eitaa logo
روشنای ویگل
120 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
31.2هزار ویدیو
783 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
‏دانشمندان میگن بعد از کرونا جهان پونزده سال به عقب بر میگرده؛ از همین حالا گفته باشم من دوباره مدرسه نمیرم
امروز روز پدر بود و گذشت... دیشب و امروز توی مجازی پیام ها و استوری های رنگارنگی از روز پدر و خوبی های پدر و... به نمایش گذاشتیم... اینکه چقدر این پیام هامون با واقعیات زندگیمون شباهت داره قضاوتش بمونه با خدا... اما از کسی که چندین ساله از پدر داشتن فقط یه سنگ سرد در گوشه ای از قبرستان نصیبش شده اینو بشنوید؛ گاهی اوقات حتی اگه سی سالت هم باشه و خودت هم بابا شده باشی یه جاهایی دلتنگ پدرت میشی دلتنگ اون دست های گرمش که وقتی خودت رو بی پشت و پناه می بینی، اون دستاش رو روی شونه هات بذاره و دلگرمت کنه دلتنگِ اون صداش که وقتی از همه جا و همه کس خسته شدی، ازت بپرسه حالت چطوره!؟ و با همون زنگ صداش خستگی و حالِ بدت رو فراموش کنی خلاصه دلتنگی های یه فرزند واسه پدری که دیگه اون رو نداره تمومی نداره... پس شماهایی که پدراتون کنارتونه! توی واقعیت قدرشون رو بدونید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیاوش یزدانی بازیکن استقلال با پیج سگش روز پدرو به خودش تبریک گفته...
روزمان را با آغاز کنیم ✅جهاد تبیین فریضه قطعی و فوری(۲۴) 🔸«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ؛ كسانى كه كتمان مى‏ كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مى‏ فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى‏ خورند (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى‏ آورند در حقيقت آتش سوزانى است) و خداوند روز قيامت با آنها سخن نمى‏ گويد، و آنها را پاكيزه نمى‏ كند، و براى آنها عذاب دردناكى است.» (بقره: 174) 🔰این نشان می دهد، تبیین اسلام ناب انقلابی در برابر جریانات انحرافی، همچون جریان نفاق، که درصدد ارائه اسلام التقاطی در جامعه هستند، اهمیت فوق العاده ای دارد؛ این مهم، در درجه اول وظیفه اندیشمندان انقلابی و راسخ در علم و در مراحل بعد، وظیفه کسانی است که به هرنسبتی از اندیشه اسلام ناب بهره برده اند. ✍ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش https://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
🔴سخنگوی دولت: نامه منتشر شده در خصوص مخالفت دولت با طرح رتبه‌بندی معلمان جعلی است 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
❤️ پوستر | شهیدی مثل پدر 🌹تصویرگری نمادین از فرزندان شهدای مدافع حرم در کنار سپهبد حاج قاسم سلیمانی در 🎨 اثر استاد آرش فروغی 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
🌺 مستجار، محل ورود فاطمه بنت اسد (س) 🌹ای در تمام مُلكِ خدا ذكرِ خيرِ ِ تو! 🌹مولود كعبه؛ ركن حرم كيست غير تو؟ 🌍 @ebratha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد. فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!.. مرد برای فرار به كوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانه‌ای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد. صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد. مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچه‌ای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود. مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!.. مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !.. مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند. نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد!.. جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بی‌مورد محكوم شد!.. چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حال می‌توان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش!..مردك فریاد زد و با قاضی جدال می‌كرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!.. صاحب خر همچنان كه می‌دوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کره‌گی دُم نداشت! 🕴 احمد شاملو، کتاب کوچه
