eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
648 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ هر قَدمی که انسان برمی‌دارد، اگر مُهرِ فی‌سبیل‌الله نداشته باشد، اثرِ مطلوب ندارد. -کتاب چشم‌هایت را باز کن! ص ۱۵۵ ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
🔰 نعمت‌های زیاد مهم نیست بلکه... 📚 #️⃣ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_بیست‌وهشتم -سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم. -من گشنم نیست شما بخورین. سارا گری
💗نگاه خدا💗 دو سه روز گذشت. صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. -یعنی من دستم بهت برسه پوستت و میکنم. دو روزه برگشتی ،اطلاع نمیدی ،ترسیدی بیام دنبال سوغاتیم؟ - شرمنده خسته بودم حوصله کسی و نداشتم - الان من شدم کسی؟ باشه اشکال نداره - قهر نکن دیگه ،اتفاقا کارت داشتم. میخواستم ببینمت. -پنجشنبه میام دنبالت با هم بریم بیرون ،سوغاتیمو هم همرات بیار باز نگم. دانشگاه با غیبت تعداد زیاد دانشجویان، خلوت‌تر از همیشه بود. تلفنم زنگ زد. خاله زهرا بود. - سلام خاله جون خوبین؟ -سلام عزیزم ،رسیدن به خیر ،سفر خوش گذشت؟ - عالی بود -سارا جان میخواستم بگم واسه پنجشنبه میخوایم بریم خواستگاری ،عروس خانم تاکید کردن حتما تو هم باید باشی میای دیگه؟ - اره خاله جون میام -قربون دختره فهمیدم برم. - کاری ندارین خاله جون من باید برم سر کلاسم خاله زهرا: نه عزیزم برو به سلامت الان اینو چیکارش کنم ،به عاطفه چی بگم دوسه روز گذشت و با غیبت یاسری خیلی خوشحال بودم ،که لااقل یه کم ذهنم اروم تره. پنجشنبه صبح زود بیدار شدم. عاطفه دنبالم آمد.  سوار ماشین شدم با عاطفه روبوسی کردم - بفرما اینم سوغاتی شما  عاطی: ای واااییی چرا زحمت کشیدی ما که راضی نبودیم.کجا بریم؟ - نمیدونم یه جا بریم زود برگردیم که امشب میخوایم بریم خاستگاری.  -پس بریم اول گلزار - باشه بریم.  رسیدیم کنار مامان "واییی که چقدر خسته ام مامان ،ای کاش تو بودی و من رفته بودم ،حتمن میدونی امشب چه خبره ،ای کاش قلبم وایسته و نرم به این خاستگاری." رفتم نزدیک شهید گمنام خودم. "میگن که شماها زنده این راسته؟ چرا خواستی بی نام و نشان باشی؟ چرا دوست نداشتی مثل بقیه عکست روی سنگ باشه؟ مادر نداشتی؟ مادرت دل نداشت؟ چه طور حاضر شدی چشم به راهش نگه داری؟ نمیدونم دلم به حال تو گریه میکنه یا دلم به حال بدبختی های خودم " چشمم به یک جفت کفش مردانه افتاد.  کاظمی بود. سرش پایین بود.برام خیلی عجیب بود. اینجا چکار می‌کرد؟ -ببخشید میشه برید کنار من بشینم اینجا. ازش فاصله گرفتم. از جیبش قرآن کوچیکی درآورد. شروع کرد به خواندن  عاطفه ،دستم را گرفت و از آنجا دور شدیم. ادامه دارد... 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه سازی برای نورانی - @Maddahionlin.mp3
5.02M
🌞زمینه سازےبراےنورانےڪردن خانه🌞 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🏴 @rkhanjani
🌼آقاے خانه و بانوے شاغل🌼 🔸ڪسب روزے حلال باارزش است و پسندیده...اصلا "ثوابش از جهاد در راه خدا بیشتر است"* اما 🔸"هر چقدرڪاربیرون زیادباشد ، مواظب باشید از خانواده غاقل نشوید و در خانه غایب نباشید."** ⚠️نڪند انرژےکه‌برای‌امرارمعاش‌مےگذارید باعث شود سوغاتتان برای اهل خانه فقط خستگےباشدو بےحوصلگےو بداخلاقے‼️ 🌼فراهم‌ڪردن آسایش خانواده خوب است اما ایجاد آرامش از آن مہم‌ترست🙂 *امام رضا ؏، سيرالائمّة، ج ۴، ص ۱۴۷ **بخشی از توصیه‌های رهبری به اعضای هیٵت دولت جدید ۱۴۰۰/۶‌/۶ 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰محمدحسین رجایی برادر بزرگتر محمدعلی رجایی در خاطره ای نقل می کند: 🍃یک روز محمدعلی با فرزندان دایی بزرگم، که با او هم سن بودند بازی می کرد. نزدیک ظهر که شد، همسر دایی ام که غذایی تهیه کرده بود از بچه ها خواست برای صرف ناهار به خانه بیایند. وقتی بچه ها سر سفره حاضر شدند زندایی دید که همه مشغول غذاخوردن هستند؛ ولی محمدعلی لب به غذا نمی زند. 🍃با تعجب پرسید: «محمدجان مگر گرسنه نیستی؟ چرا غذا نمی خوری؟» 🍃او که آن وقت نوجوانی یازده ساله بود، جواب داد: «زندایی! می شود خواهشی کنم؟» 🍃او پرسید: «چه خواهشی؟» 🍃محمدعلی گفت: «چادرتان را سرتان کنید». 🍃زندایی وقتی دید یک بچه با این سن و سال، متوجه مسائل مذهبی است، چادرش را سر کرد تا او بتواند به راحتی غذا بخورد. 🍃🌷🍃 🌾هشتم شهریور ماه سالروز شهادت مظلومانه شهیدان محمدعلی رجایی و دکتر محمدجواد باهنر تسلیت باد🌾 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی از خانواده‌ها، مذهبی هستند، ولی بچه هایشان زیاد به امور دینی و رفتار اسلامی مقید نیستند و در واقع پدر و مادر نتوانسته‌اند آنها را متدین بار بیاورند. غالباً علت این وضعیت این است که بچه ها از پدر و مادر رفتار خوب و مؤمنانه دیده‌اند اما مبارزه با هوای نفس مشاهده نکرده‌اند. این موجب می‌شود بچه‌ها تصور کنند پدر و مادر چون علاقه به رفتار مذهبی داشته‌اند اینگونه رفتار کرده‌اند، پس خودشان هم طبق دوست‌داشتنی‌هایشان عمل می‌کنند؛ و لذا نتیجۀ تربیت خراب از آب در می‌آید. باید به بچه ها مبارزه با هوای نفس را یاد دهیم و تجربۀ مخالفت با تمایلات را انتقال دهیم، نه اینکه صرفاً رفتار مؤمنانه را نمایش دهیم. در نمایش مبارزه با هوای نفس، مثل غالب موارد دیگر، نقش مادر در تاثیرگذاری تربیتی بیشتر است. یعنی اگر از مادر مبارزه با هوای نفس و صبر در ناملایمات دیده شود، اهمیت بیشتری دارد. 🏴@rkhanjani
【‌👏】 ✍خانه ات که اجاره ای باشد..! 👈 دائم به کودکت می گویی : 👈 میخ نکوب 👈 روی دیوارها نقاشی 🎨نکش 👈 و مراقب خانه 🏠باش ✏ اما اینهمه مراقبت برای چیست؟! 👈 چون خانه 🏠مال تو نیست مال صاحبخانه ست... 👈 چون این خانه🏠 دست تو امانت است 🚨 خانه ی 🏠دلت ❤چطور!؟ 🔴 خانه ی دل تمامش مال ست 🔴 در خانه ی خدا نقش دورویی، کینه، حسد، خیانت، دروغ کشیدن و کوبیدن میخ خودخواهی، غرور کاذب ممنوع...! مراقب باش خانه ی دلت همیشه آباد❣ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #قسمت_بیست‌ونهم دو سه روز گذشت. صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. -یعنی من دستم بهت برسه
💗نگاه خدا💗 در راه کل ماجرا را برای عاطفه تعریف کردم. -دختره دیونه اون پسره جونتو نجات داد ،تو بر و بر نگاش کردی؟ - زبونم و مغزم قفل کرد با دیدنش ،نمیدونستم چیکار کنم؟ عاطی؛ اشکال نداره ،دفعه بعد اومدی ازش تشکر کن - نمیدونم اگه دفعه بعدی هم باشه . غروب به خانه برگشتم. اصلا دوست نداشتم امشب بروم.  لباس عیدی که بابا خریده بود و پوشیدم. - سلام بابا رضا  -سلام ساراجان - من آماده ام. شما هم برین یه لباس قشنگ بپوشین باهم بریم. در فکرم غوطه‌ور بودم. -ساراجان رسیدیم. مادر جون و آقاجون با خاله زهرا زودتر از ما رسیده بودند. وارد خانه شدیم. احوال پرسی کردیم. همه سکوت کرده بودیم. خاله زهرا گفت: مریم خانم اینم سارا خانم ما که گفتین حتما باید بیاد . - بله خیلی خوش اومدن ببخشید اگه میشه من با سارا خانم صحبت کنم. مریم چادر را محکم روی صورتش نگه داشته بود. نگاهی به بابا رضا کردم که با چشماش اشاره کرد که بلند شوم. منم از جا بلند شدمو همراه مریم رفتم . رفتیم داخل یه اتاقی نگاهم خیره شد به چند تا عکس روی میز. - این آقا مجتبی همسرم بودن ، یکی از مدافعین حرم بودن که شهید شدن. ازچشمانش هنوز میشد عشق نسبت به شوهرش را دید. - میخواستم اول با شما صحبت کنم،میدونم خیلی سخت بوده برات که امشب اینجا حضور داشته باشی ، من یه پسر یک سال و نیمه دارم نمیتونم از خودم جداش کنم ،از تو هم میخوام که منو مثل یه دوست قبول کنی ،چون میدونم هیچ وقت مثل یه مادر نمیشم برات. "یعنی این شهید هنوز بچه اش هم ندیده ،چه طور تونست دل بکنه از زندگیش و بره شهید بشه." لبخند زدم و گفتم :مبارکه.  مریم دستمو گرفت: امیدوارم دوست خوبی برات باشم . بلند شدیم و رفتیم بیرون با لبخند من همه صلوات فرستادند. در راه متوجه شدم خانه‌ای که مهمانش‌ بودیم، منزل پدر شوهر و مادر شوهر مریم بود. بابا رضا اصلا چیزی نپرسید. اینقدر خسته بودم که شب بخیر گفتم و به اتاقم پناه بردم. صبح مشغول مرتب کردن اتاقم شدم. گوشیم زنگ خورد خاله زهرا بود. - سلام خاله جون خوبین؟ سلام عزیزم ؟ توخوبی؟سارا جان بابا زنگ زد به من گفت با مریم به تفاهم رسیدن ،چون خجالت میکشید خودش بهت بگه واسه همین به من گفت که به تو بگم. - باشه خاله جون مبارکشون باشه. -سارا جان فردا میای بریم واسه مریم وسیله بخریم؟ - نه خاله جون من دانشگاه دارم نمیتونم بیام شما خودتون همه کارا رو انجام بدین  -باشه عزیزم پس فعلا -به سلامت . شام مفصلی درست کردم که بابا فکر کند من هم راضی ام. هرچند ته دلم راضی نبود ولی چه کنم که مامانم خواسته‌بود. ادامه دارد... 🏴 @rkhanjani
سلام امام زمانم ✋💖 صبحتون بخیر آقای من🌱🌸 🌼ای ڪاش همیشه یاورت باشم من🌿 🌼در وقت ظهور، محضرت باشم من🌿 🌼هرچند که نامه ام سیاه است ولی🌿 🌼بگذار سیاه لشکرت باشم من🌿 🌼 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ آنچه از رنج و سختی ها به شما می‌رسد، به خاطر کارهائی است که خود کرده‌اید. ضمن اینکه خداوند از بسیاری از کارهای شما گذشت می‌کند و می‌بخشد. ۳۰ ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
