پدر روزنامه می‌خواند اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می‌داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. “بیا! کاری برایت دارم. یک نقشه دنیا به تو می‌دهم، ببینم می‌توانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی؟” و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. می‌دانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است. اما یک ربع ساعت بعد، پسرک با نقشه کامل برگشت. پدر با تعجب پرسید: “مادرت به تو جغرافی یاد داده؟” پسر جواب داد: “جغرافی دیگر چیست؟ پشت این صفحه تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا را هم دوباره ساختم. 👳 @mollanasreddin 👳

گفتم آباد توان ساخت دلم را گفتا حسن این خانه همین است که ویران باشد... #فروغی_بسطامی

از آن روزی که آرام از کنارم رد شدی رفتی پذیرفتم برایِ خواب دیدن،خواب لازم نیست  یاسر_قنبرلو

مگو شرط دوام دوستی دوری ست باور کن همین یک اشتباه از آشنا،بیگانه میسازد ! #فاضل_نظری #تک_بیت

آخرین برگ سفرنامه باران، این است؛ که زمین،چرکین است... #شفیعی_کدکنی #نیمایی

عشق اقیانوس آرامــی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسـیر آبشار انداختی #سجاد‌_سامانی همه با یار خوش و من به غمِ یار خوشم سخت کاری‌ست ولی من به همین کار خوشم! #عماد_خراسانی آه از این قوم ریایی که در این شهر دو روی روزها شحنه و شب، باده فروشند همه #شفیعی_کدکنی جز کوی تو، دل را نبُوَد منزل دیگر گیرم که بُوَد کوی دگر، کو دل دیگر؟! #ظریف_اصفهانی ‌هزاران دانه افشاندیم و یک گل زان ميان نشکفت به شورستان تبه کردیم رنج باغبانی را #پروین_اعتصامی یار با اَغیار و ما مَحروم، کی باشد رَوا؟ دشمنان شاد از وصال و دوست ناشاد از فراق #هلالی_جغتایی میوه ی پخته محال است نیفتد بر خاک هرکه دل بسته به این دار فَنا نیم رس است ! #صائب_تبریزی اهلِ قدرت کارِ خود را با خدا کی راست کرد هرکه قدرت یافت هر کاری که خود می‌خواست کرد #مسیح_کاشانی گر چه او هرگز نمی‌گیرد‏ ز حال ما خبر ‏درد او هر شب ‏خبر گیرد زِ سر تا پای ما ! ‏‌ #صائب_تبریزی خون‌بهایی از تو نتوان خواست کز روز ازل عشق‌بازی کیش تو، عاشق کشی آیین توست #فروغی_بسطامی پیر ما گفت جهان بر روشی محکم نیست از خوش و ناخوش او قطع نظر باید کرد #اقبال_لاهوری مرگ را همسنگ با هجران مدان ای دل که من بارها سنجیده‌ام ،مردن یکی، هجران صد است #طالب_آملی دگرچیزی‌ست شرطِ آدمیت در جهان ورنه کسی از چشم و گوش و دست و پا آدم نمی‌گردد #قصاب_کاشانی مگر جانی؛ که هرگه آمدی ناگه برون رفتی؟ مگر عمری؛ که هر گه می روی دیگر نمیایی؟!! #هلالی_‌جغتایی #تک_بیت #انجمن_ادبی_شبنم

کوه همواری ندارد قله است حرف نا هموار ما مشکل کشاست حاج خلیل

نصیب ماست بهشت ای خدا شناس برو که مستحق کرامت گناهکارانند حضرت حافظ

گناه مردم نادان زبان دانایان بهشت جایگه عاصیان بد کار است حاج خلیل

خوردم فریب جادوی زلف غریبه ای من اعتماد بر کس و ناکس نمی کنم حاج خلیل

گل مستحق شبنم بی دست و پا شده خورشید پل زده به طلوع سحر چرا حاج خلیل