🌸🌿🦋
🌿🌸
🦋
#رمان عاشقانه❣مذهبی
#لبخند_بهشتی 🦋🌿
✍درحال نگارش..
به قلم دلنشینِ : میم بانو🌸
🌿🦋✨#عاشقانه ای ارام که شما را به دنیای پاک و معصوم دختران #محجبه و #مومن سرزمینم دعوت میکند..✨🦋🌿
💐🌟💐درپارت شبانگاهی 🌙 حضور منورتان تقدیم میگردد.💐🌟💐
🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋
❌ #کپی رمانها بدون #اجازه ممنوع ❌
↪️ریپلای به #قسمت_اول رمان🔰
🌸🌿 eitaa.com/romankademazhabi/24534
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی
📚 @romankademazhabi ♥️
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_بیستم مادر ر
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_بیست_یکم
خجالت میکشم و دست هایم را سریع از دست هایش بیرون میکشم . اخم هایش را باز میکند و به صورتم نگاه میکند . از ترس سر باز کردن بغضم نگاهش نمیکنم . با لحن آرامی میگوید
_سرتو بیار بالا ببینمت
وقتی دوباره جوابی نمیشنود دست زیر چانه ام میبرد و صورتم را بالا می آورد گ به اجبار به چشم هایش نگاه میکنم . آبی چشم هایش نگران است . بغضم تقلا میکند برای سر باز کردن اما نمیخواهم حال خوش شهریار را با گریه ام خراب کنم و کامش را تلخ کنم . با تعجب میپرسد
_چرا بغض کردی ؟ از اینکه برادرت شدم ناراحتی ؟
به سختی و بریده بریده میگویم
+ خوبم فقط یکم گیجم . مغزم هنوز درست تجزیه و تحلیل نکرده . میشه از اتاق بری بیرون تا یکم به اوضاع ذهنم سر و سامون بدم ؟
وقتی حالم را میبیند بی چون و چرا به سمت در میرود
+آقا شهریار
_از این به بعد به من بگو شهریار ما دیگه بهم محرمیم
بی توجه به حرفش میگویم
+میشه به مامانم چیزی نگید
سر تکان میده . به سمت در میرود اما میان راه می ایستد . کلافه به موهایش چنگ میزند و نگاهم میکند
_مطمئنی خوبی ؟
+آره
بر میگردد و از اتاق خارج میشود . همزمان با بسته شدن در بغضم میترکد . دستم را جلوی دهانم میگزارم تا صدایم از اتتق خارج نشود . میدانم کمی نازک نارنجی هستم اما به وقتش هم در برابر مشکلاتم جدی و سر سخت میشوم . از اینکه شهریار برادرم شده است بشدت خوشحالم ، اما حرکت شهریار دور از انتظار بود . تقصیر از شهریار نبود . او حتی با نامحرم های فامیل مادرش هم دست میدهد . نباید از او بیش از این انتظار داشت . از نگاهش میتوانم بفهمم که اصلا متوجه نشده که این حرکتش من را ناراحت کرده است .
کمی حالم بهتر میشود . مدتی صبر میکنم تا صورتم به حالت عادی برگردد و بعد از اتاق خارج میشوم . شهریار انگار منتظر من بود چون به محض شنیدن صدای در سریع به سمت من بر میگردد . نگاهش پر از سوال است . چشمهایش نگران اجزای صورتم را میکاود . با آرامش لبخند میزنم و آرام چشم هایم را باز و بسته میکنم تا خیالش را راحت کنم.
🌿🌸🌿
《فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود》
فاضل نظری
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_بیست_دوم
مادرم با فنجان های چای وارد هال میشود و آن هارا روی میز میگزارد . پدرم با لبخند رو به من میگوید
_خب نورا جان الان خوشحالی یا ناراحت ؟
از سوال پدرم کمی جا میخورم . ممکن است شهریار چیزی به پدرم گفته باشد . به شهریار نگاه میکنم ، به نشانه ی بی خبری شانه بالا می اندازد . سعی میکنم ظاهرم را حفظ کنم
+معلومه که خوشحالم چرا باید ناراحت باشم ؟
بعد با لبخند به شهریار نگاه میکنم . شهریار هم لبخندی از روی شادی میزند . پدر سری به نشانه ی رضایت تکان میدهد . بعد از خوردن ناهار و یک گپ و گفت ساده شهریار قصد رفتن میکند و بلند میشود
_خب من دیگه رفع زحمت میکنم
مادرم بلافاصله می ایستد
+پسرم حالا نشسته بودی چرا انقدر زود میری ؟
_خیلی ممنون . دیگه باید برم به مامان کمک کنم ایشالا شب در خدمتتونیم .
