تو خیلی چیزارو نمیدونی
تو نمیدونی چقدر یواشکی نگاهت کردم و تو دلم قربون صدقت رفتم
تو نمیدونی چه جاهایی با اینکه دورم پر آدم بود ، فقط به بودن تو احتیاج داشتم
تو نمیدونی چقدر به داشتنت افتخار کردم
تو نمیدونی چه شبایی قبل از خواب بهت فکر کردم
تو نمیدونی وقتایی که خواب بودی چقدر نازت دادم و باهات حرف زدم
تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی نگرانت شدم
تو نمیدونی چقدر دوست داشتنت تو قلبم ریشه کرده ؛
تو همهی منی . .
بعضی حسا تکرار نشدنین ، مثل حسِ عاشقی که فقط و فقط محدود به یک نفره ، درواقع اولین عشقت همون آخرین عشقته ، بعد از اون اگه به کسی حسی داشتی اون حسه فقط و فقط دوس داشتنه، عشق نیست ، یا اگه بعد از اون فکر کردی دوباره عاشق شدی اون اولین باره عشق نبوده و حسِ دوس داشتن بوده . .
ما دور بودیم از هم دیگه ، توی دنیایی با هم آشنا شدیم که بهش میگن مجازی . ولی تو واقعی ترین اتفاق مجازی زندگیمی ، تو واقعی بهم صبح بخیر و شب بخیر میگی و من واقعا با دوست دارم گفتنای تو حالم خوب میشه . هنوز نتونستم بغلت کنم ، ولی خط به خطِ زندگی همو حفظیم ، خط به خط زندگیتو ، خط به خطِ صداتو و خط به خطِ چتامونو حفظم . و با خط به خطش زندگی میکنم . تو اتفاق قشنگِ دنیایِ منی دنیایی که با دنیای واقعیِ آدما خیلی فاصله داره .
Look
l'm just tired . .
امیدوارم روزی برسه که وقتی دلتون برای عشقتون تنگ شد به جای اینکه برین پیویش و حرف بزنین ، زنگ بزنین بهش تا بیاد دنبالتون
ـ شبتون بخیر
تو واسهی من مثل پاتریکی برای باب اسفنجی؛ اگه نباشی انگار هیچکس نیست .
موقع خداحافظی با همه ، با تو دوبار خداحافظی میکنم .
وقتی همه میخندن نگات میکنم تا خنده های تورو ببینم .
تو اونی هستی که وقتی از همه چیز و همه کس عصبیم پیشت مسخره بازی درمیارم .
اگه بری حکایتم میشه حکایت اون بچه ای که تنها دوستش مدرسشو عوض کرده .
میشه مدرستو عوض نکنی؟ =)
وقتی بغلم میکنی دنیا برام قشنگ میشه ابرای سیاه و دلگیر میرن ، تنم بوی تورو میگیره ، حالم قشنگ تر میشه ، چشمام برق میزنه ، ارومم ، بیشتر بگم یا الان میای بغلم کنی؟
ـ 27 , تو
میشه درو که باز میکنی با بهت نگام نکنی و نپرسی چرا انقدر خستم ، نپرسی چرا گوشه ی لبم پاره شده و چشمام قرمزه ؟ میتونی بشینی رو کاناپه و دستتو ببری لای موهام و تا صبح برام کتاب بخونی؟ موضوعش برام مهم نیست ، فقط میخوام صداتو بشنوم .
میگفت:
«اگه تو تمام لحظات تصورش میکنی اگرنمیتونی فراموشش کنی ؛ یعنی روحت تو اون آدم گیر کرده! » داشتم فکرمیکردم راست میگه ها .
شاید قشنگترین نوع دلبستگی همین باشه که روحت گیر اون آدم باشه .
جوری که دلت بخواد تولحظه لحظه ی زندگیت ، تو خوشحالیت ، شادیات ، ناراحتیت ، توغم هات باشه
یکی که همیشگی باشه . .
از بدی های مجازی هم اینه که ، ممکنه ببینی که یکی از عزیزترین هات ناراحته ، ولی چون ازش دوری نمی تونی دستشو بگیری و ببریش بیرون که حال و هواش عوض شه ، یا نمی تونی بغلش کنی آرومش کنی چون که ازش دوری ، نهایت می تونی پشت کیبورد چند تا کلمه سرد و بی روح و سرهم کنی و چند خط براش بنویسی و هیچ وقت اون لحظه نمی تونی مطمئن شی که واقعا حالش خوب شده یا نه =)