفتار؛ یعنی به جای این که از رفتار نادرست همسرمان انتقاد کنیم، با رفتار صحیح به او بفهمانیم که کار او نادرست است. 💟مثلاً اگر همسرمان عصبانی شده و بر سر ما فریاد می‌کشد، ما با او به نرمی و آرامی سخن بگوییم تا بفهمد که کار درست، آرام سخن گفتن است. 8⃣ نیّت انتقاد 📛 انتقاد، تنها و تنها باید برای اصلاح عیب همسر، بیان شود. اگر عیب همسر را پیدا کرده، از آن در مواقعی استفاده کنیم که با او دچار اختلاف شده‌ایم، علاوه بر این که از نظر معنوی ضربۀ سهمگینی به خود زده‌ایم، رابطۀ خود و همسرمان را هم به مرز دشمنی رسانده‌ایم. 9⃣ حفظ حریم خصوصی 🚫انتقاد از یک فرد، نباید به کس دیگری جز خود او گفته شود. این کار، علاوه بر این که غیبت محسوب می‌شود، نوعی دشمنی به شمار می‌آید. ❌ در صورتی که فرد متوجّه شود که همسرش، عیب او را به کس دیگری گفته، در روابط زناشویی، تنش‌های قابل توجّهی پیش می‌آید. عیب همسر، باید به خود او گفته شود و در غیاب او هم باید حریم او را حفظ کرد. 📚تا ساحل آرامش @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎مرام بزرگان آیت‌الله مرعشی نجفی(ره) می‌فرمودند: وقتی مادرم مرا میفرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها می‌دیدم پدر بخاطر خستگی، درحال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی‌آمد ایشان را بيدار کنم، همانطور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدر می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌شد، در این حال که بیدار می‌شد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت بخیری‌ می‌خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدرو مادر دارم. @rkhanjani
202030_377708968.mp3
8.96M
📚داستان هفت شهر عشق📚(2) کتاب «هفت شهر عشق» نوشته حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی نگاهی نو به حماسه‌‌ی پرشکوه عاشوراست. این کتاب با متنی روان و داستان گونه، مخاطب را با کاروان امام حسین علیه السلام راهی سفری تاریخی و پرفراز و نشیب می نماید و با بیان لحظه به لحظه از ماجرای کربلا، تمامی رخدادهای این واقعه عظیم را مرور می کند 🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴 @rkhanjani
🎙 پرسش و پاسخ با استاد (مشاور نوجوان) ❓فرزند نوجوانم، خیلی با تندی و پرخاش رفتار می‌کنه، چطوری باهاش رفتار کنم؟ 🔹نوجوان می‌خواهد این را بفهمید که دیگر بزرگ شده، پس او را بفهمید و مثل دوران کودکی‌اش با او رفتار نکنید. 🔸 بیشتر از آن که به مؤاخذه‌ی او بیندیشید، تلاش کنید علت خشم و پرخاش او را دریابید. 🔹زمانی که شما و فرزندتان آرام هستید برای او توضیح دهید که هیچ اشکالی ندارد که او احساس خشم داشته باشد و احساسات امری طبیعی هستند. اما روش‌هایی که او برای ابراز خشم خود به کار می‌برد غیرقابل پذیرش هستند. 🔸نوجوان دوست دارد بزرگ دیده شود، پس او را تکریم کرده و از تحقیر او بپرهیزید. 🔹 خودتان در موقع خشم چه می‌کنید؟ شما الگوی فرزندتان هستید. 🔹گاهی از نوجوان‌تان در جمع تعریف کنید و نقاط قوتِ واقعیِ او را بگویید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ هر قَدمی که انسان برمی‌دارد، اگر مُهرِ فی‌سبیل‌الله نداشته باشد، اثرِ مطلوب ندارد. -کتاب چشم‌هایت را باز کن! ص ۱۵۵ ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
🔰 نعمت‌های زیاد مهم نیست بلکه... 📚 #️⃣ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_بیست‌وهشتم -سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم. -من گشنم نیست شما بخورین. سارا گری
