سرد و سنگینم، پر از آثارِ اشک و گرد و خاک
ای زِ حالم بیخبر! سنگِ مزار اینگونه است...
#حسین_جنتی
@robaiiyat_takbait
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با من
که من هم دل ز مِهرت بر کَنم تا فرصتی دارم
#ارفع_کاشانی
@robaiiyat_takbait
بال کوبیدم، قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
#حامد_عسکری
@robaiiyat_takbait
زیر باران خزان آنچه نباید دیدم
نیمهی گم شدهام بود ولی کامل بود...
#فرامرز_عرب_عامری
@robaiiyat_takbait
هر که را مسخره کردیم رسیدیم به او
مگر آن ها که به خوشبختی شان خندیدیم
#سید_سعید_صاحب_علم
@robaiiyat_takbait
غمِ زانو بغل کردن به شبهای غریبی را
سری کز شانه ی یاری جدا افتاده میفهمد
#صادق_نیک_نفس
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
دو چشم داشت، دو سبز آبی بلاتکلیف
که بر دو راهی دریا_چمن مُردَّد بود
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
هرچه میخواهمت از یاد بَرم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم اگر بگذاری
#فاضل_نظری
@robaiiyat_takbait
وقتی که به خورشید نظر کرد درخت
از سردی اسفند سفر کرد درخت
خندید چمن، گل از گل باغ شکفت
تا چادری از شکوفه سر کرد درخت
#محسن_درویش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
ْْْاز غرور ای نوجوان بر سستی پیران مخند
ای بسا گلهای خندان را که دوران خار کرد
#محفوظ_اصفهانی
@robaiiyat_takbait
افتادن شاخ و برگ را می بینم
تکّه شدن تگرگ را می بینم
سردم شده مثل یک زمستان خدا
بعد از تو همیشه مرگ را می بینم
#نوروزرمضانی
@robaiiyat_takbait
تو را درست ندیدم سرِ قرار
ببخش...
که هرچه میکشم از اشکِ مردمآزار است
#حسین_دهلوی
@robaiiyat_takbait