میگفت " من همون کاغذ مچاله شدهایم که باز شده و فکر میکنه حالش خیلی خوبه ، اما فقط حالش از قبل بهتره ."
هدایت شده از سِتین؛
من بهش قول دادم تا وقتی که بیاد 300 شده باشین.
یعنی میشه؟:)
بعضیا هستن که انقدر بهت حس امنیت میدن که دلت میخواد توی چهارخونه های پیرهنشون زندگی کنی .
ولی جمله هایی مثل کاش همش اینجا بودی، هرچیشد من کنارتم، حواسم بهت هستا، بهم ویس بده دلم برای صدات تنگ شده، عاشق آهنگاییم که برام میفرستی، از صدتا دوستت دارم قشنگتره.
من اینجوریم که اگه یکیو دوس داشته باشم همه چیزم شبیهِ اون میشه، اخلاقم مثل اون میشه، علایق اون میشه علایق من، ناراحتیش میشه ناراحتی من و خوشحالیش، خوشحالیِ من و یهجورایی میشم اون
یا تو نفهمی یا من نمیتونم بهت ثابت کنم که دلم داره از نبودنت تیکه تیکه میشه و هرلحظه تنگ تر میشه .
وقتی یکیو خیلی دوست داری همه ی فکر و ذکرت میشه فکر کردن به اون ، حال خوب اون ، خندیدن اون ، اینکه اون راحت بخوابه ، تو آرامش باشه ، چشماش خندون باشه ، خوب غذا بخوره ، مواظب باشی عصبی نشه
وقتی یکیو خیلی دوست داری همه ی زندگیت میشه اون و فکر اون
عین من که تک تک لحظه هامو بهت فکر میکنم و همیشه حواسم بهت هست .
ولی اونی که حالش بده ، حتی حوصله اینو نداره دلیل بیاره و توضیح بده که چرا حالش بده ؛ یه خوبم میگه و خودشو خلاص میکنه . جواب چه خبرها هم سلامتیه مسلما . چون چیزی جز این باشه بازم به توضیح میکشه .