بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز . .
مرا به کَشتیِ باده درافکن ای ساقی
که گفتهاند نِکویی کن و در آب انداز -
ز کویِ میکده برگشتهام ز راهِ خَطا
مرا دِگَر ز کَرَم با رَهِ صواب انداز ؛
بیار زان مِی گلرنگِ مشک بو جامی
شرارِ رَشک و حسد در دلِ گلاب انداز -
اگر چه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن
نظر بر این دلِ سرگشتهٔ خراب انداز .
به نیمْ شب اَگَرَت آفتاب میباید
ز رویِ دخترِ گُلْچِهرِ رَز نقاب انداز!
مَهِل که روزِ وفاتم به خاک بسپارند
مرا به میکده بَر، در خُمِ شراب انداز
ز جورِ چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
به سویِ دیو مِحَن ناوَکِ شهاب انداز-
-۲۶۳-
روح کوچولو؛
بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز . . مرا به کَشتیِ باده در
انقدر قشنگ بود که دلم نیمد یک بیت گلچینشو بذارم ..
چشمها .
امان ،امان .
میگفتند:" دریچه ایست به عوالم دیگر" ، ما گوشمان بدهکار نبود .
تا همان وقت که قهقهه میزد اما چشمانش خندان نبود، انگار می خواست دهن باز کند از غم ..
یا همان روزی که قلم به دست اثری متولد میکرد ، در اوج آرامش؛ میتوانستی از چشمانش بوی امید و حرارت استشمام کنید .
این دو تیله ی مسحور کننده ،جز معجزه ی اوست؟
با تمام این احوالات،
پناه بر خدا از این چشم ها . .
روح کوچولو؛
هیچوقت نترس . اگه ترسیدی نلرز . اگه لرزیدی نیوفت . اگه افتادی نمیر . اگه مُردی دوباره واستا و بجنگ !
بخوان مرا تو اِی امید رفته از یاد . .
امروز ُ خانم خوشگله .
هدایت شده از آواره/𝐚𝐯𝐚𝐫𝐞𝐡
- روز تولد تو کفن ها گریستند ؛
روز نخست آمدنت آب گریه کرد
• #محمد_جواد_پرچمی