eitaa logo
روشنای ویگل
120 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
31.2هزار ویدیو
783 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌹✨ ✨شخصی شنید که غیبتش را کرده اند ، کت و شلوار ، و شیرینی خرید و به عنوان چشم روشنی برای غیبت کننده فرستاد. ✨شخـص غیبت کننده پرسید: چرا به من چـشم روشنی داده ای؟! ✨جـواب داد: شما ۴٠ روز ، تمامی نـماز و روزه و عباداتت را به مـن دادی و من به جایش این هـدیه را برای شما فرستادم! ‌‌🌎‍ ⇦ ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
🔴محمدجواد کولیوند، نماینده ای که توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شده بود، معاون پارلمانی وزارت کشور شد!! ♦️ دولت شده شبیه نون خشکی! هر چی جنس پاره و شکسته و داغون و بنجله داره جمع میکنه...😒
از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمي؟ ﮔﻔت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪگي ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ: *دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 اصل ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ميكنم👌🏻 ‌
✍🏼 گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز که این گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتــاح راه💚 《 مولای 》 ‌ ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
کسی ﺟﺮﺍﺕ این رو ﻧﺪﺍﺷﺖ که ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ سر یک ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، اما ﻃﯿﺐ می‌نشست. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺷﺎﻩ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ ، می گفت ﻃﯿﺐ را بیارید یک ﺭﻭﺯ ﺷـﺎﻩ به طیب گفت ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه مجلس ﺭﻭ ﺧـﺮﺍﺏ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ کجا؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ ﺷـﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻓـﻼﻥ جا ، ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ. ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ و گفت ﮐﯽ؟؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟! طیب ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ سـلام الله علیها ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨـﻮﺯ ﻣﻌـﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭی ﺯباﻥ ﻣﺮﺩﻡ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ انجام ندهی دستور می‌دهم شکنجه ات کنند ، طیب ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘـﻢ. آنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ هیکلی، لاغر لاغر شد ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ او را ﺍعدﺍم ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ ﮔـﻔﺖ ﻃﯿﺐ ﺑـﺮﺍی پیامی ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ سید روح‌الله رو نمی‌شناﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ، ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎم طیب روﭘﯿﺶ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ طیب ﻧﯿـﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣـﻦ ﻭ امثـال ﻣـﻦ ﻧـﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺖ رو ﺷﻔﺎﻋﺖ می کنه ﺍﯾﻦ ﺷـﺪ ﮐﻪ طیبی که ۶۰ ﺳـﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧـﻮاﻧﺪ و ﻧـﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ ، ﻓﻘـﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫـﺮﺍ سلام الله علیها ، لیاقت پیـدا کرد کـه ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎی ﻗـﻢ ﺟﻤﻊ ﺷـﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎلش رو ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ╔═.🍃.═════╗ ╚═════.🍃.═╝
⭕️ روحانی: به رهبری گفتم شرایط جنگ اقتصادی است و نیاز به فرمانده داریم، جنابعالی فرماندهی را بر‌عهده گیرید. ایشان فرمودند فرمانده خود رییس‌جمهور باشد. - قشنگ معلومه آقا خواسته بگه: خودتی شیخ! از زیر کار در نرو و فرافکنی نکن. مسئولیت گندی که زدی بر عهده خودته، برو جمعش کن!
🔴خیلی زیبا و قابل تامل 🔻تـاوان دل ســوزاندن👇 ☘ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید. ☘ ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!! پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ. ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ.... ☘ پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ. ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ..... 🍃از بیانات آیت الله فاطمی نیاء
🌷ﺷﻬﯿﺪﯼ ﮐﻪ 20 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﻘﺪﺵ ﻋﺎﺯﻡ ﺟﺒﻬﻪ ﺷﺪ🌷 🌿تقرﯾﺒﺎً 20 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺣﺪﻭﺩ 40 ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ 11 ﺁﺑﺎﻥ 59 ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﺳﻤﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺣﻠﻘﻪ 800 ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯾﻢ... مهدی 20 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺎﺯﻡ ﺟﺒﻬﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎﻣﺎﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ. ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﺪ. ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﯿن... ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﻣﻬﺪﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺘوﻦ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﯽﺧﻨﺪﯾﺪ؟... ﻣﺎ ﺍﺳﻤﺎً 4 ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﺶ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﻧﮑﺸﯿﺪ..ِ 🌿 ﻣﻬﺪﯼ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ‏«ﺭﻣﻀﺎﻥ ‏» ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﭗ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. 🌿فقط ﯾﮏ ﻋﯿﺪ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ .ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۴ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺻﻼً ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﯿﻢ، ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺪﯾﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﮊﻭﮊﺕ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﺵ ﮔﻠﺪﻭﺯﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﺸﻬﺪ ﺑﻮﺩ؛ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ؛ ... ﺣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺍﻭ ﺟﺮﺃﺕ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺮﻓﯽ ﻣﯽﺯﺩ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ . 🌿۵روز ﺑﻪ ﻋﯿﺪﻧﻮﺭﻭﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ؛ ۲۵ ﺍﺳﻔﻨﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۶۳. ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺃﺕ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ,ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩﺍﻡ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؛ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻣﺜﻞداداشاش  ﺁﻗﺎیان ﺣﻤﯿﺪ و علی  آقا ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍرد... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه . 💕شهید مهدی باکری
تلنگر😉😉😌😌 لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم   تو کوچه پس کوچه های اينترنت...😊 چند تا کوچه رو که دور زدم، يهو ديدم. آژير آنتی ويروس به صدا دراومد ؛😕 فهميدم ويروس گرفته.. سريع ويروس رو از بين بردم تا به سيستمم، آسيبی نرسونه ... کارم که تموم شد به حال خودم خنديدم. "البته از اون خنده ها "خنده ی تلخ من از گريه غم انگيز تر است"!😔 با خودم گفتم: کاش اينقدر که هوای لپ تاپت رو داری، هوای خودتم داشتی😓 کاش وقتی گناه ميکردی و آژير دلت داد ميزد که: خطر.. خطر..!!😔               دلم        به حال خودم           سوخت...!!😓 تازه فهميدم خيلی وقته گناهها، آنتی ويروس دلم رو هم خفه کردند😔 اما خوش به حال اونايی که آنتی ويروس دلشون اورجيناله و هر روز با وصل شدن به آپديتش ميکنن ... خوش به حال اونايی که هر شب رفتاراشون رو مرور می کنن واگر گناهی ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ويروس نابودش ميکنن  يه آنتی ويروس  خريدم به نام " استغفار " از ته دل گفتم: "استغفرالله ربی و اتوب الیه...
💔 خاطره‌ای از که در زمان حیاتش اجازه نداد منتشر شود! مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.  بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر_نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. خبرگزاری دانشجویان ایران ...
💠 نفر اول مجلس کیست❓ 🔹این تصویر توئیت نماینده جوان لیست اصولگرایان مجلس است که دیروز از محک خوردن ادعای می‌گفت❗️ 🔸امروز اعتبارنامه تاجگردون در شعبه ۱۲ تایید شد❗️ 👈 شنیده ها حاکی از آن است؛ با وجودی که قرار بود قالیباف در جلسه رای گیری شعبه حضور داشته باشد ولی وی بزرگترین غایب جلسه بررسی اعتبارنامه تاجگردون بوده است❗️😏 🔴 ضمنا مجلسی که ادعای استیضاح و عزل حسن روحانی را داشت تاکنون توان رد اعتبار نامه تاجگردون را هم نداشته است 😏❗️
🔴 نمایندگان مجلس بدانند ... نمایندگان مجلس گمان نکنند که چون با حمایت و تلاش بچه های حزب اللهی در انتخابات پیروز شده اند دیگر هر کاری کنند مورد انتقاد همان حزب اللهی ها قرار نمی گیرند. خیر آقایان. ما با کسی عقد اخوت نبسته ایم. فرق حزب اللهی با اصلاح طلب و راستی دقیقا همین جاست که باندباز و حزب گرا نیست بلکه حق طلب است. دست از پا خطا کنید و یا بخواهید کوچکترین زاویه ای با ارزش های انقلاب داشته باشید ، حزب اللهی حقیقی ساکت نخواهد ماند...... ✍"قاسم اکبری"
روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به و و و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پس از سه ماه چشم زائران به ضریح مطهر امام رضا علیه السلام روشن شد
انسان پیر می شود ، اما دو خصلت در او جوان مۍ شود 🙄 در روایت آمده ڪہ: 🔵 « یَشیبُ ابْن آدمَ و یَشُبُّ فیہِ خصلتان: اَلْحرص و طولُ الأَمل» آدم پیـر مے شود ، اما دو صفت در او جـوان مے شود: ☝️ یڪی حـرص ✌️و یڪی آرزوے دراز هشتاد سـال دارد تازه به زنش مے گوید : ”مي رویم شمرون خـانه مے خریم“ زنش مۍ گوید: تو هشـتاد سالته. مے گوید: نه یڪ زمینۍ دارم ، مۍ خواهم بسازم، نقشه اش را هم گـرفتم در شمرون!😳 آدم کہ پیــر مے شود بیشتـر اسکنـاس می شمارد، بعضے ها عجیب علاقہ به پول شمــردن دارند. ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد. شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است. 📘امثال و حکم علی اکبر دهخدا ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
🔰چرا مهربانی خدا را نمی‌چشیم؟ 🔰چون خدای ما بزرگ و باابهت نیست! 🔴 📌یک نقطۀ عزیمت برای شروع توجه به مهربانی خدا این است که عظمت و بزرگی خدا را ببینیم. 🔸مشکل ما این است که عظمت و بزرگی خدا را باور نداریم. درک عظمت خدا موجب می‌شود مهربانی‌هایی را که خدا همین الان-به‌صورت بالفعل- دارد، ببینیم و بچشیم. 📌بگذار خدایت بزرگ باشد تا محبتش را بچشی. خدا را پیش خودت کوچولو نکن؛ خدای کوچک و بی‌ابهت، اگر به تو محبت هم کند محبتش مزه و فایده ندارد! 🔸اگر واقعاً از هیبت خدا حساب ببری، خدا تو را در آغوش می‌گیرد، آن‌وقت اگر این خدای باابهت، یک‌مقدار به تو محبت کند، از شدت لذت و هیجان، غش می‌کنی! 📌در خانواده هم «ابهت و محبوبیتِ مرد» باید در کنار هم باشد؛ مردی که در خانه ابهت ندارد (البته نه ابهتِ ظالمانه) محبتش هم برای همسر و فرزندانش فایده و اثرِ چندانی ندارد. 👤استاد پناهیان
📕خاطرۀ استاد پناهیان از توپ‌بازی با پسرش و یک گفتگوی ماندگار 🔹- یک روز در خانه با پسرم مشغول توپ‌بازی بودم که وقت اذان شد. به او گفتم: 🔹- خُب، الان اذان گفتند، باید بروم نماز بخوانم. 🔸- اِی بابا؛ بیا ادامه بدهیم! 🔹- نه دیگه، الان اذان شده باید بروم نمازم را بخوانم. بعد می‌آیم ادامه می‌دهیم. 🔸- من هم بیایم؟! 🔹- نمی‌دانم. اگر می‌خواهی بیا! 🔸- آخه الان برایم سخت است نماز بخوانم، بازی شیرین است. 🔹- اتفاقاً من هم برایم سخت است. من هم بازی برایم شیرین است. ولی چون خدا خواسته، باید بگویم چشم. 🔸- واقعاً برای تو هم سخت است؟ 🔹- بله! 🔸- اگر برایت سخت است، پس چرا الان می‌خواهی بروی نماز بخوانی؟! 🔹- تا آدم کار سخت نکند که آدم نمی‌شود. می‌خواهم آدم شوم. 🔸- پس من هم می‌آیم نماز بخوانم. 🔹تمام شد؛ ما دیگر در خانه‌مان به کسی نگفتیم نماز بخوان. 🔹باید درک کنی که خدا می‌خواهد با نماز حال تو را بگیرد. حال خودت را بده به خدا، بگو قبولت دارم! می‌خواهد بزند؟ بگذار بزند. مگر نماز چقدر سختی دارد؟ مگر به‌ موقع بلندشدن و نمازخواندن چقدر سختی دارد؟ مگر از نماز دزدی نکردن چقدر سختی دارد؟ مگر چقدر سخت است که آدم به اندازۀ کافی برای نماز وقت بگذارد؟ نگو «عجله دارم.» کجا می‌خواهی بروی؟ همۀ رزق و روزی و منافعت دست خداست! از خدا حساب ببر! 📚 بخشی از کتاب "چگونه یک خوب بخوانیم؟" اثر علیرضا پناهیان
🕊پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 🕊در بهشت درجات است و فاصله ميان آن ها به اندازه ميان آسمان و زمين است . بنده نگاهش را به بالا مى دوزد و نورى خيره كننده بر او مى درخشد، چندان كه نزديك است ديدگانش را كور كند، او شادمان مى شود و مى پرسد: اين چيست؟ 🕊 گفته مى شود: اين نورِ برادر مؤمن توست. مى گويد: اين همان برادر من فلانى است كه در دنيا پا به پاى هم كار مى كرديم و اينك اينچنين بر من برترى داده شده است؟! 🕊گفته مى شود: او از تو در عمل برتر بود. سپس، در دلش، احساس رضايت قرار داده مى شود تا خشنود گردد.
🔻انتقادات امروز به تایید اعتبارنامه ثابت می کند نیروهای انقلابی با هیچ کس _حتی مجلس انقلابی _ نه تعارف دارند و نه عقد اخوت؛ ذره ای انحراف را بی ملاحظه فریاد می زند. برخلافِ کسانی که مشی شان را منافع حزبی و سیاست زدگی تعيين می کند، جریان انقلابی به دقت عملکرد نمایندگان منتسب به خود را زیر نظر دارد و بازخواست می کند.
یک عکس و یه دنیا درد 😔
. آیا هنـوز مانده دلـم را صدا ڪنے؟ نوبت نشد ڪہ داددلـم را دوا ڪنے؟ از شَر نَفس، خستہ ام پناهم نمےدهے؟ پاسخ بہ التمـاس نگاهـم نمےدهے؟ ─┅═ঊঈ🌼ঊঈ═┅─
# عکسنوشته 👤استاد ⭕جنگ با دو اسلام
🍃🌸🍃 شیطان یک دزد است و هیچ دزدی خانه خالی را سرقت نمیکند پس اگر شیطان زیاد مزاحمتان میشود بدانید در قلبتان گنجینه ای است که ارزش دزدی را دارد پس از آن نگهداری کنید ❤ و آن گنجینه👈🏻 ایمان👉🏻 است🙃