🌸🍃
🍃 #امیرالمومنین علیه السلام:
🌸اگر خواهان جهان باقی هستید،
پس به جهان فانی زُهد بورزید...
📚 #غررالحکم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🌷 حضرت امام باقر (عليه السّلام) فرمودند :
👌 هر زنی که #هفت_روز شوهرش را خدمت کند ، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رويش بگشايد ، تا از هر در که خواهد وارد شود و
👌 فرمودند : هيچ زنی نيست که #جرعه_اي_آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که اين عمل او برايش بهتر از يک سال باشد. که روزهايش را #روزه بگيرد و شبهايش را به #عبادت سپری کند.
📚 وسائل الشيعه ، ج۱۴ ص۱۲۳
☀️ به ما بپیوندید 👇
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
💕 پیامبر اکرم (ص):
️🌨زمستان بهار مومن است؛
از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.🌷
📚وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۱۴🍃
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🌸🍃
🍃یا صاحب کلّ غریب...
🍃ای رفیق غریبان...
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
✨﷽✨
#حکایت
⚜ اربابِ لقمـان به او دستـور داد که
در زمینش ، برای او ڪنـجد بکارد.
ولی او جُو کاشت.
وقتِ درو ، ارباب گفـت : چـرا جُو ڪاشتی؟
لقمان گفت : از خـدا امیـد داشتـم که بـرای تو کنجد بـرویـاند.
اربابـش گفت : مگر این ممڪن است؟!
لقمـان گفت :
تو را می بینـم که خـدای تـعالی را
نافـرمانی می ڪنی و در حالی که از او
امید بهشت داری.
لذا گفتم شاید آن هم بشود.
➖ آنگاه اربابـش گریست و او را آزاد سـاخت.
دقت ڪنیم که در زندگی چه می کاریم
هـر چه بکاریم همـان را بـرداشت میـکنیم.
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃🍃🍃
#تلنگر
🔹به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم ؟! » جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟» پاسخ داد: (( هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز
🔹امام علی علیه السلام :
هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیبهایش آگاه شود.
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
💠امام باقر علیهالسلام:
شیطان ۴ روز ناله ڪرده است:
*روزی ڪه مورد لعنِ خدا قرار گرفت؛
*روزے ڪه از درگاه خدا رانده شد؛
*روز عید مبعث؛
*و روز عید غدیر.
📚قرب الإسناد، ص۱۰
«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم»
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃🍃🍃
آیت الله العظمی بهجت (ره) :
[ ای کاش مینشستیم و درباره ی اینکه حضرت مهدی(علیه السلام) چه وقت ظهور می کند. با هم گفتگو میکردیم تا حداقل از منتظران فرج باشیم.
امام زمان اشخاصی را میخواهند که تنها برای ان حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر ان حضرت باشند ، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!]
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❤️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🎁 هدیه امام هادی (علیه السلام)
🌷 امام هادی (عليه السلام) :
از خداوند متعال خواسته ام كه هر كس آن (این دعا) را بخواند #ناامید نگردد :
🤲 یـا عـُدَّتـى عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یا رَجائى وَ الْمُعْتَمَدُ
وَ یا كَهْفى وَ السَّنَدُ وَ یا واحِدُ یا اَحَدُ
یا قُل هُوَ اللّهُ اَحَدٌ، اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَدَا
اَنْ تُصَلِّىِ عَلَیْهِمْ وَ تَفْعَلَ بى ....(حاجت را ذکر کند)
📖 أمالى شیخ طوسى ، ج 1
📖 بحارالا نوار ، ج 50
☀️ به ما بپیوندید 👇
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
🌷 امام هادی (علیه السلام) :
☘ شکرگزاری ازنعمت ، ازخودنعمت بهتراست ؛
👌 چون نعمت متاع دنیا ، فانی است ؛ ولکن شکرنعمت ، جاودانه آخرت است.
📖 تحف العقول،ص۴۸۳
🌸 ولادت باسعادت امام هادی(علیه السلام) مبارک.
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#خُـــدآیــے_شـــو 🌺
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
⬆️⬆️⬆️
ابتدا قسمت های قبل رو بخونید
🌹🌹🌹🌹
#داستان_بدون_تو_هرگز
قسمت بیست و ششم: مجنون علی
تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ...
علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ...
روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...
من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ...
تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...
بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ...
زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ...
تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...
✅✅ادامه دارد...
شهید سید طاها ایمانی
╔═...💕💕...══════╗
sapp.ir/taranom_ehsas
╚══════...💕💕...═╝
💌-برای گروه ها و دوستان خود فوروارد کنید...
🌺
🍂💟🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂💟🍃🍂💟🍃🍂🌺
💖