ولی این خانم هایی که اول صبح با خونسردی تو مترو آرایش میکنن هم خیلی گوگولی ان .
آدمارو باید همینطور که هستن
دوست داشت ؟
یا
تلاش برای تغییر یک سری مسائل
منطقی و درسته؟
هدایت شده از وکنا تاج سر
چنل داشتن همچین مفهومی میده. تو یه تیکه از خودتو یه جایی جا میذاری تا بعد ها بهش نگاه و کنی و از خودت بپرسی من همچین کسی بودم؟
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام؛
روح کوچولو؛
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام؛
دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریدهام؛
وابستگی تروماتیک رو
اگر با ادبیات آمیخته کنیم میشه :
" تو میبوسی همان زخمی را
که رویش نمک پاشیدی "
هر جا بی دلیل از کسی خوشم نیومده
بهم ثابت شده الکی نبوده .
مثلا ستوده
که عمرکشون خودشو نشون داد 🦦