eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
449 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
3 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
در خویش، فکر کرد بر پرده ی نمایش آورد از جاده ی جنسیت بودن یک دور زده به سوی ... حسین جعفری jfry2164 اینستاگرام @hosein_jafarii2 کانال شعر تلگرام Hosein Jafari eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
25.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر پدر ازهم جدا شده اند دختر و مادر سه ماه است که همدیگر را ندیده اند دختر در روی سن درحال اجرای برنامه است که بدون اطلاع قبلی دختر مادر را به روی سن میبرند بقیه ماجرا را خودتان ببینید جدا شدن پدرومادر با داشتن فرزند چقدر غم انگیز است M
یک عکس،هزار خاطره، صدها درد زن، کودک ، همسایه، مادر، ذهن مرد بحران، غمگین ، تراژدی ، در یک قاب تاریکی ، غصه، گذشته یادم آورد حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری
🔻دزد باورها گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
💢زبان گربه ها داستان مردی که زبان گربه ها را آموخت مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد سلیمان پرسید، کدام زبان؟ جواب داد: زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملا" زبان گربه ها را آموخت روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم. دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت گربه امد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش فروختش، اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت نزد پیامبر رفت و گفت: گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! . حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!! 👳 @mollanasreddin 👳
هوالباقی تسلیت جناب استاد سید عطا هاشمی یاس تو چقدر شکل نیلوفر شد پژمرد گل جوان تو پرپر شد قربان مرام چشم تو هستم که در فاطمیه به یاد زهرا ،،س،، تر شد حسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥عادی سازی کثافت‌کاری در قالب روشنفکری.. 💥فیلمهایی که مثل ویروس در خانواده های ایرانی افتاد ✅کانال 👇 @meysame_tammarr
پشت سر هم مناسبت ، تعطیلی القا شدن عقاید تحمیلی رفتار سلیقه ای بدون قانون احسنت به این کشور هردمبیلی حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری