⭕️ سازمان ملل: هر ۲ ساعت یک زن یمنی میمیرد
🔹سازمان ملل متحد در گزارشی درباره اوضاع انسانی به ویژه زنان در یمن اعلام کرد، هر دو ساعت یک زن یمنی به دلیل نبود زیر ساختهای درمانی و فقر غذایی، جانش را از دست میدهد.
🔹صندوق جمعیت سازمان ملل پیشبینی کرده است تا ماه سپتامبر جاری 75 بیمارستان دیگر بسته شود که این امر بر حدود 650 هزار زن یمنی، که به خدمات بهداشت باروری نیاز دارند، تاثیر خواهد گذاشت و در صورت بسته شدن تمامی بیمارستانهای تحت حمایت این صندوق در یمن، بیش از یک میلیون زن در معرض خطر قرار خواهند گرفت.
🔹برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل متحد نیز اخیرا در گزارشی وضعیت انسانی در یمن را «بسیار اسفناک» برشمرد و نسبت به فقدان امنیت غذایی 18 میلیون نفر در این کشور جنگ زده هشدار داد.
#وقایع
@romaysa135
بعثت خون 1433 - هفت- گهواره خالی.mp3
10.19M
بعثت خون 7: حضرت رباب (سلام الله علیها)
با آن صدای خسته و اشک مثالی اش
گردیده باز همدم طفل خیالی اش
این روضه زنانه جگر پاره میکند
دارد رباب صحبت گهواره میکند
#رمیصآوا
#بعثت_خون
@romaysa135
رمیصاء
بانوی شهید اقدس فراهانی🌷🌷 #نگارا #لشکر_فرشتگان @romaysa135
«بانوان شهید در تغییر مسیر تاریخ اسلام و کشور نقشی شایسته ایفا کردند و سربلند به محضر خدای متعال رفتند لشکری از فرشتگان که از جان مدس خویش در راه اسلام مایه گذاردند، تماشاچی نبودند و قدم در میدان عمل نهادند و در نقش معماران ایران جدید ظاهر شدند.اینان زنان بزرگی بودند که تعریف جدیدی از زن به شرق و غرب عالم ارائه کردند. اقتدار و جزبه ی تازه ای که به برکت خون این زنان مجاهد در عصر جدید ظهور کرده است زنان را ابتدا در جهان اسلام تحت تاثیر قرار داد و دیر یا زود در سرنوشت و جایگاه زنان جهان دست خواهد برد. امام خامنه ای( مدظله العالی)»
استان مرکزی در طول 8 سال دفاع مقدس در 27مرحله مورد حملات هوایی قرار گرفت که اولین حمله هوایی 21/ 12/1363 و آخرین مرحله از حملات هوایی در تاریخ 29/12/1366 اتفاق افتاد. در این سال ها 104 نفر از بانوان استان مرکزی که مجاهدانه سنگر خانواده را حفظ می کردند به شهادت رسیدند.
#لشکر_فرشتگان
@romaysa135
رمیصاء
#کتیبا #کتاب_روایت_یک_موج @romaysa135
مهری مسعودی پور: در سلول کتاب آوردند و بچه ها را صدا کرند تا هر کس هر کتابی می خواهد بردارد. همه نوع کتابی هم لابلای کتابها بود. من از ترس اینکه نکند با همین کتابی که انتخاب میکنم، دردسر جدیدی برایم درست شود، از جایم تکان نخوردم. به بازجوهایم هم گفته بودم اصلا کتاب نمی خوانم. در واقع اعتمادی به کارهای آنها نداشتم.
خورشید که هم سلولی من بود رفت بیرون و بعد از مدتی با یک کتاب برگشت. دوری در سلول زد و به من گفت:«مهری این کتابو برای تو برداشتم بخونی» گفتم چیه؟ گفت:«کتاب قشنگیه که نظرات داروینو توضیح داده.» گفتم حوصله خواندن ندارم. اصرارکرد. کتاب را گرفتم باز کردم دیدم همان چیزی است که خورشید گفته بود. من آن زمان اطلاعاتی درباره داروین نداشتم و اصلا در برابر خورشید که دانشجوی دکتری بود و مطالعات زیادی داشت، من تازه اول راه بودم.