💗نگاه خدا💗 دو سه روز گذشت. صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. -یعنی من دستم بهت برسه پوستت و میکنم. دو روزه برگشتی ،اطلاع نمیدی ،ترسیدی بیام دنبال سوغاتیم؟ - شرمنده خسته بودم حوصله کسی و نداشتم - الان من شدم کسی؟ باشه اشکال نداره - قهر نکن دیگه ،اتفاقا کارت داشتم. میخواستم ببینمت. -پنجشنبه میام دنبالت با هم بریم بیرون ،سوغاتیمو هم همرات بیار باز نگم. دانشگاه با غیبت تعداد زیاد دانشجویان، خلوت‌تر از همیشه بود. تلفنم زنگ زد. خاله زهرا بود. - سلام خاله جون خوبین؟ -سلام عزیزم ،رسیدن به خیر ،سفر خوش گذشت؟ - عالی بود -سارا جان میخواستم بگم واسه پنجشنبه میخوایم بریم خواستگاری ،عروس خانم تاکید کردن حتما تو هم باید باشی میای دیگه؟ - اره خاله جون میام -قربون دختره فهمیدم برم. - کاری ندارین خاله جون من باید برم سر کلاسم خاله زهرا: نه عزیزم برو به سلامت الان اینو چیکارش کنم ،به عاطفه چی بگم دوسه روز گذشت و با غیبت یاسری خیلی خوشحال بودم ،که لااقل یه کم ذهنم اروم تره. پنجشنبه صبح زود بیدار شدم. عاطفه دنبالم آمد.  سوار ماشین شدم با عاطفه روبوسی کردم - بفرما اینم سوغاتی شما  عاطی: ای واااییی چرا زحمت کشیدی ما که راضی نبودیم.کجا بریم؟ - نمیدونم یه جا بریم زود برگردیم که امشب میخوایم بریم خاستگاری.  -پس بریم اول گلزار - باشه بریم.  رسیدیم کنار مامان "واییی که چقدر خسته ام مامان ،ای کاش تو بودی و من رفته بودم ،حتمن میدونی امشب چه خبره ،ای کاش قلبم وایسته و نرم به این خاستگاری." رفتم نزدیک شهید گمنام خودم. "میگن که شماها زنده این راسته؟ چرا خواستی بی نام و نشان باشی؟ چرا دوست نداشتی مثل بقیه عکست روی سنگ باشه؟ مادر نداشتی؟ مادرت دل نداشت؟ چه طور حاضر شدی چشم به راهش نگه داری؟ نمیدونم دلم به حال تو گریه میکنه یا دلم به حال بدبختی های خودم " چشمم به یک جفت کفش مردانه افتاد.  کاظمی بود. سرش پایین بود.برام خیلی عجیب بود. اینجا چکار می‌کرد؟ -ببخشید میشه برید کنار من بشینم اینجا. ازش فاصله گرفتم. از جیبش قرآن کوچیکی درآورد. شروع کرد به خواندن  عاطفه ،دستم را گرفت و از آنجا دور شدیم. ادامه دارد... 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه سازی برای نورانی - @Maddahionlin.mp3
5.02M
🌞زمینه سازےبراےنورانےڪردن خانه🌞 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🏴 @rkhanjani
🌼آقاے خانه و بانوے شاغل🌼 🔸ڪسب روزے حلال باارزش است و پسندیده...اصلا "ثوابش از جهاد در راه خدا بیشتر است"* اما 🔸"هر چقدرڪاربیرون زیادباشد ، مواظب باشید از خانواده غاقل نشوید و در خانه غایب نباشید."** ⚠️نڪند انرژےکه‌برای‌امرارمعاش‌مےگذارید باعث شود سوغاتتان برای اهل خانه فقط خستگےباشدو بےحوصلگےو بداخلاقے‼️ 🌼فراهم‌ڪردن آسایش خانواده خوب است اما ایجاد آرامش از آن مہم‌ترست🙂 *امام رضا ؏، سيرالائمّة، ج ۴، ص ۱۴۷ **بخشی از توصیه‌های رهبری به اعضای هیٵت دولت جدید ۱۴۰۰/۶‌/۶ 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰محمدحسین رجایی برادر بزرگتر محمدعلی رجایی در خاطره ای نقل می کند: 🍃یک روز محمدعلی با فرزندان دایی بزرگم، که با او هم سن بودند بازی می کرد. نزدیک ظهر که شد، همسر دایی ام که غذایی تهیه کرده بود از بچه ها خواست برای صرف ناهار به خانه بیایند. وقتی بچه ها سر سفره حاضر شدند زندایی دید که همه مشغول غذاخوردن هستند؛ ولی محمدعلی لب به غذا نمی زند. 🍃با تعجب پرسید: «محمدجان مگر گرسنه نیستی؟ چرا غذا نمی خوری؟» 🍃او که آن وقت نوجوانی یازده ساله بود، جواب داد: «زندایی! می شود خواهشی کنم؟» 🍃او پرسید: «چه خواهشی؟» 🍃محمدعلی گفت: «چادرتان را سرتان کنید». 🍃زندایی وقتی دید یک بچه با این سن و سال، متوجه مسائل مذهبی است، چادرش را سر کرد تا او بتواند به راحتی غذا بخورد. 🍃🌷🍃 🌾هشتم شهریور ماه سالروز شهادت مظلومانه شهیدان محمدعلی رجایی و دکتر محمدجواد باهنر تسلیت باد🌾 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا