هدایت شده از روح!
وقتی بهم نمیگی حالت خوب نیست؛
حس میکنم افتادم تو اون چاه فراموشیه مغزت.
هدایت شده از روح!
سلام به تو باشد هر کسیِ مهربانم.
این روز ها با سرعتِ یک یوز میگذرد و این است که تو در قلب ما جا داری اما دیر میشود دیگر..
عزیزم،خوشحال هستم که تو هیچ انتظاری در من ایجاد نکرده ای که فردایی از تو دلخور و خود را شماتت کنم.
انتظارات هر چه که باشد، حتی قد ارزنی،روحت را بی خبر و بی هوا پیر میکند.
امان از توقعات که روح و روانت را هدف قرار میدهد و شیره جانت را میکشد لا مذهب.
آنجایی که در عین ناباوری به چشمهایش ،چشمهایت و آن مستطیل کوچک خیره میشوی،فهمت میرسد که نه!این کارِ غلط است و ادمی اشتباه نه من.
پس چرا صورت مسئله را به فراموشی بسپارم؟ آن کس که قرار است خودش را از همه ی دو پاها دور گند من نیستم.
آن عوضی است.
نه نه من توهینی نکردم.
فقط صفتش را یاد اوری کردم. آدم هایی که*بهتر است بگویم یک سر دو گوش هایی که تظاهر میکنند ،بهتر از علی نصیری و یک جایی اخلاق بی مزه شان دست خود را رو میکند.
اصلا ولش کن هر کسی جان
و چشمهایت را مراقب باش..
هدایت شده از روح!
خدایا نیمه گمشده منو برسون تا برای نیمه گمشده بقیه مشکل درست نکردم.