.:
در آغوش #مام_میهن
از حمله ی جانیان وحشی
🏡 خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
---------------------🌹------------------------
هدایت شده از 🌸 زندگی زیباست 🌸
202030_114966682.mp3
17.67M
🌿
🎶 #وطن
🎙 «علی رضا عصار»
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
_____
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
.:
✍🏼 #خط_خودکاری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
«سعدی»
🔹هنــــرڪـده
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.:
🚲 چطوری یه دوچرخه بکشیم؟!
«همین قدر ساده و راحت» ☺️
🏡 خانه ی هنر
⇨http://eitaa.com/rooberaah
---------------------🌹------------------------
🍁 #نقاشی_پاییز (آبرنگ)
🏡 خانه ی هنر
http://eitaa.com/rooberaah
⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
ೋღ 💖 ღೋ
🕊 ڪوچه باغ #شعر
پاییز بود و آخرین درخت جنگل
همین که می خواست
به پشت سرش نگاه کند
برگ هایش ریخت...
آری!
دنیای درختان، به تکانی بند است
«حسین وصال»
🏡 خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
------------------🌹--------------------
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کشیدن #طوطی
🏡خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
.:
#تصویر_سازی
🇮🇷 تو را به لوح عشق به دل نوشته ام
تو را به خون خویش به جان سرشته ام
🔸اثر هنرمند: علیرضا کرمی
🔹طراح نوشتار: محمد حسن افشاری
#برای_ایران
🏡 خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
---------------------🌹------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.:
◾️ درگذشت «حاج سیدرضا مؤید خراسانی»
از شاعران برجسته انقلاب و اهل بیت را به جامعه ی ادبی تسلیت میگوییم.
🏡 خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
---------------------🌹------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.:
✏️ #نقاشی_با_اعداد
✅ «ساده و کاربردی»
🏡خانه ی هنر
⇨ http://eitaa.com/rooberaah
🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
رو به راه... 👣
.: ┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۵۵: ...درِ اتاق رو باز کردم امبروژا گفت: «می شه بدویی بیایی
.:
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «خاطرات سفیر»
⏪بخش ۵۶ :
...کم کم داشت حالم از اون شرایط به هم می خورد. بچه ها متوجه نمی شدن که من دارم سر کار می ذارمشون یا واقعاً متن شعر همین قدر سخیفه. خدا خدا می کردم که هرچه زودتر اثر فاخری که می شنیدیم بساطش جمع بشه. اما همیشه درست توی همین شرایط زمان کش می آد و واحد گذشت زمان از ثانیه به شبانه روز تغییر پیدا می کنه. سیلون دست به سینه وایساده بود و داشت سعی می کرد عمقِ نداشته ی شعر رو بفهمه! چند بار به سرم زد بهشون بگم:
«ببینید بچه ها، این اصلا در سطحی نیست که اسمش رو شعر بذارم. طرف یه چیزی خونده رفته.»
اما نمی شد آبروریزی بود. بعد از اون همه تعریف و تمجید درباره ی شعر و ادب پارسی و مردم ادیب کشورم جای همچین حرفی نبود. ویدد که سمت چپ مغی نشسته بود و تا اون موقع ساکت بود گفت:
«من فکر می کنم اصلاً با معشوقش مؤدب حرف نمی زنه!»
گفتم:
«خب، البته بله، کلاً شعرش جوری گفته شده که با آدم بافرهنگی طرف نباشیم!»
مغی گفت:
«خب، بعدش چی می شه؟»
شعر رو گوش کردم:
«بیا تو خودت بیا تو
فقط تو بیا پهلوی من!»
گفتم:
«می گه بیا!»
امبروژا گفت:
«خب بقیه ش چی؟»
- همین، می گه بیا.
- خب این که یک کلمه ش بود! بعد چی می گه؟
- می گه... تو بیا. یعنی همونه. فقط ضمیر شخصی اضافه کرده. می گه تو، خود تو بیا.
- خب، این رو که یه بار گفت چه قدر می گه آخه؟
- لازم بوده چند بار این نکته رو متذکر بشه.
با یه کم مکث گفت:
«بهره ی هوشی معشوق پایین تر از سطح طبیعیه؟»
- نه بابا... چه ربطی داره؟
- آخه تا الآن این رو صد بار گفته.
- ای بابا... چه می دونم؟ می خواد طرف شیر فهم بشه که خود اون باید بیاد. کار از محکم کاری عیب نمی کنه.
- چرا یعنی ممکن بوده به جای این یکی دیگه بیاد؟
یه دفعه زد زیر خنده.
گفتم:
«لطفاً یه کم بیشتر تلاش کن که متوجه بشی.»
قیافه ش رفت توی هم با دندون شروع کرد به کندن ناخن انگشت کوچیکه ی دست چپش. گفت:
«من فقط دارم سعی می کنم فرهنگ ایران رو بشناسم...»
عمر و ویدد و نائل عربی حرف می زدن و خدا رو شکر نمی فهمیدم چی می گن. اما بقیه که با هم فرانسه صحبت می کردن داشتن نظرشون رو درباره ی ماشینی که خواننده سوارش بود مطرح می کردن! احتمالاً به این نتیجه رسیده بودن که نکته ی قابل بحث دیگه ای نداره.
به عنوان بیانیه ی اختتامیه ی جلسه ی پر معنا، بلند گفتم:
«ببینید هر کشوری هزار مدل آدم داره. هرکی فارسی می خونه یا فارسی حرف می زنه نشون دهنده ی فرهنگ ایران نیست. این خواننده هم زبون شعرش فارسیه؛ اما فقط همین بخشش با جامعه ی حداکثری ایران و فرهنگ ادبیاتش مشترکه. همین! توی همین فرانسه چه قدر اشعار دری وری و بی خود خونده می شه؟... خب، ادبیات فرانسه یعنی اون؟...نه دیگه!»
سعی کردم خودم هم تهش نتیجه گیری کنم که بحث تموم بشه.
نمی شد... باید اعاده ی حیثیت می کردم از ادبیات ایران! باید یه سری تِرَک موسیقی قابل دفاع پیدا میکردم، تکثیر می کردم، می دادم به اون جماعت؛ که قطعه ی تخریب کننده ی اون روز یه کم تو ذهنشون کم رنگ بشه. می خواستم این کار رو خیلی زود انجام بدم؛ اما قطعاً بعد از ساخت اون ارائه ی لعنتی!
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/rooberaah
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