👌💕 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
داشتن و نداشتن هر دو رنج است. دخترم! بعدها كه تجربه‌هاى گسترده‌تر و برخوردهاى بيش‌تر پيدا كردى، مى‌بينى كه تمامى زندگى‌ها و تمام آدم‌ها، از زن ومرد و محروم و بهره‌مند،با رنج‌هايى همراه هستند. داشتن و نداشتن، هر دو رنج است. داشتن، غصّه‌ى جدايى را دارد و نداشتن، تلخى محروميت و زخم تحقير و سرشارى و كامروايى هم، رنج پوچى را دارد و درد بى‌دردى؛ كه دل آدم، از دنيا بزرگ‌تر است. دل ما، از تمامى هستى، بزرگ‌تر است. ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش: دختر32ساله اي هستم که تابحال خواستگار زياد داشتم، اما درکل قسمت نشده،از طرفيم دوست دارم ازدواج کنم ازتنهايي و... خسته شدم،ميترسم به گناه هم بيفتم، چرا هرچي دعاميکنم جورنميشه؟ حکمت خداچيه؟ ايا ممکنه کسي منو طلسم کرده باشه؟ بايد چيکارکنم؟ پاسخ: ما نبايد همه چيز را به حكمت خدا نسبت دهيم در بسياري از مواقع علل مشكلات به خود ما انسان ها و شرايط باز مي گردد. دختري نزد خانم كف‌بيني رفت و گفت. كف دستم را ببين به نظر شما اين خواستگار، من را مي‌پسندد. كف‌بين گفت نه‌خير. او با تعجب گفت: ولي شما كه اصلا به كف دستم نگاه نكردي؟! كف‌بين خنديد و گفت: قيافه و وضعيت ژوليده‌ات را كه ديدم اين‌جا از روان‌شناسي چهره استفاده كردم.[1] البته اين مزاح بود و در مورد شما صادق نيست ولي منظور اين است كه گاهي علل مشكل به همين سادگي است قابل كشف است ولي ما به دلائل ، و فرار از تغيير خود و شرايط براي رسيدن به مقصود دنبال ميان‌برهاي غير علمي (رمال، فالگير وكف‌بين و...) مي‌رويم. از سؤال‌های مهم که اخیراً بسیار رواج یافته است این است که چرا خواستگار نداريم و يا چرا خواستگار می‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند. دختران و خانواده‌هاي زياد بدون در نظر گرفتن عوامل مختلف در همان وهله اول ذهنشان به سمت بسته شدن بخت و سحر و طلسم شدن مي‌رود، از سويي هم افراد سودجويي به عنوان دعانويس و رمال و.. بدون اين كه عللي را بررسي كنند صد در صد به افكار آنها را تأييد مي‌كنند تا به خواسته‌هاي مادي و گاهي نامشروع خود برسند. اين در حالي است كه نداشتن خواستگار يا بازنگشتن او می‌تواند علل مختلف زير را داشته باشد: ♨️الف: عوامل طبیعی: 1- دختر: شلخته بودن، بدلباسی، بی‌توجهی به نوع استفاده از واژه‌ها و کلمات، توقعات سنگین(مادی یا معنوی)، بیماری روانی یا جسمانی، اجتناب از جمع زنان و شرکت نکردن در مراسم آنان. 2- خواستگار: دمدمی مزاج و شخصیت بی ثبات، تصور این که دختر با اهداف و معیارهای او تناسب ندارد، ترس از توقعات (مادی یا معنوی ) سنگین، برداشت ابتدایی نادرست از خانواده دختر و تصحیح برداشت با روبرو شدن( انتظار مال‌دار بودن و...) 3- خانواده دختر: پدر سالاری یا مادرسالاری و ترس خواستگار و خانواده از دخالت آنها، وجود بیمار جسمی یا روانی در خانواده (اعتیاد، معلول و...) وجود دختر بزرگ تر در خانواده، رو راست نبودن و مخفی کاری و دادن اطلاعات متناقض. 