+باش پسرم هر جور راحتی
بعد از خدا حافظی گرم و صمیمی با شهریار به اتاقم میروم تا به کار هایم برسم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
از ماشین پیاده میشویم و شیرینی را بدست پدرم میدهم . نزدیک در خانه میشویم ولی قبل از اینکه در را بزنیم در باز میشود و صدای عمو محسن در آیفون میپیچد
_خوش آمدید بفرمایید بالا
پدر ابرو بالا می اندازد و با خنده میگوید
_فکر نمیکردم انقدر مشتاق باشن
پدر در قهوه ای را هل میدهد و با هم وارد میشویم . خانه ی عمو محسن بر عکس خانه ی عمو محمود بسیار جدید و به روز است . این را براحتی میتوانم از نمایه بیرون خانه تشخیص بدهم . سوار آسانسور میشویم و به طبقه ی چهارم میرویم . به محض باز شدن در خانواده ی عمو محمود و عمو محسن را میبینم که برای استقبالمان آمده اند .
از روی احترام ابتدا با بزرگتر ها سلام و احوالپرسی میکنم . کمی عقب تر سوگل را میبینم . مانتوی لیمویی بلندی همراه با روسری همرنگش به تن کرده است . شلوار جذب مشکی اش را با ساق دست هایش ست کرده است .
🌿🌸🌿
《هر آن وصفی که گویم بیش از آنی
یقین دارم که بی شک جان جانی 》
عطار نیشابوری
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_بیست و سوم
با ذوق به سمت سوگل میروم و محکم در آغوش میکشمش
+سلام سوگلی . چقدر دلم برات تنگ شده بود . فقط به عشق دیدن تو اومدم .
سوگل از آغوشم بیرون می آید و خنده ی ریزی میکند
_سلام عزیزم . منم دلم برات تنگ شده بود ولی ماشالا تو این مدت یه زنگم بهم نزدی ، فقط من چند بار بهت زنگ زدم
+بخدا اگه بدونی چقدر درگیر بودم بهم حق میدی . حالا بعدا برات تعریف میکنم .
بر میگردم تا به بقیه سلام کنم اما جز سوگل بقیه ی عمو زاده ها را نمیبینم . با تعجب از سوگل میپرسم
+پس پسرا کجان ؟
_ما هم همین پیش پای شما رسیدیم ، ولی عمو محسن گفت شهروز و شهریار در دوتاشون تازه از باشگاه برگشتن . شهریار رفته حموم شهروز هم خوابیده ، شجاد هم یه کار کوچیک براش پیش اومد رفت ولی چند دقیقه پیش بهش زنگ زدم گفت تو راهم فکر کنم تا نیم ساعت دیگه برسه .
از نبودن شهروز خوشحال میشوم ولی دلم میخواهد زودتر شهریار را ببینم میخواهم از دلش در بیاورم .
وارد خانه میشویم ، خانه ی بزرگ و مجللی هست . در یک طرف هال مبل ها سلطنتی نسکافه ای رنگ و در طرف دیگر میز ناهار خوری صدفی رنگی خود نمایی میکنند . کف زمین پارکت های شکلاتی رنگ و روی دیوار کاغذ دیواری های آجری رنگی به چشم میخورد .
سوگل آرام روی شانه ام میزند
_محو خونه شدیا
+آره خونشون خوشگله
_آره خیلی قشنگه
بهاره به سمتمان می آید
_نورا جان اگه میخای چادرتو عوض کنی تو اتاق شهریار عوض کن
با گفتن (ممنون) به سمت دری که بهاره به آن اشاره کرد میروم . در اتاق را باز میکنم و وارد اتاق میشوم . نگاهی به دور تا دور اتاق می اندازم . دکور اتاق بسیار شیک و اسپرت است . اکثر وسایل اتاق قرمز و مشکی هستند . تخت مشکی با روتختی قرمز و کمد قرمز در یک طرف اتاق و میز تحریر قرمز در طرف دیگر اتاق است . روی میز تحریر لپ تابی با نماد سیب گاز زده ی معروف خود نمایی میکند .