بسم الله ! سرکشی از جانبازان و مجروحان و خیمه شهدا خیلی طول کشید. هر کدام از رزمندگان را که میدیدی، از لباس و سر و وضع و سلاحش گرد و خاک و خون میچکید. پیروز که چه عرض کنم، شکست نخوردیم. عرصه سختی بود. جوری تن به تن شدیم که گاهی فضا برای چرخاندن سلاح نداشتیم و هر کس هر جور بلد بود به جان طرف مقابلش افتاده بود. کم کم اعلام کردند که رسول خدا فرموده همه جمع شوند. رسم حضرا بر این بود که بعد از هر نبرد، همه را جمع میکردند و ابتدا حاضر غیاب میکردند و سپس خطبه کوتاهی میخواندند. شروع به خواندن اسم ها کردند. پیامبر روی جهاز مختصری نشسته بود و همه رزمندگان گرد ایشان بودند. فلانی ، حاضر فلانی ، حاضر فلانی ، شهید شد فلانی ، زنده است اما مجروح شده فلانی ، شهید شد و ... تا اینکه پیامبر نگاهیبه جمعیت کردند و فرموند: علی کجاست؟ سکوت، جمعیت را فرا گرفت. هیچ کس حرفی نزد. پیامبر دو مرتبه فرمودند علی کجاست؟ باز هم همه ساکت و هاج و واج به اطرافشان نگاه میکردند! پیامبر از سر جا برخواستند تا همه جمعیت را دقیق تر ببینند. شرق و غرب یاران و لشکر را دیدند. نگاهی به زمین و نگاهی به زمان کردند. با همان حالت خاص خودشان فرمودند: بروید ... همه بروند دنبال علی ... هر کس خبر سلامتیش را بیاورد، هر چه بخواهد به او میدهم! هر چه بخواهد! تاکید پیامبر بر «هر چه بخواهد به او میدهم» خیلی وسوسه انگیز بود. چه برای طالبان معرفت و آخرت و چه برای طالبان دنیا و زر و سیم روزگار و چه برای پیاده هایی مثل من که عقلم نمیرسید پیامبر چه وعده نابی داده. فقط سه چهار نفر از اقوام و آشناها را صدا کردم و همین طور که همه جمعیت پراکنده شدند تا علی را بیابند، ما هم دنبالش رفتیم. سه چهار نفری که دور هم جمع شدیم، هر کدام برای خودشان اعجوبه ای بودند. یک نفرشان از بوی هوا میتوانست مسیر پرواز پرنده را پیدا کند! یک نفر دیگر چشمش را اگر میبستیم، از شتر و جَک و جانورها دقیق تر مسیرش را پیدا میکرد. یک نفر دیگر اصلا در همین صحرا به دنیا آمده بود و از وقتی یادش بود با دانه های شن و سوز بیابان روزگار گذرانده بود. من هم که ... نه به اندازه آنها ... اما داشتم یک چیزهایی در خودم. مثل بقیه شروع به دویدن به این ور و آن ور نکردیم. دقایقی دور هم ایستادیم و فکر کردیم. دیدیم علی مرد فرار و رو به عقب که نیست. مرد رفتن به طرف کوه و دامنه و پناه گرفتن و از بالا بلندی به دشمن زخم زدن هم نیست. یک طرف دیگر هم که لشکر خودمان بود و در این جمعیت انبوه و خیمه های شهدا و مجروحان هم نیست. پس از سه جهت فقط یک جهت میماند و آن هم جهتی است که دشمن قرار داشت! برای لحظاتی هر چهار نفرمان به همان جهت چشم دوختیم. دروغ چرا؟ هیچ کداممان دلمان نمیخواست پیشنهاد بدهیم که به مسیر فرار و عقب نشینی دشمن برویم. چون هنوز آن مسیر امن نبود و گوشه به گوشه اش امکان تله و تیرانداز و هزار چیز خطرناک وجود داشت. هر چهار نفرمان برگشتیم و به هم نگاه کردیم. گفتیم نزدیک ترین رزمنده به صف اول دشمن علی بوده. خودمان را گول نزنیم. باید به همان مسیری میرفتیم که از آن میترسیدیم. راهی نبودا. شاید همه اش دو سه کیلومتر نبود. ولی فقط جبهه رفته ها میدانند دو سه کیلومتر در عمق دشمن رفتن بعنی چه؟ بسم الله گفتیم و رفتیم. از اینکه قدم به قدم که از وسط کشته های دوست و دشمن رد میشدیم و چه حالی داشتیم بگذریم. تا اینکه از جایی به بعد، دیگر جنازه خودی نمیدیدم. تکه پاره های دشمن بود که مشخص نبود به آنها صاعقه خورده یا تیر غیب به سر و گردن آنها فرود آمده که نَبُریده ... کاش بریده بود ... ریز ریزشان کرده! وقتی جلوتر رفتیم، یک نفرمان گفت «ابوالحسن اینجا بوده! شک نکنید.» من گفتم «از اینکه ابوالحسن فقط میتواند اینجاها باشد شکی نیست اما تو چطور فهمیدی؟» گفت «به جنازه ها نگاه کنید. همه از سینه به بالا لته پار شده اند و ندارند. معمولا ذوالفقار علی پایین نمی آید. از همان بالا که مثل صاعقه فرود می آید و مسیر را کوتاه کرده و همان سر و کول و گردن و سینه و اعضای رئیسه را میزند و از هم میپاشد و پیش میرود.» یک نفرمان گفت «شیر مادر حلالش! نگاه کن ... اصلا جنازه خودی اینجا نیست. همه جا ... اِ ... آنجا ... نگا ...»
