🔴امام علی (ع) فرمود :
♦️سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ،
و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ،
و عقلى چون دورانديشى ،
و هيچ بزرگوارى چون تقوى ،
و همنشينى چون اخلاقى خوش ،
و ميراثى چون ادب ،
و رهبرى چون توفيق الهى ،
♦️و تجارتى چون عمل صالح ،
و سودى چون پاداش الهى ،
و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ،
و زُهدى همچون بىاعتنايى بدنياىحرام ،
و دانشى چون انديشيدن ،
و عبادتى چون انجام واجبات ،
و ايمانى چون حياء و صبر .
و خويشاوندى چون فروتنى ،
و شرافتى چون دانش ،
و عزّتى چون بردبارى ،
و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست. "
📚133 نهج البلاغه
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
🔴بیانات رهبرمعظم در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان (اسفند ۱۳۹۴)
♦️جریان نفوذ سالهاست از درون به نظام اسلامی ضربه میزند و این ما هستیم که با آراء و انتخابهای اشتباه خود راه را برای این جریان خبیث فراهم میکنیم!*
♦️«بنده در قبل از #انتخابات مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ آقایان این نفوذ مسئلهی مهمّی است. نفوذ مسئلهی مهمّی است بنده هم که این را عرض میکنم نه به خاطر این است که حالا یک احتمالی به ذهنم میآید که ممکن است نفوذ کنند؛ نه، ما از خیلی چیزها مطّلعیم؛ از خیلی حوادثی که دارد در کشور رخ میدهد که غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمیشوند ما مطّلع میشویم. من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامهی نفوذ در کشور یک برنامهی جدّی استکبار است، برنامهی جدّی آمریکاییها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند.
♦️الان هم شروع کردهاند و برنامهریزی کردهاند برای نفوذ؛ انواع و اقسام طُرق را -من محاسبه میکردم با خودم، دیدم شاید حدود ده راه مهم را- برای نفوذ در کشور پیدا کردهاند و دارند عمل میکنند؛ همین حالا دارند عمل میکنند. یکیاش راه علمی است؛ از طریق ارتباط با دانشگاهها، ارتباط با دانشمندان، ارتباط با استاد، ارتباط با دانشجو -کنفرانسهای بهظاهر علمی [ولی] در باطن برای نفوذ- افراد امنیّتی را اینجا میفرستند؛ این یکی از راهها [است]. یکی از راهها، راههای فرهنگی و هنری است. نفوذ اقتصادی یکی [از راههای] دیگر است. انواع و اقسام گوناگون، راههای نفوذ دارند؛ ما بایستی مراقب باشیم، باید مواظب باشیم.»
🌍 @ebratha_ir
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
❤️به نام خداوند بخشنده مهربان
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
🇮🇷در دوازدهم آذر ماه 1358 نخستین قانون اساسی نظام بر پایه پیوند دین و سیاست در جمهوری اسلامی به تصویب ملت ایران رسید.
♦️ در تاریخ انقلاب های جهان هیچ انقلابی را نمی توان یافت که به فاصله کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب و سقوط رژیم سابق، شکل نظام سیاسی جدید (جمهوری اسلامی)با همه پرسی ملت آنهم با رای قاطع 2/ 98 درصدی رسمیت یابد.
♦️بلافاصله انتخابات تعیین خبرگان قانون اساسی برگزار شد و جمعی از دانشمندان و اسلام شناسان ایران از مرداد سال 58 قانون اساسی را تصویب کردند که در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی بی نظیر است.
♦️ حتی تصویب این قانون مصوب نمایندگان ملت هم باعث نشد که برای تایید بیشتر مردمی بودن این قانون به همه پرسی ملت گذارده نشود و چنین بود که در 12 آذر ماه 58 ملت ایران به قانون اساسی مصوب نمایندگان خود، مهر تایید زدند و این تازه آغاز راه تحقق عینیِ جمهوری اسلامی بود که بر اساس اصل ششم قانون اساسی آن اداره امور آن با اتکاء آرای مردمی از راه انتخابات قرار داده شد.
🌍 @ebratha_ir
🌹🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هرچه میخواهند بکشند ...ما هم امید داریم روزی شهید شویم
🌹صدای شنیدنی شهید فخریزاده درباره ریختن خون «جهادگران علمی» توسط صهیونیسم و نتایج حاصل از خون شهیدان
🌍 @ebratha_ir
شهیدی که بعد از شهادت گوشتش را خوردند!