🌿🌸🌿
《زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب》
مولانا
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از ▫
✋😍سلام امام زمانم🌟❤️
💫ستاره ای بدرخشید و 🌙 #ماه_مجلس °•✓💚 شد
دل💓 رمیده ی ما را #انیس و #مونس شد😍✨
#لبیک_یا_رسول_الله ✋💚
#من_محمد_را_دوست_دارم ❤️
هدایت شده از ▫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🌸💐🌸💐🌸
#کلیپ زیبا
بمناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص)
و #هفته_وحدت
💐🌸💐🌸💐🌸
میلاد حضرت محمد (ص)
و هفته وحدت مبارک👏👏😍
💐🌸💐🌸💐🌸
#لبیک_یا_رسول_الله ✋💚
#من_محمد_را_دوست_دارم ❤️
💐🌸💐🌸💐🌸
💐💐پیشاپیش عیدتون مبارک👏👏💐💐
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
✴️ دوشنبه 👈 12 آبان 1399
👈 16 ربیع الاول 1442👈 2 نوامبر 2020
🕌مناسبت های دینی اسلامی .
🌙⭐️امور دینی و اسلامی .
📛 تقارن نحسین ، صدقه اول صبح مطلوب و رفع نحوست است .
👶برای زایمان مناسب و نوزاد بعدازظهر عاقل و صالح خواهد شد . ان شاءالله
🤒بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله
✈️ مسافرت خوب نیست در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👩❤️👩حکم مباشرت امشب.
مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، فرزندش بسیار مهربان و دل رحم و دهانی خوشبو خواهد داشت . ان شاءالله
🔭 احکام نجوم
🌓 امروز انجام امور زیر تا ظهر نیک است :
✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✳️ دیدار دوستان .
✳️ و خرید جواهرات نیک است .
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، موجب حزن و اندوه می شود .
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث فرج و نشاط میشود .
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد
@taghvimehamsaran
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از آیه ی ۱۷ سوره مبارکه " اسراء " است .
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفی ..
و از معنای ان استفاده می شود که کاری که باعث آزردگی و موجب حزن و اندوه او باشد ظاهر شود ، ولی عاقبت بخیر باشد و خیرات و صدقه بدهد که رفع بلا کند . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
#لبیک_یا_رسول_الله ✋💚
#من_محمد_را_دوست_دارم ❤️
مداحی آنلاین - عرش چراغونیه - جواد مقدم.mp3
4.98M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐عرش چراغونیه
💐فرش غزل خونیه
🎤 #جوادمقدم
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
#لبیک_یا_رسول_الله ✋💚
#من_محمد_را_دوست_دارم ❤️
#حکایت_زیبا
❄️⇦ میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
❄️⇦ مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
هدایت شده از ▫
💐🌸💐🌸 #ولادت با سعادت حضرت #رسول_اکرم، بر تمامی مسلمانان جهان مبارک باد
🌸💐🌸💐🌸
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
💌 digipostal.ir/payambaram 🎊
#لبیک_یا_رسول_الله ✋💚
#من_محمد_را_دوست_دارم ❤️
هدایت شده از ▫
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰شاهکار آفرینش❣️💚
امشب سخن از #جانـجهان باید گفت
توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم
تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت
❤️♡ اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج♡❤️
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
#پیامبر_رحمت
هدایت شده از ▫
✅ برای روز #هفدهم_ربیع_الاول، اعمالی نقل شده که همه یا بعضی از آنها را می توان انجام داد.
1⃣ غسل کردن
2⃣ روزه گرفتن ( امروز یکی از چهار روز ممتاز است که ثواب روزه گرفتن در آن، معادل ثواب ۶۰ سال روزه داری است).
3⃣ نماز گزاردن ( دو رکعت به هنگام بالا آمدن خورشید🌞 بدین صورت که در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدر و ده مرتبه سوره توحید خوانده شود).
4⃣ خواندن زیارت #پیامبر_رحمت (ص)
5⃣ خواندن زیارت حضرت علی (ع)
6⃣ گرامی داشتن این روز (جشن گرفتن و سرور)🎊🎈
👌 و البته به توصیه بزرگان، زیارت مشاهد شریفه، صدقه دادن، سلام و صلوات بر امام صادق (ع) نیز سفارش شده است.
التماس دعا 🌷
#لبیک_یا_رسول_الله ❤️💚