و گفت ؛ اگر دوزخ را به من ببخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزانم چرا که عشق ؛ خود او را صد بار سوزانده است .
- عطار نیشابوری -
هدایت شده از - معانقه -
مدت زیادیه که دیگه نیستی و ندارمت، میخاستم بهت بگم خیلی دلم برات تنگ میشه و نبودنت خیلی سخته، طی کردن این مدت و این مرحله خیلی سخته، اما عادت کردم به نبودنت و اینکه هنوز زوده که بفهمی دیگه هیچکس نمیتونه مثل من تورو دوست داشته باشه.
دلم تنگ شده برای شبایی که تا صبح باهات حرف میزدم ، برای چرت و پرت گفتنامون ، بحثای الکیمون ، صدای خنده هات ، ویس دادنایِ طولانیت ، چشمات ، همه چیت .
من شبای زیادی رو تنها گذروندم .
شبای زیادی با خیره شدن به سقف اتاقم خوابم برد .
شبای زیادی با فکر کردن به خاطراتمون چشام خیس شد .
شبای زیادی اسمتو صدا زدم و آرزو کردم که کاش برگردی .
دقیقا تو همین شبا بود که خودم خودمو ترک کردم و تبدیل به آدمی شدم که "دوستت دارم" رو از زبون هیچ آدمی باور نمیکنه .
فقط میخام بدونی حتی اگه منم ببخشمت آدمایی که بعد تو نتونستم دوستشون داشته باشم هیچوقت نمیبخشنت .
نمیدونم الان کجایی و چیکار میکنی ، فقط میخاستم بهت بگم بیا قبول کنیم از یه جایی به بعد دیگه کنار هم خوشحال نبودیم . میدونی ، من همیشه بیشتر از اون چیزی که حتی بتونی تصورش کنی دوست داشتم و همین دوست داشتن بیحد و اندازهی من باعث شد هیچوقت به چشمت نیام و در آخر وقتی رفتم و همه اشتباهات رابطه رو گردن گرفتم و سکوت کردم برای این نبود که همیشه حق با تو بود . من فقط انقد دوست داشتم که نمیخاستم از هر چی عشقه متنفر بشی تا شاید یه روز بازم نگاه یه غریبه دلتو بلرزونه .
من بهت نمیگم دوستت دارم
ولی وقتی تو خیابون رد میشیم
سمت ماشینا وایمستم
ومحکم دستتو میگیرم ،
وقتی تو مهمونی هستیم بهت از دور
یه چشمک میزنم و وقتی میخندی
اول به تو نگاه میکنم ،
وقتی غذا میخوریم تیکه اول ته دیگو
واسه تو میزارم ،
من بهت نمیگم دوستت دارم
ولی همه چیزای خوب همیشه واسه تو ؛
رابطه مجازی وقتی سخته که اگه طرف مقابلت برای یک روز آنلاین نشه نمیتونی بری جلوی درِ خونهشون و سراغشو بگیری ، بری محله قدیمی دنبالش بگردی ، جاهایی که پاتوقتون بود بری ، خیابونایی که باهم قدم زدین و جاهایی که همیشه میرفتین و بگردی ، برای دوستای دیگهای که داره پیغام بزاری . اونقد باید استرس و فشار تحمل کنی که خودش برگرده .
انگار صبح بیدار شدم و یکی بقیه پیتزای دیشبمو خورده ، یه گوش هندزفریم کار نمیکنه ، بستنیِ مورد علاقم افتاده زمین و تو تاکسی کیف پولمو یادم رفته یا انگار همه یادشون رفته تولدمو .
نبودنت دقیقا اینجوریه .
تو دورترین نزدیک منی و این یکی از زیباترین و آزار دهنده ترین پارادوکسای زندگیمه .
وقتی از دوست داشتن کسی نسبت به خودت مطمئن میشی و بهت حس امنيت ميده ؛ خيلى وقتا دیر پیام دادنش ناراحتت نمیکنه ، به کجاس و با کی بودنش گیر نمیدی ، چون اون شخص این حس اعتمادو به تو داده که هرجا باشه اولویتش تویی :)