هدایت شده از روح!
سلام به تو هرکسی؛
یک روز به تو و خودم استراحت دادم تا یک دفعه بخاطر پر چانگیم مرا ول کنی و بروی.
دیدی صبح امروز سوز استخوان سوزش عفت کلام را از ادم سلب میکرد؟ من هم یک پتو را لقمه ای دور خودم پیچیدم و نشستم سر کلاس.
نمیدانم چرا با این وضعیت به مدرسه میرویم ،همه کلاس ها کنکل بود و هفت پادشاه را ملاقات میکردند دوستان.
وقتی پایم را گذاشتم در خانه سگ افسردگی به استقبالم آمد،عجیب نیست هر کسی؟
از آنجایی هم که بهترین برنامه این اخیر هم کنکل شده است ،خودم سگ سیاه را بغل گرفتم و خوابیدم.
هر کسی جان هر طور که فکر میکنمهفت هشت تا سگ افسردگی راحت در اتاقم میتوانند جا خوش کنند.
از هر سمت غم در صورت میپاشد.
یکنواختی آن هم با زمستان ..
انرژی های از دست رفته برای ظاهرِ سرزنده و شکاف عمیق قلبم که با رفتنش ایجاد کرده و البته خودش نمیداند، که چقدر نبودنش درگیرم میکند..
هر کسی جان نمیدانم خودم دست به کار شوم برای دل جویی یا تنهایی خودش معالجه است برایش.
امروز در حین عادی بودن و خاکستری بودنش عجیب هم بود.
غم قطره قطره از روزِ این تقویم چیک چیک میکرد.
هر کسی جانم، مجال ادامه نیست؛ امیدوارم به تعداد چاله و چوله های ماه فردا نیشت باز شود.
روزت بخیر؛
-12-
هدایت شده از روح!
اگر به اندازه ای که رو خوراکیام غیرت داشتم رو پارتنرم داشتم الان اکسم نبود.