سعید را به دادگاه دیگری بردند و محکوم به اعدام گردید زخمهایش را باز کردند و پس از آنکه با نمک مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش آتش بود انداختند و همان جا با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت.
، شهید احمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود، بچه شهر قم بود. با وجود جوان بودن سختترین عرصهها را برای خدمت به انقلاب برگزید و نهایتا توسط ضدانقلاب کردستان زخمی شد و بعد اسیر و بعد شکنجه و بعد قطع عضو و بعد شهید و سپس خورده شد.
سال 58 که حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را میطلبید، سعید در 2 نوبت عازم آن منطقه شد. در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهایی بر سر او بیاورند که باور بروز این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.. واقعا این کومله کجا و سرداران شهید حسین املاکی، وحید رزاقی، فرهاد لاهوتی و... کجا. چه رشادتهایی که شهدای ما در مقابل این جنایتها انجام دادند.
بعد از مجروحیت و اسارت سعید دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
ما عدهای از برادران ارتشی بودیم که ماموریت بازگرداندن حدود چهل بدن مطهر و منور از شهدای عملیاتهای گذشته را داشتیم. در محور پیرانشهر در منطقه آلواتان بود که افراد کومله یکی از تانکهای ما را زدند، در همان هنگام که میخواستم خودم را از تانک بیرون بیندازم کتف راستم هدف تیر آن کوردلان قرار گرفت و به همین صورت به اسارت افراد وحشی و خونخوار حزب کومله درآمدم.
حدود یک سال و چندی که در دست آنها اسیر بودم به انواع و اقسام و به هر مناسبتی شکنجه شدم. شما شکنجههایی را که در زمان شاه ملعون توسط ساواک انجام میگرفت شنیدهاید اما انگار هر چه تمدنها پیشرفت میکند و ادعاهای آزادی، در بوقهای تبلیغاتی گوش مردم دنیا را کَر میکند، نوع شکنجهها و فشارها و قلدریها و بیرحمیها هم پیشرفت میکند. همان اول اسارت که به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ کردند و برادران دیگر را هم نعل کوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عملشان شادمانی میکردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبک دموکراتیک و آزادانه!! محاکمه و دادگاهی کنند.
البته یادم میآید در یکی از عملیاتها تعدادی اسیر عراقی را از جبهه گیلان غرب آورده بودند، یکی از برادران، کمپوتی را که تازه باز نموده بود به یکی از اسرا که ابراز تشنگی کرد، داد و رویش را هم بوسید. آن اسیر مات و مبهوت مانده بود و از این حرکت نمیدانست باید تشکر کند یا از شرمندگی بمیرد. از این نمونهها شاید بسیار دیده و حتما شنیدهاید. نه اینکه بخواهم رفتارها را مقایسه کنم چون اصلا قابل قیاس نیست ولی حد ایثار و گذشت را از یک طرف و کمال خشونت و بیرحمی و شقاوت را از طرف دیگر دیدن، خود مشخصه حقانیت هدف و مسیر است. بدوش گرفتن مجروح اسیر عراقی کجا و نعل زدن به پاشنه پا به خاطر فرار احتمالی کجا.
روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را که همان اوایل انقلاب فرار کرده بود شناختم و محاکمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محکومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات- و بالطبع حکم هم مشخص، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محکوم شدیم. حکم ما که اعداممان قسطی بود به صورت کشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط کابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و... و تمامی اینها بیچون و جرا اجراء میشد. که آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
یک بار که ناخنهایم را میکشیدند طاقتم تمام شده بود و دیگر میخواستم اعتراف کنم و هر چه که میدانستم بگویم، اما یکی از برادران سپاهی که با هم بودیم به نام برادر سعید وکیلی، میگفت ما فقط به خاطر خدا آمدهایم خود داوطلب شدهایم که بیاییم پس بیا شرمنده خدا و خلق او نشویم و لب به اعتراف باز نکنیم. سوره والعصر را برایم خواند و ترجمه کرد، آب سردی بود که بر آتش بیطاقتم ریخته شد، پس از آن جریان بود که سه تا دیگر از ناخنهایم را کشیدند و با نمک مرهم گذاشتند و پس از اینکه مقدار زیادی با کابل زدند باز برای به درد آوردن بیشتر بدنم در حضور دیگر برادران، مرا برهنه در دیگ پر از آب نمک انداختند و بیش از نیم ساعت وادارم کردند که در آن بمانم و سپس برای عبرت دیگر برادران، مرا در سلولی عمومی انداختند.
فکر میکردند من معدن تمامی اسرار ایران هستم. لذا از ش