eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
450 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
3 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣بعد از این ممکنه تو محرم بگه این هزینه ها رو خرج فقرا کنید !!
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوانش اشعار در شبکه جهانی تلویزیون طلوع افغانستان جناب آمین پور
میلاد ساله حضرت با نغمه و عشق و شادی و شور رسید با حور و ستاره و ملَک ،،هور،، رسید روشن شده با پا قدمش خانه ی وحی سرچشمه ی ناز و هاله ی نور رسید
نَذرکَردَم که اگر سهمِ مَن از عشق شدی دو' سِه رَکعت غَزلِ شاد بِخوانَم هَـر روز
خداوندا اگر جایی، دلی بی‌تابِ دلـدار اسـت نمی‌دانم چطور امّا خودت پادرمیــٰانی کُن! ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
حداد عادل در مصاحبه روز 22 بهمن گفت: دست دشمن را خوانده‌ایم و حتی اگر دلار بشود 100 هزار تومان ما ایستاده ایم و مقاومت میکنیم نه داوود سوری، استاد دانشگاه در واکنش نوشته؛ «زمان جنگ یکی به رادیو زنگ زد و گفت به صدام بگویید اگر هزار بار دیگر هم بروجرد را موشک باران کند، ما همچنان ایستاده‌ایم. مجری گفت : آفرین به شما هموطن قهرمان! شما از کجا تماس میگیرید؟ گفت : از خرم آباد...»😂😂
تبریک به استاد نادر سرایی جهت پذیرفته شدن شعرشون در حوزه هنری تهران ان شاءالله در سال جدید جزو شعر خوان های ،،در حلقه ی رندان،، شاهد پیشرفت شما باشیم حسین جعفری
آنقَدَر حافظ گشودم در پیِ تو شب به شب، جانِ حافظ زین همه بی‌مهریَت آمد به لب!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا ایران وطن ❤️ ماست 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 مازندران، کلاردشت، ییلاق مازیچال سلام صبح بخیر⚘️☘️🥀 روز سه شنبه تون رو در کمال صحت و سلامت، با دلی خوش سپری کنید. انشاءالله رب العالمین 🤲 🌷🍀🌺🌿🌸
🔴اولین عکس از متهم به قتل امیرمحمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران ☫به جمع ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/hosiniya
🔅ما گرفتار آلفردوها هستیم در یکی از شهرهای ایتالیا جوانی بود به نام آلفردو. آلفردو دکه‌ی کوچکی داشت که در آن عرق سگی می‌فروخت. او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره می‌فروخت. هزینه‌ی تولید عرق سگی چیزی حدود ۱/۸ لیره بود. برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود ۰/۲ لیره سود می‌برد. او در روز ۲۰۰ بطری عرق می‌فروخت و لذا درآمدش روزانه ۴۰ لیره بود و با این ۴۰ لیره با مادرش به دشواری زندگی می‌گذرانید. روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام می‌شد. این‌گونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه‌ی او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند. آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد. او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست. در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق می‌زد و از زمین و زمان دل چرکین بود، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت: هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم، بد جوری تو خماری موندم رفیق، امروز تمام عرق فروشی‌های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمی‌دونم باید از کجا عرق گیر بیارم، تو چیزی تو خونه‌ات داری به من بدی؟ من حاضرم به جای دو لیره، بهت ۱۰ لیره پول بدم... آلفردو در بهت فرو رفت. سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست‌وجو پرداخت. تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد. یکی از آن‌ها را در یک کیسه‌ی مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت. او در پایان به مشتری گفت:اگه باز هم خواستی بیا همین‌جا، به دوستان قابل اعتمادت هم بگو، اسم رمز هم این باشه: آقا ببخشید! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید؟ در روزهای بعد هم آلفردو به پارک می‌رفت. هر روز تعداد بیشتری پیدای‌شان می‌شد. در هفته‌ی اول مشتری‌های او به ده تن رسیده بود. در هفته‌ی دوم مشتری‌های او سی تن شده بودند. درآمد او کم‌کم روزانه به ۲۰۰ لیره رسیده بود. او خانه‌ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند. با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد: لئوناردو، کارلو، الساندرو. کم‌کم شهرتش فزونی گرفت، طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به‌صورت مخفیانه دارد عرق سگی می‌فروشد. این‌گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد. مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان، آلفردو هیچ قانون‌شکنی‌ای انجام نداده است. مامور دیگری را فرستادند و او هم همین را گفت. مامور دیگر هم همین را گفت و این‌گونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست. آن ماموران برای حق السکوت روزانه ۵ لیره از آلفردو شیتیل می‌گرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق می‌خریدند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد. کم‌کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد. گذشت تا این‌که بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد. او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود. آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آن‌ها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات می‌آورد. مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج می‌کرد. در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه‌ی سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کار آمدن نظام جدید، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل می‌شدند. در واقع همه‌ی سیاست‌مداران فهمیده بودند که پدر خوانده کیست. چند بار چند تن از سیاست‌مداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند. عموم تصور می‌کنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد می‌کند، حال آن‌که دقیقا جریان برعکس است. 🔸مافیا از قانون تغذیه می‌کند، منتهی یک قانون اضافی (نامناسب). هر جا قانون اضافه باشد مافیا آن‌جاست. 👈مردم ایران گرفتار ، آلفردوها هستند! آلفردو ارز رانتی! آلفردو خودرو! آلفردو دارو! آلفردو نفت و گاز و پتروشیمی! آلفردو ارز دیجیتال! آلفردو آلومیتیوم! آلفردو طلا! آلفردو پست های مدیریتی مادام العمر! آلفردو ساختمان! آلفردو زباله! و... در ایران گرفتار...