eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
454 دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
3 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
زنی به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ می توانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری , این کار بسیار آسان است ! پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند , اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد . پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد . سپس زن گفت : اکنون آن چه اتفاق می افتد را ببین و تماشا کن ! زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا می خواهم , پسرم می خواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد . خیاط پارچه را به زن داد . سپس آن زن به خانه مرد خیاط رفت و در زد و زن خیاط در را باز کرد . زن به او گفت : ممکن است برای ادای نماز وارد خانه تان شوم ? زن خیاط گفت : بفرمایید ، خوش آمدید . پس از آن که نمازش تمام شد , بدون آنکه زن خیاط متوجه شود , آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت و سپس از خانه خارج شد . هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت , آن پارچه را دید , فورا داستان آن زن و معشوقه پسرش را به یاد آورد و همان موقع به فکرطلاق همسرش افتاد. سپس شیطان گفت: اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم . آن زن گفت : کمی صبر کن, نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم ؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت: چگونه؟؟ روز بعد آن زن پیش خیاط رفت و به او گفت: از همان پارچه زیبایی که دیروز از شما خریدم , کمی دیگر می خواهم , زیرا دیروز برای ادای نماز به خانه زنی محترم رفتم و آن پارچه را آن جا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم. اینجا بود که مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را به خانه برگرداند. الان شیطان در بیمارستان روانی به سر می برد و هر زنی را که می بیند, جیغ می کشد ....
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم لو رفته ای از کودکی بابک زنجانی که بسیار کمیاب است ...... 🤣🤣😄😄😂😂
🌸🍃🌸🍃 داستان_کوتاه روزی حضرت سليمان مورچه ای را در پای كوهی ديد كه مشغول جا به جا كردن خاكهای پايين كوه بود. از او پرسيد : چرا اينهمه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه سرش را بالا آورد و پاسخ داد : معشوقم به من گفته اگر اين كوه را جا به جا كنی ، به وصال من خواهی رسيد و من به عشق وصال او ميخواهم اين كوه را جا به جا كنم سليمان نبی فرمود : تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نميتوانی اين كار را انجام دهی مورچه گفت : تمام سعی ام را ميكنم ، حضرت سليمان كه بسيار از همت و پشتكار مورچه خوشش آمده بود برای او كوه را جا به جا كرد. مورچه رو به آسمان كرد و گفت : خدايی را شكر می گويم كه در راه عشق ، پيامبری را به خدمت موری در می آورد. " هرگز نااميدی را در حريم خود راه ندهيد و با عشق ، تمام سعی تان را بكنيد و بدانيد كه نيروی الهی هميشه ياور شماست"
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تجربه‌گر مرگ: تمام کارهای خوب من از بین رفته بودند 🔸تجربه‌گران مرگ با برخی اعمال خیر خود روبرو می‌شدند که کاملاً نابود شده بود و نه تنها گرهی از آنها باز نمی‌کرد که به عذاب‌شان اضافه می‌نمود!
بیا به مصرع بعدی که شرح حال من است: خیال من شده اویی که بیخیال من است! خجالتم که بگویم به عقلِ دوراندیش کسی که باور من بوده احتمال من است!
چو بستی در به روی من به کوی صـبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم - شهریار
ما به لطفی زِ تو یک عـمر قناعـت داریم یاد کُن یک‌ دَم و صد سال فراموشم کُن ...
اونجاکه محمدصابر زارع میگه:
تحسینِ رقیبان نکن، اندازه نگه دار
بگذار لبم بسته بماند ، رمضان است
تو همان چُرتِ خوش اوجِ سحرگاهِ منی که به اندازه‌ ی عیدِ رمضان می‌چسبد ...