🌸 بـِـــســــمِ اللہ الــــرَّحـمــــݩِ الــرَّحیـــــمِ 🌸

#هرروزیک‌حدیث 💢 ترس از خدا 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 أيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّه الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ. 🔹 اى مردم! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى بگوييد مى شنود و اگر چيزى را در دل پنهان داريد مى داند. 📚 حکمت 203 نهج البلاغه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💙 . . 📱بہ ما بپیوندید...😉 🌿🌸↯ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♔♡| @romaysa_girl |♡^_^

📌¦⇠#استوری‌ #شهیدابراهیم‌هادی #شهیدانـه 📽¦صحبتهای‌ابراهیم‌هادی‌قبل‌از‌شهادت... 📲¦⇠#استوری 💙 . . 📱بہ ما بپیوندید...😉 🌿🌸↯ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♔♡| @romaysa_girl |♡^_^

#هرروزباقرآن 🎙#سید_صادق_مسلمی 📚#سوره_آل_عمران 🎼 #مقام_عجم و صبا به تقلید از استاد محمود شحات انور #شحات #شحات_انور #صوت_زیبا #محمود_شحات_محمد_انور #کلیپ #استوری #تلاوت_تحقیق 💙 . . 📱بہ ما بپیوندید...😉 🌿🌸↯ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♔♡| @romaysa_girl |♡^_^

#کلیـپ #امام_زمان #اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ قبل از ظهور ایمان خودتون را تقویت کنید، چون ابتلائات در آستانه ظهور هولناکه… استاد #پناهیان و #شجاعی __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬ @romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ 🔮امام زمان را با چه لفظی صدا کنیم که برگردن و بامحبت نگاهمون کنند #امام_زمان __________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی ❗ برای عاقبت‌بخیری، تنها یه راه وجود داره! 👈🏻 که نه خدمت به خلق خداست... نه نیکی به پدر و مادر... نه نماز اول وقت... ✅ بهتر بگیم: همه‌ی اینا، توی اون راه هست؛ ولی اون راه، هیچ‌کدوم از اینا نیست! ❤️💥❤️💥❤️ __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

📹| #ویدئو ♦️مرد باید در خانه سه ویژگی داشته باشد! 📎استاد رفیعی #مرد #خانه #زندگی_مشترک #عقیله_عشق #استاد_رفیعی __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

*🔥عاقبت بد حجابی🔥* #ویژه_استوری حجت الاسلام قرائتی 🎤 *برای افراد بی‌حجاب بفرستید شاید تلنگری شد __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #رهبرمعزز جنگ رسانه‌ای در کنار جنگ اقتصادی واجب است.. 🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸 * کافی است چند روزی رسانه های بیگانه را رصد کنید و متوجه این امر مهم گردید .... برنامه های منو و تو اینتر نشنال, bbc farsi , مدام گزارشهایی راست ودروغ از تورم ،گرانی ، فقر مردم ایران ، سیاست غلط مسئولین، تمسخر طلاب و بسیجی هاو محجبه ها سوژه اصلی برنامه های پر طرفدار طنز اینهاست. #جنگ_رسانه #جهادتبییـن __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #عدالت *این کلیپ را برای کسانی بفرستید که نگرانند، ناامید شدند، دائما غرغر می‌کنند و میگن دیگه همه چیز تموم شد ، گوش کنند و نترسند #شهید_مطهری #مسیر_عدالت __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #بھ‌ڪوچڪی‌‌تلنگر بادو حریف در دومیدان می جنگیم😓 #میدان #جهادتبییـن __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #فضای_مجازی ابتدا همه چی آرام است کنترلش را به دست داری! همین که توجه و زمانی بیش از حد برای اون صرف کنی همه چیز برعکس خواهد شد و این بار او هست که تورا کنترل میکند. __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬ @romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #تلنگرانـه #عدالت 🌱چند دقیقه انسانیت👌👌 __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #فضای_مجازی حس و حال یک اینفلوئنسر؛ از داشتن ۱۰۰ هزار دنبال کننده!🤩 ۲دقیقه همراه باشید با بلاگر #بلاگر __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #جهادتبییـن 🔴🎥 وقتی آموزش و پرورش استرالیا از دختر‌ بچه‌های ۱۰ ساله می‌خواهد با پدرشان درباره مسائل جنسی صحبت‌ کنند! ♨️ عصبانیت نماینده پارلمان این کشور از اجرای سند۲۰۳۰ ⚠️ فرزندان ما مادام‌العمر آسیب خواهند دید و هرگز بهبود نخواهند یافت... ______________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#کلیـپ #جهادتبییـن #روشنگرانـه سکانسی بسیار مهم ازفیلم سینمایی 2008«w» به کارگردانی اولیور استون. چرا امریکابه دنبال سلطه بر ایران و کشورهای منطقه است...؟؟ ______________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

#استوری[📽✨] #استاد_رائفی_پور #تلخند😂💔 __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•

‹بسـم‌اللّٰـه‌الرحمـن‌الرحیـم..!"› #سه‌دقیقه‌درقیامت🤍-! #پارت۵ ±پایان‌عمل‌جراحی خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت. اما از آن عجيب‌تر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچه‌هايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچه‌هاي من چه كند!؟كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد من با خدا حرف ميزد! من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. اوزن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم. نيتها و اعمال آنها را ميبينم و... بار ديگر جوان خوش‌سيما به من گفت: برويم؟ خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثي كردم و به پسر عمه‌ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حاال اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرارهاي من بيفايده بود. بايد ميرفتم. همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟بي‌اختيار همراه با آنها حركت كردم. لحظه‌اي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم! اين را هم بگويم كه زمان، اصلا مانند اينجا نبود. من در يك لحظه‌صدها موضوع را ميفهميدم و صدها نفر را ميديدم! آن زمان كامال متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود. من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو ملك را ميديدم. چقدر چهره آنها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم. ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بيآب و علف حركت ميكرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهسته‌آهسته به ميز نزديك شديم! به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دستها، چيزي شبيه سراب ديده ميشد. اما آنچه ميديدم سراب نبود، شعله‌هاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس ميكردم. به سمت راست خيره شدم. در دوردست‌ها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگلهاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس ميكردم. به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. ميخواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عکس‌العمل نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد! __________________________ 🚔҉ ҉ʝօɨռ↷ ‌‌╭─────────•༊• │🇮🇷⃟⃟ ⃟🚨↬@romaysa_girl ╰───────────────•༊•