همه ما از سرِ اسب ها بلند شدیم تا دقیق تر ببینیم. دیدیم یک نفر نشسته کنار آب باریکه ای و به کاری مشغول است. لباسش از خودمان بود. به خاطر همین جرات کردیم اما با احتیاط به همان طرف رفتیم. خودش بود. جمال نورانی حیدر در آنجا نشسته بود و در آب باریک، آستین و ذوالفقارش را میشست و طاهر میکرد. دل و جانمان روشن شد. از اسب پیاده شدیم و به طرفش دویدیم. به ایشان که نزدیک شدیم، سلام کردیم و به تماشایش نشستیم. -علیکم السلام. شما کجا و اینجا کجا؟ - خدا قوت. ما حتی از وسط کشته ها هم جرات رد شدن نداشتیم. چه برسد به اینکه کیلومترها پشت جبهه دشمن نفوذ کنیم! - از ترس فرار نکنید. ترس مانند سگی است که اگر از او فرار کردی، دنبالت می آید. کیف کردیم از لحظاتی که کنارش بودیم. وضویی ساخت و رکعتی نماز خواند. ما سه چهار نفر پشت سرشان ایستاده بودیم و پچ پچ میکردیم. مانده بودیم از پیامبر چه بخواهیم که بعدا پشیمان نشویم و نگوییم کاش چیز بیشتری خواسته بودیم. تا اینکه حیدر برگشت و ما را دید. میخواست سوار اسبش بشود که علت همهمه ما را پرسید! گفتیم: آقا جان، رسول الله وعده داده که هر کس خبر سلامتی شما را بیاورد، هر چه خواست بدهد! مانده ایم چه بخواهیم که هم در شان رسول خدا باشد و هم چیز بزرگی باشد. علی چیزی فرمود که آن لحظه ندانستیم یعنی چه و مثل کودکان و مجانین به هم نگاه کردیم. فرمود «از رسول خدا بخواهید یکی از آن حرفهای نگو را به شما یاد بدهد!» ما که نفهمیدیم یعنی چه؟ اما میدانستیم که قطعا چیز با ارزشی است و پشیمان نخواهیم شد. خلاصه کنم. محضر رسول خدا رسیدیم. پیامبر به محض دیدن علی از جا برخواست و به استقبال آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند. خلائق جمع شده بودند و از خوشحالی پیامبر خوشحال بودند و تکبیر میگفتند. رسول خدا رو به طرف ما کردند و فرمودند: الوعده وفا! هر چه میخواهید بگویید. ما هم زمان گفتیم: لطفا یکی از جملات نگو را برای ما نقل کنید. رسول خدا لبخندی زدند و یک «این هم از خودتان نیست و شکل این حرفها نیستید و عقلتان نمیرسد به این صحبت ها و این هم قطعا علی به شما آموخته!» خاصی در نگاهشان بود. رسول خدا سوزنی را پیدا کردند و در آب زدند و رو به خورشید گرفتند و از جماعت پرسیدند «چه میبینید؟» هر کسی چیزی گفت.🤔 پیامبر فرمودند «ذرات آبی را که روی تیزی این سوزن جمع شده میبینید؟» خب دیدن آن ذرات کوچک آب روی نوک تیز یک سوزن باریک خیلی سخت بود. مخصوصا برای آنانی که دورتر ایستاده بودند و در جمعیت زیاد گرفتار شده بودند. آن وقت، رسول الله جمله ای فرمودند آسمانی ... جمله ای که بساط عیش دنیا و حُسن عاقبت و بساط بهشت آخرت را هم جور میکرد. فرمود: «ای مردم! هر کس به اندازه همین ذرات کوچک و ناچیز آب، روی این تیزی سوزن، محبت و مهر و عشق علی را در دل داشته باشد اهل نجات است!» نقل به مضمون از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
بسم الله و اما جشنواره فیلم فجر تصور کنید سالها زحمت بکشی و یه قرون دو زار بذاری رو هم تا اینکه بتونی چهار تا آجر رو هم بذاری و یه خونه بسازی. یه خونه در ابعاد بزرگ و امروزی و جذاب با کلی امکانات و وسایل. حتی تو یخچالش هم بخ اندازه یه سوپر مارکت کوچیک، خوراکی و چیزای رنگاوارنگ و خوشمزه باشه. بعد خدایی نکرده یهو بزنه و خودت مریض بشی. یا نه؟ بزنه و خودت دل و دماغ نداشته باشی. یا مثلا بذاری و یه مدت بری سفر. یا چه میدونم! یا مثلا خودت بری مسافرت. یا بسپاری دست در و همسایه و خودت بری بیابون و این ور اون ور. خلاصه خودت ازش استفاده نکنی. حالا یا بچه های نااهل و رفیق بازت، با در و داف و زیدشون بیان اونجا و بشه مکان! یا کلیدش بدی دست در و همسایه و همسایه ها هم دلشون نسوزه و بشه کاروانسرا! آخرش به اسم تو تموم میشه. میگن خونه آقا یا خانم فلانی شده مکان! شده کاروانسرا! معلوم نیست خونه فلانی کی میاد کی میره و اصلا خدا میدونه چیکار میکنن و کیا میرن و کیا میان؟ دقت کن! همه میگن خونه فلانی هستا. خونه شما هست و همه چی به اسم خودت تموم میشه. با اینکه حتی روحت هم از چیزی خبر نداره و اصلا خبر نداری چه خبره؟ حالا الان شده جشنواره فیلم فجر! جشنواره زدیم به اسم انقلاب و دهه فجر و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی و کلیدش دادیم دست چند تا بچه شیطون خودمون و کلید زاپاسش هم دادیم دست در و همسایه و خودمون رفتیم دَدَ. گذاشتیم رفتیم و خبری هم ازمون نیست و توقع داریم وقتی دو سه تا بلیط رانتی گیرمون میاد، بریم دو سه تا فیلم جذاب ببینیم و بازیگرانش هم مثل بچه آدم تیپ زده باشن و کارگردان و تهیه کننده هاش هم همه بچه مسلمونا باشن و تهش فیلم در تراز انقلاب و ایران 1400 دربیارن! زهی خیال باطل. این خبرا نیست. ساختیم و راه انداختیم و ول کردیم رفتیم و به خاطر همین شده بساط اینکه فلان خانم بشینه بگه همه حلال زده هستند حتی حروم زاده ها! چون عشق بینشون بوده!! و یا اون یکی خانم بیاد بگه چرا نمیشه یه زن هم زمان معشوق دو سه نفر بشه؟! یا اون کارگردان بیاد بگه سلیقه من همینه و اگه خواستین سخت بگیرین، از سال دیگه جشنواره را تحریم میکنم! بله. بایدم اینطوری بشه. همه ول کردن رفتن و از دور نشستن و فقط قضاوت میکنند. نه خبر خاصی از رویش ها هست. چون خیلی ها بچه هاشون را از ورود به هنر و سینما منع کردند. و نه خبری از پیش کسوت ها هست. چون یا دلخورن و از این و اون دلخورن. یا درگیر سیاسی کاری شدن و معلوم نیست کجان و دارن چیکار میکنن؟ آقا ، برادر ، حاج خانم ، خواهر! تا جایی که من خبر دارم، فقط 144 تا آموزشگاه و کارگاه بازیگری و فیلنامه نویسی و کارگردانی توسط پیش کسوت های غیر انقلابی که اصلا دغدغه مذهب و انقلاب ندارند، فقط در تهران وجود داره که سالانه دختر و پسر مستعد تربیت میکنند و مطابق فکر و اندیشه خودشون به جامعه هنری و سینمایی این مملکت تزریق میکنند. حالا ما داریم چیکار میکنیم؟ چند تا کلاس و موسسه و آموزشگاه و کارگاه راه انداختیم و تربیت کردیم؟ از امروز 355 روز دیگه تا چشنواره فیلم 1401 فرصت داریم. امسال حلال زادگی و غیرت و ناموس و این چیزا را زدند. شک نکنید برای سال آینده دست روی سه چهار تا واژه مهم تر دیگه میرسه و من و شما هم کمافی السابق باید اعلام نگرانی و انزجار کنیم و درخواست برخورد انقلابی داشته باشیم! خسته نباشیم! همین؟ از حالا باید در پایگاه های بسیج و ادارات و نهادها و حتی هیئات مذهبی شروع به تربیت هنرمند و بازیگر و موسیقی‌دان و کارگردان و تهیه کننده کنیم تا شاید انشاءالله تا ده سال دیگه، بتونیم یه حرکت هایی در جشنواره 1410 بزنیم و ده سال دیگه نشینیم دوباره غصه بخوریم و لعن و نفرین این و اون کنیم. هستند بچه هایی که استعداد زیادی برای بازیگری و یا نویسندگی و یا کارگردانی و یا حتی نوازندگی دارند. مگه همه باید آخوند و پاسدار و مداح بشن؟ اگه سالی دو تا فیلم خوب بسازن و چهل پنجاه میلیون نفر بازدید بخوره، اثر فرهنگی کمتری داره؟ نمیشه بچه های من و شما استثنائا دکتر و مهندس و آخوند و پاسدار و مداح نشن؟ میگن لقمه اش مشکل داشته که بچه هاش موزیسین و کارگردان و بازیگر شدند؟ این چه حرفیه آخه؟ ول کردیم و رفتیم دنبال چیزای دیگه اما نگرانیم که چرا سلبریتی هامون دارن میشه الگو و اسوه و چرا نسل های بعد دارن عاشق اونا میشن؟ خب طبیعیه. ما هم باید سلبریتی تربیت کنیم. این مطلب باید به یک مطالبه عمومی تبدیل بشه و برای سال 1410 حداقل 100 نفر دختر و پسر سلبریتی شاخ و در تراز جهانی تربیت کنیم تا دیگه نگران جشنواره فیلم فجر و دهه فجر و حتی نگران انقلاب اسلامی و اینستاگرام و ... نباشیم.