4- خانواده پسر: پدر سالاری یا مادرسالاری و دخالت زیاد در تصمیم گیری پسر، بد دانستن دوستی دختر با پسرشان، اصرار خانواده بر ازدواج و فرار پسر از ازدواج و.. 5- افراد بیگانه و دشمنان کینه توز: دو به هم زدن و دادن اطلاعات نادرست به خانواده پسر. 6- پسران بخت‌برگشته: گاهي نپذيرفتن دختر عفيف و باحيا از سوي پسران هديه و نعمت خداوند به دختر است. قرآن از ما مي‌خواهد كه زنان پاكان بايد براي مردان پاكان باشد در واقع اينجا پسر بخت برگشته است كه با نداشتن گوهر ايمان، گوهري( دختر عفيف) را از دست مي‌دهد.[2] 7- تورم و تجملات و بي كاري و ترس از ازدواج: چون خواستگار بايد نفقه بدهد وقتي به طور جدي مواجه مي شود كه بايد از فردا به فكر اقتصاد و نفقه باشد ممكن است دچار هراس شود يا از ابتدا خواستگاري نروند يا وسط را كنار بكشند. ♨️ب: عوامل معنوی: 1- امتحان الهی: دنیا محل آزمایش است هر کسی به گونه ای آزمایش می شود فقر، ثروت، بیماری جسمی و روانی، و...و تاخیر در ازدواج نیز می تواند نوعی امتحان الهی باشد. 2- سحر: افرادی که ساحر باشند خیلی خیلی کم‌اند چون علم است و نیاز به تخصص دارد. ولی اصل سحر وجود دارد. برای سحر لازم نیست از دعا نویس کمک بگیرید. خودتان از دعاهای مفاتیح الجنان کمک بگیرید. با اين كه سحر يكي از عوامل نيامدن خواستگار است، ولي اغلب بقيه عوامل را لحاظ نمي‌كنند و به همين علت كه نياز به تخصص است و كار هركسي نيست و خيلي احتمال وقوعش كم است، تمركز دارند. در آخر همين بخش راه‌هاي دفع و رفع سحر و طلسم بيان شده‌است اگر چيزي هم باشد با اين راه‌ها گره باز نمي‌شود به جاي تمركز بر قدرت سحر، به قدرت خداوند و سخنان ائمه (عليهم السلام) و مراجع تقليد اعتماد كنيم. 3- گناهان: در دعای کمیل می‌خوانیم خدایا گناهانی که نعمت‌های مادی و معنوی را از من منع می‌کند برطرف کن. نکته: توصیه آیت‌الله بهجت برای ازدواج: نماز جعفر طیار، زیارت عاشورا و صدقه دادن[3] [1] . محمدحسين قديري، شوخ‌طبعي‌هاي طلبگي، ص 86. [2] . محمدحسين قديري، ماهنامه خانه خوبان، شماره 62. [3] . سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، مشاوره زير گنبد فيروزه اي، مركز مشاوره موسسه امام خميني، ص50 . 🍃🌺🌺 🌺@rkhanjani 🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💊؟ 🔆 یک ماده ی شیمیایی ب نام" استیل کولین" در مغز وجود دارد که وجود آن برای سیستم عصبی مهم است که با انجام خود ارضایی مقدار این ماده کاهش میابد!! ⚠️ ماده" ادرنالین " (ماده ای برای کاهش استرس که در مواقع هیجانی ترشح می شود) ❗️جایگزین آن می شود و همین موضوع عامل اصلی حواس پرتی میباشد و تمرکز از بین میرود! 👈 پس فردی که خود ارضایی میکند خیلی واضح به سوحافظه دچار میشود. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═ ‎‌‌‌‌‌‎@rkhanjani