یورو از کجا بخریم؟
اگر میخواهی واردات انجام بدی: سامانه نیما
اگر میخواهی بری مسافرت و ... و کمتر از 5 هزار یورو نیاز داری: صرافی
اگر میخواهی بری مسافرت و ... و بیشتر از 5 هزار یورو نیاز داری: بازار مبادله
قیمت هم لحظه به لحظه در سایت مرکز مبادله نوشته میشه:
دابلیودابلیودابلیودات آی سی ای دات آی آر
از این به بعد نرخ ارز توسط بانک مرکزی تعیین خواهد شد و مردم نگرانی خرید ارز از بازار آزاد با قیمت بالا را نخواهند داشت.
چینی ها به احترام هیئت ایرانی پرچم ایران رو در پکن برافراشته کردند و از زبان فارسی هم در حد خوبی استفاده کردند
اگر در ایران برای هیئت چینی یا روسی یا ... کارهایی در این حد صورت بگیره یک عده غربگدا توی بوق و کرنا می کنندکه وای مستعمره شدیم ایران رو فروختن و....
▫️بسیجی به حیا و عفتش معروفه
کوچک و بزرگ نداره.
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🆔 @shahid_azizzadeh
🌷۲۷ بهمن۶۴ -سالروز شهادت محمد حسین یوسف الهی
🌿 کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید
دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی
🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.
1️⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2️⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3️⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!
4️⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5️⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد
دیروز آخرکلاس
بچهها یه گوشی که جا مونده بود تحویل دادن.
گذاشتم تو کیفم و امروز از صبح ۴بار آلارم ساعتش زنگ خورده:
"_بیدار شو خوشگلم
_صبحت بخیر
_خوابت نبره جا بمونی
_سپهر کتابای امروزت رو آماده کن"
ولی دنیای جای قشنگتری بود اگه نمیدونستم مامان سپهر پیشش زندگی نمیکنه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف حجاب و همخوانی آهنگ شروین حاجی پور توسط بهاره سلیمانی و نازنین محمدنژاد دو تن از فعالان جنبش_فواحش پس از آزادی از زندان در پی عفو ملی..!
گرگها آزاد شدند برای دریدن حیا و عفت جامعه..!
گفته بودیم این جماعت قدرشناش این بخششها نخواهند بود
➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی
🏴گرفتارا شب باب الحوائجه
🖤 یاباب الحوائج یا موسی بن جعفر ع
#امام_کاظم ع
#شهادت_امام_کاظم ع
#ماه_رجب
➖➖➖➖➖➖➖➖
💌 @qorunstory110
21.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 بیاید یک لحظه یادی کنیم از امام زمان(عج)
🤔 گاهی اتفاق بزرگی رخ میده تا ما عبرتی بگیریم ولی هیچی به عاقبت خودمان فکر نمیکنیم.
🤔 چرا این همه توی قرآن(کتاب آسمانی خدای بی نهایت) از قیامت حرف زده ولی ما نمی انديشم؟!!!
👈 روزی که انسان از برادر و مادر و پدر و اطرافیان و فرزندان خودش فرار میکند.
😢 الهی عظم البلاء
🔴 «سُکْنَا» ایستگاه اندیشه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😂😂واکنش چاهزاده نسبت به حضور دهها میلیونی مردم ایران در ۲۲بهمن😂😂😂
نماهنگ سفره موسی بن جعفر (ع) - صابر خراسانی, محمد حسین پویانفر.mp3
4.41M
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره موسیبنجعفر نذر میکردند
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفرهی موسیبنجعفر بود
▪️صلی الله علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
#شهادت_امام_کاظم #نواهنگ
#باب_الحوائج
@sticker_mazhabi
@alfavayedolkoronaieh🌱