🌹امام صادق علیه السلام فرمودند: ♦️به خدا سوگند على بن ابى طالب (عليه السلام) تا روزى كه از اين دنيا رفت مال حرامى نخورد و هيچگاه بر سر دو راهى - كه هر دو راه مورد خشنودى خدا باشد - قرار نگرفت مگر اينكه پر زحمت ترين آنها را برگزيد و هر حادثه مهمى كه براى پيامبر خدا پيش مى آمد - به دليل اعتمادى كه به على داشت - از او كمك مى گرفت. و در ميان اين امت هيچ كس نتوانست همانند على (عليه السلام): راه پيامبر را - بى كم و كاست - طى كند و با اين همه تلاش و كوشش همواره چنان بيمناكان كار مى كرد، چشمى به بهشت و چشم ديگر بر آتش داشت، از سويى اميدوار پاداش بهشت و از سوى ديگر هراسناك از كيفر آتش بود. 📚الارشاد: ۲۵۵ 🌍 @ebratha_ir
🌹 چند فضيلت کوتاه از بحار فضائل اميرالمومنين عليه السلام 1⃣ حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت.(1) 2⃣ رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمودند: 🔰عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا  «علی، قویدل ترینِ مردم است.»(2) 3⃣حریف را فقط با یک بار زدن می کشت و در نقل های تاریخی آمده است: کشته شدگان به دست حضرت امیر علیه السلام را از نحوه ضربت های حضرت باز میشناختند، زیرا ضربت ها همه یکنواخت بود و گفته اند: بر حریف خود بیش از یک ضربه نمی زد لذا وقتی از حریف بلندتر قرار می گرفت از بالا می زد و دو نیم می کرد و هنگامی که برابر بود از پهلو می زد و قطع مینمود و محل ضربه شمشیر گویی با آهن گداخته داغ شده بود.(3) 4⃣ پیامبر اسلام(ص) می فرمودند: 🔰علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ  «علی، شمشیر الهی بر روی دشمنان خداست.»(4) 5⃣حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام بیشتر پیاده می جنگید و اگر هم سوار اسبی می شد، چندان برایش مهم نبود.  به حضرتش گفته شد که چرا سوار اسب نمی شود؟  پاسخ می داد: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد و یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد و من نه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم و من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم(پس اسب را برای چه می خواهم!؟)(5) 👌البته این رویه ایشان در همه جنگها نبود مثلا در جنگ جمل، بعد از آن‌که فرماندهان اصلی دشمن کشته و یا اسیر شده بودند، کسی نبود تا باقی مانده لشکر را بازسازی کند لذا امام آنان را تعقیب نکرد و دلیلی برای کشتن زخمی‌ها نیز وجود نداشت. اما در نبرد صفین، فرماندهان اصلی دشمن تا آخر نبرد زنده بودند و هر لحظه امکان جمع‌آوری سلاح، مداوای زخمی‌ها، تجدید قوا و سازماندهی مجدد وجود داشت، از این‌رو باید تا جایی که امکان داشت، دشمن را از پای درآورد.(مثل جریان تعقیب حضرتش برای فرار عمروعاص) به همین دلیل، دو نوع برخورد امام(ع) را نمی‌توان رویکردهایی دوگانه و متضاد ارزیابی کرد، بلکه این دو رویکرد متفاوت ناشی از تفاوت اوضاع پیرامونی بود. 6⃣ حضرت زرهش تنها سینه اش را می پوشاند و هرگز پشت نداشت.  از او پرسیدند که چرا زرهش پشت ندارد؛ آیا نمی ترسد که کسی از پشت به او ضربتی بزند؟  در پاسخ فرمود: من هرگز به دشمن پشت نمی کنم و از میدان نمی گریزم و خدا هرگز آن روز را نخواهد آورد.(6) 7⃣ شجاعت و استواری حضرت علی علیه السلام در جنگ ها چنان بود که هرگاه مشرکان و کافران او را در جنگ می دیدند به همدیگر وصیت می کردند مثل این که مرگ را با چشم خود دیده باشند.