eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.4هزار دنبال‌کننده
246 عکس
10 ویدیو
1 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
آسودگی از مِحَن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه ی خویش ورنه، غم خویشتن ندارد مادر @robaiiyat_takbait
گاه گاهی یِک سُراغِ ساده اَز ما هَم بِگیر ما که از رو رَفته‌ایم اَز بَس سُراغَت آمَدیم ! @robaiiyat_takbait
خواستم از رنجش دورى بگويم، يادم آمد عشق با آزار، خويشاوندىِ ديرينه دارد... @robaiiyat_takbait
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل ز کویت می‌رویم اینک، هزاران آرزو با ما @robaiiyat_takbait
چشمان مرا شبیه دریا کردی هی ظلم به من کردی و حاشا کردی یکبار به من نگاه کردی و مرا دیوانه ترین شاعر دنیا کردی @robaiiyat_takbait
ای کاش همیشه یار غمخواری بود در جاده ی زندگی هواداری بود حالا که قطار مرگمان در راه است ای کاش که دهقان فداکاری بود @robaiiyat_takbait
شیرینیِ آغشته به زهرم بی تو با هر چه غریب و دوست قهرم بی تو چون نقطه ی تاریکِ پر از وحشت و ترس بن بست ترین کوچه ی شهرم بی تو @robaiiyat_takbait
بی گل روی تو ذرات جهان در خوابند رخ برافروز و جهان را به سر کار بیار... @robaiiyat_takbait
ترسیدم از شکست و نکوشیده باختم سودی که صبر داشت به غیر از زیان نبود @robaiiyat_takbait
لبریز توام نمیشناسم خود را ! در ورطه ی غم نمی شناسم خود را ! آنقدر که فکر من به تو مشغول است در آینه هم نمیشناسم خود را ! @robaiiyat_takbait
کسی از ظاهر یک کوه حالش را نمی‌فهمد به ظاهر ساکتم، در سینه‌ام آتشفشان دارم @robaiiyat_takbait
ای عشق خراب ادعایت هستم من دربدر برو بیایت هستم از سوژه پر است متن جنجالی تو من منتظر حاشیه هایت هستم @robaiiyat_takbait
تیر و کمان کشیده‌ای سوی شکار می‌روی صید تواَند عالمی بهر چه کار می‌ روی @robaiiyat_takbait
گاهی شبیه عنکبوتی دوست دارم محکم بگیرم در بغل پروانه ای را @robaiiyat_takbait
با دوری ات از خواب و خوراک افتادم در رزم زمانه بی پلاک افتادم رفتی و ندیدی که پس از تو صد بار چون تیر خطا به قلب خاک افتادم @robaiiyat_takbait
مهتاب نتاب غصه دارم امشب ای چشم نخواب غصه دارم امشب بعد از کم و جمع و ضرب و تقسیم خودم بی حد و حساب غصه دارم امشب @robaiiyat_takbait
هدایت شده از گلچین شعر
دو عاشقیم ولی در دو داستان جدا به هم رسیدن ما خوب بود، اگر می‌شد @golchine_sher
رقیب گفت که: افتـــــاده ام، مرا بردار دعاش کردم و گفتم: «خدا برت دارد!» @robaiiyat_takbait
هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییم من و این کوچه و باران چه به هم می آییم... @robaiiyat_takbait
صحبت غنیمت است به هم چون رسیده‌ایم تا کی دگر به هم رسد این تخته‌پاره‌ها @robaiiyat_takbait
این جَهان بابِ دلِ کیست ؟ نَفَهمیدَم مَن ! به گُمانَم «نَفَسِ بادِ صَبا» مَسموم است... @robaiiyat_takbait
هر لحظه به اوج هنرش می‌نازد هر جا برود به دخترش می‌نازد صد رنگ‌ هنر ریخته از انگشتش پاییز فقط به آذرش می‌نازد @robaiiyat_takbait
دختری کوزه به دوش آمده دریا ببرد دامن آبی او موج گرفته است در آب @robaiiyat_takbait
در فصل بهاریم و سراپا زردیم ما در تَبِ او سوخته اما سردیم ای محور گردش شب و روز بیا ما بی تو به دور خودمان می گردیم @robaiiyat_takbait
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی @robaiiyat_takbait
به تو محتاج چنانم که فقیری به دِرَم به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار @robaiiyat_takbait
تپیدن، سوختن، در خاک‌وخون غلتیدن و مُردن بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد… @robaiiyat_takbait
ای قطره ،از این به بعد دریایی باش دارا که شدی  همیشه سارایی باش دیروز به روز بودی اما حالا امروزیی و امروزیی  فردایی باش @robaiiyat_takbait
حق با تو بود عمر خوشی ها دراز نیست فرصت نشد تمامِ تو باشد تمامِ من...!                 @robaiiyat_takbait
چون شعر و ترانه بود در خانه ی ما چون رود روانه بود در خانه ی ما یک صبح بهار مادرم خوابش برد تقدیر زمانه بود در خانه ی ما @robaiiyat_takbait