روح کوچولو؛
سلام هر کسی من. مدتی میشود که باز هم بی خبر بودم از احوالت،امیدوارم که دلخور نباشی عزیزم! چقدر خوب ب
سلام.
سلام عزیزِ دورِ من!
بعد از ماه ها بلاخره این طلسم شکسته شد و حالا من برای تو می نویسم.
اتفاقات دور ُدراز و طویل است..
پس میگذریم.
امروز روز دوم خزان است و دل منم با آمدن پائیز میریزد.
هرکسی، به این فکر کرده ای که پائیز چقدر به عاشقی دل سوخته شبیه است؟
هر بار با آمدنش، غمی تازه در توشه دارد..
انگار که فراق ، اورا پیر و فرسوده کرده!
نکند بهار، همان معشوقه ی جان سوزِ پائیز است..
عزیزم، حالا میفهمم که او برگ هایش را در غم بهار از دست میدهد،شاید هم میخواهد تمام زیبایی تنها برای بهار باشد.
شب های بدون صبح پائیز هم سوگیست در برابر جدایی اش. .
با این وضعیت ؛
کمتر از دست پائیز دلگیر میشوم ،
ای خزانِ مظلوم و غمگین!
کاش سالی باشد که تقویم ها جا به جا شوند ؛کاش تقدیر بخواهد به هم برسند.
هر کسی. ماهم در اغوش پائیز برای دلبرانی که جان فرسوندند از ما غصه میخوریم تا ببینیم چه پیش آید ..
- خداحافظ و نگهدارِ جانت -
چقدر از لذت های تاریخ انقضا دار فراری ام و به یک چرخه ی بینهایتِ شادی نیازمندم.
روح کوچولو؛
جوری که رادیو چهرازی پائیزو قابل تحمل میکنه>>>>>>>>>>
تسلی بخشی درد های بی درمون>>>>>>>>>
https://eitaa.com/56993033/2778