eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
717 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🗞️
✨🌼✨ تویی بهانه‌ی خورشیــد برای تابیدن تویی بهانه‌ی بــاران برای باریدن... بیا که عدالت مطلق مسیر می‌خواهد سپاه منتظرانت امیــر می‌خواهد..‌. به سرم رحمت بی واسعه یعنی مهدی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی اخم چشمش علی و خنده‌ زهرا به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی 【 】 اقای من ❤️ادرکنی🌷🤲
اومده بود خونمون تا هامو دید داشت از در میومد☺️😍 ✨انقدر از های رنگی اومده بود که خدا میدونه😍✅ 🎁ازم پرسید با این که تو رو خدا بگو از کجا خریدی💸🛍 ✨منم گفتم همه رو از اینجا زیر قیمت بازار خریدم😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785 انقدر بود که کلی ازم کرد و3تا سفارش داد🎁✅
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
✨✨جشنـواره فروش ویــژه✨✨ باڪیفیت‌ترین و ارزان‌ترین چادرهای مجلسی روی طرح‌زیر کلیک‌ کن😍👇 🌺🌸🌺 🌸🌺🌸🌺🌸 🌺 🌸 🌺 🌼 🌸 🌸 🌸 🌺🌸🌺🌸🌺 🌸 🌺 🌸 🌺 🌸 🌺 🌸 🌺 🌸 🌺 تخفیفات ویژه چادر و روسری😘☝️
* ‌••|💚🌱|•• چیزے ڪہ سرنوشت انسان‌را میسازد استعدادهایش نیست، انتخابـــــ هایش است.☘✨ 🌻
اَز خاطِره‌ی‌ چادُری‌ شُدنش‌ تعریف‌ میکرد ... مےگُفت🧕🏻↶ فاطِمیه‌ نزدیڪ‌ بود؛ خواستَم‌ بَرایِ‌ روضہ‌ مادَر بِهترین‌ لباس‌ را بِپوشَم ؛ وابَستہ‌ شُدم(:
من معتقدم ... خلقت من علت داشت من زاده شدم تا به فدایت گردم ...
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_پنجم
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 اشک تا پشت چشم هایم می آبند . بغضم را قورت میدهم و به زور لب هایم را به لبخند کج و کوله ای میکشم +خاله یه چیزی میخوام براتون تعریف کنم خوب گوش بدید . یه روز یه پسر جوونی میخواسته بره جبهه بجنگه . مادر پسر بهش اجازه نمیده . بلاخره بعد از اصرار های زیاد مادره راضی میشه و بچش میره جبهه . تو مدتی که پسر نبوده مادرش خیلی اذیت میشه به خاطره همین وقتی پسرش از جبهه برمیگرده ، زمانی که پسرش میخواد دوباره بره جبهه مادره اصلا اجازه نمیده . یه مدت کوتاه پسره میره بیرون خرید تصادف میکنه میمیره . ببین خاله اگه قسمت مرگ باشه هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره . خاله شیرین میزند زیر گریه . سجاد نگاه تحسین آمیزی به من می اندازد و بعد بلند میشود . رو به روی خاله شیرین زانو میزند و دست هایش را میبوسد . اشکی از گوشه چشمم سر میخورد . قبل از اینکه خاله شیرین آن را ببینید سریع با پشت دست پاکش میکنم . خاله شیرین کمی آرام میشود _برو مادر برو ، اینا رو میگی مگه من میتونم اجازه ندم . سپردمت به حضرت زینب ، مطمئنم حضرت زینب سالم به من برت میگردونه . این حرف خاله شیرین برایم مثل آب روی آتش است . دلم آرام میشود و قوت قلب میگیرم . ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ زیپ ساک را میکشم و آن را کنار تخت میگزارم . سرم را بلند میکنم . سجاد روی تخت نشسته و با لبخند نگاهم میکند . ابرو بالا می اندازم و لبخند بی جانی میزنم +کِی اومدی ؟ نفهمیدم _تازه اومدم با تردید میگویم +یه جوری نگام میکنی ، اینموری نگام نکن ، میترسم یک تای ابرویش را بالا میدهد و میخندد _چرا ؟ +عین آدمایی نگام میکنی که دیگه قرار نیست همو ببینن . نگاهتو دوست ندارم . مثل قبلنا نگام کن سر تکان میدهد و دوباره میخندد . از تخت پایین میاید و روی زمین کنارم مینشیند . دستم را نیگیرد و آرام اما طولانی میبوسد _دستت درد نکنه زحمت کشیدی چمدونه سفرمو برام چیندی . هیچ نمیگویم و فقط بغض میکنم . از سر شب تا الان که ساعت نزدیک به ۲ نصف شب است مدام بغض کردم و به زور قورتش دادم . انقدر بغض به گلویم فشار آورده که گلویم درد گرفته است . سجاد دو زانو مینشیند و با پاهایش اشاره میکند _سرتو بزار رو پام سری به نشانه نفی تکان میدهم +نمیخوام بخوابم ، میخوام تا لحظه آخر که میری بیدار باشم ببینمت &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💚 سخن بے تو مگر جاے شنیدن دارد نفسم بے تو مگر ناے دمیدن دارد؟ علت ڪورے یعقوب نبے معلوم اسٺ شهر بے یار مگر ارزش دیدن دارد؟! 🍃🌼
● • . فاصلھ‌ی‌مآبآشیعَیانِمان ؛ بہ‌اندازه‌ۍِگناهانِشان‌است'' ؟! ⏰📿| ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در روایت میفرماید: اَکْرِه نَفسَکَ عَلی الفَضائلْ فاِنَّـکَ مـطـبوعُ بِـالرَّذائـل 🌱خودت رو باید وادار کنـی به خوبی ها وگرنه خودت رو اگه رها کنی به طورخــودکار میری سمت بدی‌ها...
✌️🏼🍃⋮ •|ـاِۍ کاۺ رۅبہ‌رۅۍ آئٻــــنہ❞ بہ قلبمـ♥️ اۺـاره کنݥ ۅ بِۿش بِگݥـ🗣 -اٻنـ قَڶـ⬳ـب‌ مِصدٰاقِ بارز [القلبُ حــــ🕋ـــڔمُ اللّٰہ]سٺـ|• ـ ـ دِ آخــہ مَشٺے🤦‍♂ خُـدا اٻڹـ⬸قَلـب رۅ دادۿ‌ ٺا با حُـ♡ـب [اِماݥ‌حُسٻڹ] پُر‌ بِشہ؛نہ‌حُب اٻن‌ۅاۅن⥀ ـ ـ🌱 ( :📎