eitaa logo
📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
2.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
31 فایل
🌸 💌رمان های #عـاشــــ‌مذهبی‌ـــقانه💝 💌کپی مطالب فقط با لینک کانال و نام نویسنده مجاز است🚫 💕 💌کانال دوم ما↓ @im_princess 💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁 هدیه امام هادی (علیه السلام) 🌷 امام هادی (عليه السلام) : از خداوند متعال خواسته ام كه هر كس آن (این دعا) را بخواند نگردد : 🤲 یـا عـُدَّتـى عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یا رَجائى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یا كَهْفى وَ السَّنَدُ وَ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا قُل هُوَ اللّهُ اَحَدٌ، اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَدَا اَنْ تُصَلِّىِ عَلَیْهِمْ وَ تَفْعَلَ بى ....(حاجت را ذکر کند) 📖 أمالى شیخ طوسى ، ج 1 📖 بحارالا نوار ، ج 50 ☀️ به ما بپیوندید 👇 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🌷 امام هادی (علیه السلام) : ☘ شکرگزاری ازنعمت ، ازخودنعمت بهتراست ؛ 👌 چون نعمت متاع دنیا ، فانی است ؛ ولکن شکرنعمت ، جاودانه آخرت است. 📖 تحف العقول،ص۴۸۳ 🌸 ولادت باسعادت امام هادی(علیه السلام) مبارک. ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
⬆️⬆️⬆️ ابتدا قسمت های قبل رو بخونید 🌹🌹🌹🌹 قسمت بیست و ششم: مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ... علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ... من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ... تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ... بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ... تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ... ✅✅ادامه دارد... شهید سید طاها ایمانی ╔═...💕💕...══════╗ sapp.ir/taranom_ehsas ╚══════...💕💕...═╝ 💌-برای گروه ها و دوستان خود فوروارد کنید... 🌺 🍂💟🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂💟🍃🍂💟🍃🍂🌺 💖
⬆️⬆️⬆️ ابتدا قسمت های قبل رو بخونید 🌹🌹🌹🌹🌹 قسمت بیست و هفتم: جبهه پر از علی بود با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود ... چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ... مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ... - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... - برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود ... ادامه دارد... ╔═...💕💕...══════╗ sapp.ir/taranom_ehsas ╚══════...💕💕...═╝ 💌-برای گروه ها و دوستان خود فوروارد کنید... 🌺 🍂💟🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂💟🍃🍂💟🍃🍂🌺 💖 💖 ✅✅ادامه دارد . . . ⬆️⬆️⬆️ شهید سید طاها ایمانی
لطفا ابتدا قسمت های قبل رو بخونید 🌹🌹🌹🌹🌹 قسمت بیست و هشتم: طلسم عشق بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ... خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت ... آخر به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه ... و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ... ✅✅ادامه دارد . . . شهید سید طاها ایمانی ╔═...💕💕...══════╗ sapp.ir/taranom_ehsas ╚══════...💕💕...═╝ 💌-برای گروه ها و دوستان خود فوروارد کنید... 🌺 🍂💟🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌷 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : ☘ حريص فقير است ، حتّى اگر كران تا كرانِ دنيا را مالك شود. 🌿 الحَريصُ فَقيرٌ ولَو مَلَكَ الدُّنيا بِحَذافيرِها 📖 غررالحكم حدیث1753 ☀️ به ما بپیوندید 👇 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
💕پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: 🌺از نفرين مظلوم بترسيد اگر چه كافر باشد، زيرا در برابر نفرين مظلوم پرده و مانعى نيست.🌷 ‌ 📗نهج الفصاحه🌿 ‌ ‌ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
سلام حضرت نجات ، مهدی جان هرگاه دلم پر از خالی کبوترها می شود ... هرگاه جانم سرشار از نبودن بهار می گردد ... هرگاه قلبم لبریز از فقدان آرامش و امید و لبخند می شود ... رو به تو می ایستم و صدایت می کنم ... نام قشنگت را بر زبان جاری می کنم ، دست خالی ام را رو به آسمان بلند می کنم و از آستانت چاره می خواهم ... ... و هربار پیش از آنکه رد اشک بر گونه هایم خشک شود ، تو لشکر غم را دور می کنی و یک فوج پروانه و بنفشه و نسترن به سوی قلبم گسیل می داری ... تو را دارم ، چه غم دارم ؟ ... ☀️ به ما بپیوندید 👇 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
💕پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: 🌺از نفرين مظلوم بترسيد اگر چه كافر باشد، زيرا در برابر نفرين مظلوم پرده و مانعى نيست.🌷 ‌ 📗نهج الفصاحه🌿 ‌ ‌ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
سلام حضرت نجات ، مهدی جان هرگاه دلم پر از خالی کبوترها می شود ... هرگاه جانم سرشار از نبودن بهار می گردد ... هرگاه قلبم لبریز از فقدان آرامش و امید و لبخند می شود ... رو به تو می ایستم و صدایت می کنم ... نام قشنگت را بر زبان جاری می کنم ، دست خالی ام را رو به آسمان بلند می کنم و از آستانت چاره می خواهم ... ... و هربار پیش از آنکه رد اشک بر گونه هایم خشک شود ، تو لشکر غم را دور می کنی و یک فوج پروانه و بنفشه و نسترن به سوی قلبم گسیل می داری ... تو را دارم ، چه غم دارم ؟ ... ☀️ به ما بپیوندید 👇 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
💗 🍃اللّٰهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً ، وَلَا لِقَبائِحِى سَاتِراً ، وَلَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ...🍃 ‌ 🌺خدایا! آمرزنده‌ای برای گناهانم و پرده‌پوشی برای زشتکاری‌هایم و تبدیل‌کننده‌ای برای کار زشتم به زیبایی، جز تو نمی‌یابم...🌹 ‌ 📗دعای کمیل ‌ ‌ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🌹 آقا رسول الله (ص): ‌ 🍃 هر كه در حال خوردن غذا باشد و جاندارى او را بنگرد و وى او را شريك غذاى خود نكند به دردى بى درمان گرفتار مى شود. ‌ 📚 تنبيه الخواطر : 1/47 🍃 ‌ ‌ 🔴 شخصی بخاطر عدم تسلط به علوم غریبه و نداشتنِ استاد، روحش را دچار حالاتی عرفانی کرد که جسمش دیگر کِشش زنده ماندن نداشت. 😱 ‌ 🔴 او به عالِم بزرگی رجوع کرد، عالم به او گفت: برای اینکه روحت را به حالت پایین و نزولی بیاوری، باید یک کار زشت و شَنیع انجام دهی! و پیشنهاد کرد که: "در خیابان راه برو و جلوی مردم بستنی لیس بزن!" ‌ 🔴 اثر وَضعیِ زشت و سنگینِ این کار، به حدی زیاد است که روحَت از درجات عرفانی به پَستی کشیده می شود! 💔 ‌ [نقل از ] ‌ 👈 حواسِمون هست که به بهونه بودن و رونق دادن به کسب و کارِ ها و غذاهای سرطان‌زا، هر روز از خوردنمان عکس و فیلم میگذاریم؟! ☺ ‌ 👈 حواسِمون هست وقتی میریم یا ، قبل از اینکه غذا بیاد تو معده‌مون، اول میاد تو استوری و پست اینستامون؟! ☺ ‌ ♻ منتشر کنید تا بقیه هم بِدونَن ♻ ‌ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 🌺 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️