(7) 8⃣ هرگاه که دو صف برای جنگ مقابل هم صف می کشیدند،مردم به یکدیگر می گفتند:  ملک الموت در همان صفی باید باشد که علی با آن صف است و صف مقابل خواهی نخواهی باید خود را برای مرگ آماده کنند.(8) 9⃣ روزی یکی از سرداران سپاهش به او گفت که اگر اسب ها آشفتند و ما از همدیگر دور شدیم، تو را کجا بیابیم؟ در پاسخ فرمود:  «در همان جایی که از من دور شده اید.»(حاکی از این که در همین جایی که هستم خواهم بود و شدت جنگ مرا پس و پیش نمیکند)(9) 0⃣1⃣حضرت علی علیه السلام میفرمودند: بخدا سوگند اگر اقلیمهای هفت گانه با هر چه در زیر آسمانهای آنهاست به من داده میشد تا خدا را نافرمانی کنم درباره موری که پوست جویی را از دهانش(به ستم)بستانم، هرگز این کار را نمیکردم. که همانا این دنیای شما در نزد من از برگ نیم جویده ای در دهان ملخی ناچیزتر است. علی را با نعمتهای فناپذیر و لذت های گذرا و ناپایدار چه کار!(10) 1⃣1⃣ حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام از نان دنیا به نان جو بسنده کرده بود و از نان گندم نمی خورد تا آنجا که برخی مردم میگفتند:  «پسر ابوطالب با این غذا و خوراک اندک چه بسا در کشتن هم آوردان و پهلوانان ناتوان باشد!» 🌹مولا علی علیه السلام در پاسخ میفرمود: «بدانید! درخت بیابانى (که آب کمترى به آن مى رسد) چوبش محکم تر است اما درختان سرسبز (که همواره در کنار آب قرار دارند) پوستشان نازک تر (و کم دوام تر)اند و گیاهان بیابانی که جز با آب باران سیراب نمى شوند آتشی افروخته تر دارند و خاموشی آنها دیرتر رخ میدهد.»(11) 2⃣1⃣ از سخنان آن حضرت است که می فرمود: 🔰وَ الله لَو تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنها... /  «به خدا سوگند اگر همه مردمان عرب برای جنگ با من، پشت به پشت هم دهند هرگز از آنان روی برنتابم »(12) عليٍ عبادَةٌ منابع: (1) -معجم الاوسط، ج3 ص87 (2) -مناقب علی بن ابی طالب، ص143 (3) -ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج1، ص20 (4) -الامالی، ص61 (5) -مناقب آل ابی طالب ج3، ص298 (6) -الاخبار الموفقیات ص343 (7) -ربیع الابرار ج3 ص 319 (8) - راغب اصفهانی، المحاضرات (9) - ابشیهی، المستطرف، ج1، ص178 (10) - نهج البلاغه، خطبه 224 (11) و (12) - نهج البلاغه، نامه 45 🌍 @ebratha_ir
🔴 یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد ♦️دولت واقعاً باید با تمام قدرت آنطوری که علی علیه السلام برای محرومین دل می سوزاند این هم با تمام قدرت، دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچه هایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این می رود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد. 📚صحیفه امام،جلد 18،صفحه 159 صحیفه نور، جلد 18، صفحه 130 🌍 @ebratha_ir
🔴 بشریت، حکومت پنج‌ساله‌ی امیرالمومنین را هرگز فراموش نخواهد کرد ♦️امام خامنه ای : امامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره‌ی جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریتهای جامعه که از ضعفها و شهوات و نخوت و فزون‌طلبی انسانی سرچشمه میگیرد. اسلام شیوه و نسخه‌ی امامت را به بشریت ارائه میکند؛ یعنی این‌که یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهی سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین را بشناسد و بفهمد - یعنی راه را درست تشخیص دهد - هم دارای قدرت عملکرد باشد - که «یا یحیی خذ الکتاب بقوة» - هم جان و خواست و زندگی شخصی برایش حائز اهمیت نباشد؛ اما جان و زندگی و سعادت انسانها برای او همه چیز باشد؛ که امیرالمؤمنین در کمتر از پنج سال حکومت خود، این را در عمل نشان داد. ♦️ شما میبینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین، به عنوان یک نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد، در طول قرنها همچنان میدرخشد و باقی مانده است. ۱۳۸۰/۱۲/۱۲ 🌍 @ebratha_ir
