رفتم بهزیستی، طرف گفت: امرتون؟
گفتم: اومدم برای چند تا بچه پدری کنم.
گفت: خیلی عالیه.
رفتم به چنتا بچه گفتم: درس بخونید و کتکشون زدم و کولرم خاموش کردم!
نمیدونم چرا زنگ زدن حراست🤣😂😂😅😁😄😄😁😅😂
کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3540451341C466d1824a0
متشاعر
در بخل و حسادت و دغل پر رنگند
بر پست و مقام و جاه هی در جنگند
ایراد ز کار دیگران می گیرند
اما خودشان هنوز هم می لنگند
حسین جعفری
از شرم نگاه ساغر خویش، تری
دارا شده ای ولی تو درویش تری
در سعی و صفا به گرد کویت نرسیم
از حوصله ی جمع کمی بیشتری
حسین جعفری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
با ثروت عشق باز درویش ترم
از نعمت شعر داده او بیشترم
در سیر و سلوک چشمهای غزلت
من یک سر و گردن از همه پیش ترم
حسین جعفری
هدایت شده از یک جرعه شعر... حسین جعفری
میلاد حضرت علی اکبر ع روز جوان مبارک
دوقافیه تین
دو قافیه ای
شعر نابی که تو را خوب و روان می خوانند
کودک و پیر تو را ،،مرد جوان،، می دانند
#حسیــــن_جعفــــری