لبخندِ من ، احتیاج دارم صدات مثل اهنگ از اول صب تا اخر شب موقعی که میخوام بخوابم تو گوشم باشه ، نه اینکه بخوام کلیشه ایش کنم و بگم توش مورفین و ازین چیزا داره ها نه ؛ وقتی صداتو گوش میکنم حس میکنم توی هوای ابری کنار دریا موهامو باز گذاشتم ، دارم رو شنای خنک پا برهنه راه میرم و صدف جمع میکنم ، باد میخوره تو صورتم و همه ی دغدغه هام یادم رفته ؛ صدات همون اهنگیه که نیاز دارم تو پیچ و خم جاده چالوس وقتی سرمو از پنجره ماشین بردم بیرون و باد خنک داره میخوره به صورتم گوش بدم ؛ همونی که با سیگار میچسپه و میبرتم تو خلأ ، همونکه دوست دارم وقتی نقاشی میکشم بپیچه تو سرم ؛ همون اوایی که کارای روزمرمو باهاش انجام بدم و تهش به خودم بیام ببینم یکساعت واسم تو پنج دقیقه گذشته و من هیچی نفهمیدم من صداتو نیاز دارم تا زندگی کنم تا نفس بکشم و اروم بمونم . .
وضعیت سلامت روانیم اینطوریه که اگه بغلم کنی صد درصد احتمالش هست ک بزنم زیر گریه .
من میتونم صد تا چیز در موردت بشنوم و هنوزم رابطمو باهات حفظ کنم ؛ تنها کسی که میتونه نظرمو راجبت تغییر بده خودته .
همیشه فکر میکردم رفتنم برات خیلی تلخ و دردناک باشه اما نه ، تو فراموش کار تر از این بودی که بخاطرم غمگین بمونی .
گاهی وقتا میشینم یه گوشه زل میزنم به یه نقطه و بهت فکر میکنم . چند ماهیه که اولین دقیقه از هر روزم با پیام "صبح بخیر" تو شروع میشه و همون پیام روزم رو قشنگتر میکنه ، توو این مدت بیشتر از هرکس شناختمت و بهت نزدیک شدم ، از همه بیشتر همدیگه رو بلدیم و میدونیم چطور حال همو خوب کنیم ، میشینم فکر میکنم به تو به خوبیهات به تک تک رفتارات که واسه من کیوت ترین چیز ان . میشینم خوبیاتو میشمرم و انقدر با خودم فکر میکنم و فکر میکنم چون خوبیات تمومی ندارن ، یهو به خودم میام میبینم چندساعته زل زدم به همون نقطه و هنوز دارم بهت فکر میکنم ، روزای من اینطوری میگذرن تو چی؟