🔴عملیات‌ والفجر 5 1362/11/27 ♦️ساعت‌24 این روز با رمز یا زهرا(سلام‌ الله‌ علیها) در منطقه‌ کوهستانی‌ چنگوله حدفاصل‌ شهرهای‌ مهران‌ و دهلران‌ به‌ اجرا درآمد. نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در دو مرحله‌ با هدف‌ آزادسازی‌ بلندی‌های‌ منطقه‌ چنگوله‌ وارد عمل‌ شدند. در همان‌ ساعات‌ نخست، بلندی‌های‌ پیزولی، آزادخان‌ کشته، تنگه‌ چنگوله و ده‌ها کیلومتر مربع‌ از خاک‌ ایران‌ آزاد و رزمندگان اسلام بر جاده‌ بدر- طیب عراق‌ مسلط شدند. همچنین‌ به ‌4 تیپ‌ از گارد مرزی‌ عراق‌ خساراتی‌ وارد شد. ♦️ در مرحله‌ دوم‌ مناطق‌ دیگری‌ نیز از خاک‌ ایران‌ و عراق‌ آزادشد و رزمندگان اسلام در35 کیلومتری‌ بزرگراه‌ بغداد- بصره‌ مستقر شدند. در این‌ مرحله‌ نیز4 تیپ‌ کوهستانی‌ عراق‌ به‌ طور 100 درصد و تیپ‌ 50 زرهی‌ لشکر12 بیش‌ از 50 درصد منهدم‌ شد و دشمن‌ با دادن‌ 3770 تن‌ کشته‌ و زخمی‌ و اسیر در طی‌ شش‌ پاتک‌ سنگین‌ عقب‌نشینی‌ کرد. در مجموع‌ دو مرحله‌ عملیات، منطقه‌ای‌ به‌ گستردگی‌ 110 کیلومتر مربع‌ شامل بلندی‌های‌ پیزولی، تنگه‌ چنگوله، تونل، چغاعسکر، عباس‌ عظیم، پاسگاه‌های‌ شمالی‌ عین‌عبد، طارق،الرباغی، شهرک‌های‌یک‌سایه ،آل یاسین و روستای‌ شیخ‌ احمد آزاد گردید و 40 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر، مقداری‌ سلاح‌ سبک‌ و نیمه‌سنگین،2 فروند بالگرد، ده‌ها دستگاه‌ خودروی‌ نظامی‌ و 10 انبار مهمات‌ دشمن‌ منهدم‌ و ده‌ها دستگاه‌ تانک‌ و نفربر، شماری‌ خودروی‌ نظامی‌ و انواع‌ سلاحهای‌ سبک‌ و نیمه‌ سنگین‌ به‌ غنیمت‌ رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ درآمد . 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
▫️آمریکاییا یکی ازون ۱۵۸۱ تحریم علیه ایران را موقتا متوقف کردن و حالا ۱۵۸۰ تحریم باقی مونده ▫️غربزده ها: حالا که اینقدر نایس تحریمهامون رو روند کردن بریم باهاشون ببندیم دیگه ➕جناب آقای استیون ✅ @resane_monji
📍آیت الله حق شناس رحمه الله تعالی: رفقای عزیز ! شما را به خدا مواظب زبان و گوشتان باشید. هر حرفی نزنید، به هر حرفی گوش ندهید. . 📍خدا شاهد است گاهی اوقات به خاطر یک غیبت فقط یک غیبت حاجت شما را نمیدهند. . 📍در قیامت از اعمال خوب شما بر میدارند و روی اعمال خوب غیبت شونده میگذارند. حال هِی برو غیبت کن ببیبن کجا رو میگیری؟ . 📍من در یک جلسه ای بودم که پشت سر شخصی غایب حرف های ناروایی زده شد. با اینکه بنده حرف های آنها را رد کردم و از آن شخص دفاع کردم. . 📍امّا شب در عالم رویا به بنده گفتند: چرا از آن مجلس برنخواستی؟ گفتم: من هر آنچه که آنها گفتند رد کردم و از شخص غایب دفاع کردم. گفتند: آیا حرف های شما را قبول کردند؟ گفتم خیر! گفتند: پس چرا از آن مجلس بیرون نرفتی؟ همان رفتن تو جواب قاطعی برای آنها بود. آره داداش جون! مسئله، بسیار مهم و ظریف است . 📍همیشه این حدیث را به یاد داشته باشید که: " سامع الغیبة احد المغتابین " یعنی گوش کننده به غیبت در حکم غیبت کننده است. @ahadiis