چند صفحه که ورق زدم و جلد روی کتاب را دیدم متوجه شدم بیشتر مطالب آن، توهین به آیات قرآن است. نسبت های دروغی به قرآن و پیامبر داده بود. خوب با توجه به سن کمی که داشتم عصبانی شدم و کتاب را به سمت دیوار پرت کردم. خورشید خیلی جا خورد و متقابلا عصبانی شد؛ سمت من حمله کرد که مرا بزند که یک دفعه ناهید پرید و او را از پشت گرفت. اول ایستاد و سعی کرد خودش را کنترل کند و گفت:«ببین تو بچه ای احساساتی شدی. به این خاطره که اصلا تا حالا مطالعه نداشتی که کتابو به دیوار می کوبی. تو دختر فهمیده ای هستی. اول کتابو بخون اگه دیدی مخالف نظرته می شینیم با هم صحبت می کنیم. می دونم اهل مطالعه ای؛ حالا هی میگی دوست ندارم. یکبار بخون.» بعد هم جلو آمد و مرا بغل کرد و بوسید.
البته من سابقه ی حرف های قبلی توی چند روز گذشته به من زده بود را داشتم و کاملا معلوم بود می خواهد به هر مدلی که شده روی ذهن من کار کند. پیش خودم گفتم یه جوری حالشو می گیرم که دیگه سمت من نیاد. فکر میکنه من بچم! گفتم:«آره راست میگی من یه مقدار احساسی برخورد کردم کتابو دوباره بدید میخونمش.» خوشحال شد و با یک ذوقی کتاب را آورد داد به من. کتاب را محترمانه از او گرفتم و تشکر کردم. تا از من فاصله گرفت دوباره کتاب را آنچنان محکم پرت کردم تو دیوار که بعد از خوردن به دیوار در سمت دیگر سلول افتاد. همین شد که تا سه روز با من قهر بود و حرف نمی زد.باز بعد از سه روز دوباره ناهید پیش قدم شد و از در دوستی وارد شد و با من حرف زد. حتی تلاش می کردند به من سیگار بدهند که باز هم موفق نشدند.
مرتب اصرار داشتند که بیا با هم بحث کنیم. من هم می گفتم:«ببینین شما دانشجوی دکترا هستید و من سال دوم دبیرستان، آخه چه بحثی با شما بکنم؟» خیلی سعی کردم باهاشون وارد بحث و جدل نشوم، ولی یه وقتایی هم اگر وارد صحبت می شدیم، باز هم حریف من نبودند. من به خاطر همان کلاس های تفسیر و جلساتی که داشتیم دستم خالی نبود. آخر سر هم خورشید یکبار برگشت گفت:«خیلی بچه ای، سنت هم که خیلی کمه ولی عجب آدم محکمی هستی! ما که نتونستیم از پس تو بربیایم.» بعدا هم با فاصله ای گفت:«از من خواسته بودن روی تو کار کنم. قرار بود اگر تاثیر داشته باشه، از مجازاتم کم بشه.»
#کتاب_روایت_یک_موج
#کتیبا
@romaysa135
بعثت خون8-نقش بانوان.mp3
10.21M
هشتمین برنامه از سری برنامههای سال دوم بعثت خون، «بدرقهی ستارهها» نام دارد که روایتی است کوتاه از حضور همسر و خانوادهی جنادة ابن حارث انصاری و ماجرای شهادت اعضای این خانواده در کربلا.
#رمیصآوا
#بعثت_خون
@romaysa135
🌻رمیصاء :
✅ از زنان صحابی و از نخستین بانوانی که به اسلام گروید.
✅ در بسیاری از غزوات پیامبر را همراهی کرد و نزد رسول خدا(ص) جایگاه والایی داشت
✅ بانویی که پیامبر برای دیدار به خانه اش میرفت و با اقامه نماز برای وی و خانواده اش دعا میکرد.
و…
⭕️اولین کانال تخصصی تبیین الگوی سوم…
با ما در ایتا، تلگرام و اینستاگرام همراه باشید
@romaysa135
بعثت خون9-مادر ادب.mp3
11.91M
بعثت خون ده: ام الادب، حضرت ام البنین (س)
تویی اوج زنهای مردآفرین
شدی بعد زهرا تو زهراترین
تو ام الوفایی، تو ام الادب
شدده نام زیبایت ام البنین…
#رمیصآوا
#بعثت_خون
@romaysa135