🔻🔻شعوانه که بود و که شد؟🔻🔻 در كتاب « معراج السعاده » آمده است : « در بصره زنى بود به نام شعوانه. مجلسى در بصره از فسق و فجور منعقد نمی شد مگر اين كه شعوانه در آن حضور می یافت. روزى با جمعى از كنيزان خود در كوچه هاى بصره می گذشت، به در خانه‏اى رسيد كه از آن خروش بلند بود. كنيزى را به اندرون خانه فرستاد تا از امر جويا شود. آن كنيز رفت و برنگشت. كنيز ديگرى را فرستاد. او هم رفت و برنگشت. كنيز سومى را فرستاد و به او سفارش كرد كه زود برگردد. كنيز رفت و برگشت. گفت: اى خاتون، اين غوغاى مردگان نيست، ماتم زندگان است. ماتم بدكاران و نامه سياهان است! شعوانه چون اين را شنيد خود به اندرون رفت. ديد واعظى در آنجا نشسته و جمعى دور او فراهم آمده‏اند و ايشان موعظه مى‏كند و از عذاب خدا مى‏ترساند و اطرافيان همگى به گريه و زارى مشغولند. هنگامى كه شعوانه به داخل رسيد، واعظ اين آيه را ترجمه و تفسير مي كرد؛ « هنگامى كه اين آتش، آنان را از مكانى دور بيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفس زدن شديد، همراه است، می شنود و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شود، در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مى‏شود. » [ سوره فرقان، آيات۱۲و۱۳ ] شعوانه چون این آیه را شنید و با قلب و جان به مفهوم آن توجه کرد، عربده ای کشید و گفت: ای واعظ، من یکی از گنهکارانم، من نامه سیاهم، من شرمنده و خجالت زده ام. آیا اگر توبه کنم، توبه ام در پیشگاه حق مورد پذیرش است؟ واعظ گفت:آری، گناهت قابل بخشش است، گر چه به اندازه گناه شعوانه باشد. شعوانه گفت: وای بر من، که خود من شعوانه هستم. مرا چه اندازه آلودگی است که گنهکاران به من مثل زنند. ای واعظ،از این پس گناه نکنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمین است. و این چنین شد که شعوانۀ گنهکار به حقیقت توبه کرد و اهل عبادت و بندگی شد...» @ahadiis
🌟امام باقر (ع) فرمودند 💎خطاب به فرزند خویش🌟 امام صادق(ع) 💎 پسرم ! هر کس بلایی را که بدان گرفتار آمده است ، از مردم پنهان بدارد و در این باره ، تنها به درگاه خداوند بنالد ، بر خداوند حق است که او را از آن بلا به عافیت بِرهاند. 📚منبع :مکارم الاخلاق @ahadiis
🌹👌👇🍃 بعضی آدم ها ؛ سعی می کنند حقارتشان را با تحقیرِ دیگران بپوشانند ... توهین می کنند ، افترا می زنند ، و برچسب های زننده می چسبانند ... با این آدم هایِ "بی فکر" کاری نداشته باشید ... این ها اگر قدرتِ تفکر داشتند که بی شعوریشان را جار نمی زدند !!! هر آدمِ عاقلی می داند که هیچ کس روی صفت و رفتاری متمرکز نمی شود ، مگر این که آن را به میزانِ زیاد در درونِ خودش داشته باشد ... آدم هایِ سالم ، برای خودشان و دیگران ، ارزش قائلند ... آدم هایِ سالم ، توهین نمی کنند !!! @ahadiis
🌺 🌺 ✅ امیرالمومنین امام علی علیه السلام یکی از انصار را دید که پوست میوه ای را که از زباله برداشته می‌خورد، از او روی برگرداند تا از امام خجالت نکشد. 🔻به خانه اش آمد و برای او دو نان جو از افطار خودش برد و فرمود: هر وقت گرسنه شدی از این بخور. خداوند در آن برکت قرار داد. انصاری از آن خورد و در غذا گوشت، چربی، شیرینی، خرما، هندوانه و میوه‌های زمستانی و تابستانی یافت. مرد به خود لرزید و با صورت به زمین افتاد، علی علیه السلام او را بلند کرد و فرمود: چه شده است؟ گفت: من منافق بودم و به آنچه محمد صلی الله علیه و آله و تو می‌گویی شک داشتم، خداوند از آسمان‌ها و پرده‌ها برای من گشایش ایجاد کرد. هر آن چه را که وعده می‌دهید و به آن وعده داده می‌شوید دیدم و شک من برطرف شد. 📚 ترجمه ج۴۱ ص۲۶۹ 🎉 🎊 علیه السلام @ahadiis