شاهرخ حر انقلاب 13.mp3
23.28M
📗کتاب صوتی
#شاهرخ_حر_انقلاب
قسمت 3⃣1⃣
❌پایان❌
#شاهرخ_حر_انقلاب، داستانی غریب از معجزه تابش معارف دینی بر قلب کسی است که به زعم خودش و خیلیها، گندهلاتی بود که یک درصد هم کسی فکر شهادتش را نمیکرد!
اما انقلاب #خمینی (ره) و #دفاع_مقدس کربلای او شد تا به مثابه #حر این کربلای معاصر، نامش بر سر زبانها بیفتد.
در #اربعین سالار شهیدان، تصمیم گرفتیم از کربلای امروز و از سعادتیافتگانش بنویسیم... از #شاهرخ_ضرغام که الگوی آزادگی شد برای همه ما با همه ادعایمان، هنوز آنچه #شاهرخ را از ظلمت به نور رساند، نیافتهایم.
شاهرخ نه تنها حقیقت را پیدا کرد، که در آن غرق شد و حتی پیکر مطهرش پس از #شهادت، به میهن بازنگشت.
خاطراتی از پرویز ستاری
هرچند آماده شدنِ ما بچهدبستانیها برای برگزاری جشنهای چهارم آبان بدلیل تمریناتِ مکررِ رژه، آنهم هر روز ، ملالآور بود ، اما روز جشن که رژهی مدارس همراه با مسابقات و نمایشهای ورزشی دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی و بخصوص اجرای ورزش باستانی که توسط ورزشکاران محلهی بازار آران انجام میشد و مجموعا به کارناوالی شباهت داشت خیلی شوقانگیز بود و از این روی بود که بعد از آن، تمرینات ورزش باستانی را با بچه های محله و همبازیهامون پیگیری میکردیم.
البته چون جایی برای این کار نداشتیم آمدیم در محلی که بعدها جایگاه منبع آب در آن واقع گردید یک گودی به قطر گودِ زورخانه و به عمقِ حدود سی الی چهل سانت احداث کردیم.
ابتدا چون وسیله نداشتیم فقط حرکاتی چون کارِ پا و چرخ و شنا(اما بدون تختهی شنا)انجام میدادیم .
تعدادی هم تختهی شنا بصورت کاردستی با میخ و تخته درست کردیم ولی استاندارد نبود .
مدتی بعد بعضیامون که از نظر مالی وضعمون بهتر بود دادیم اوساحسینعلی نجار(دیاری) یا اوسا ماشاءلله خراط(مرشدی)برایمون تخته شنا ساختند.
ولی پولی که بتوانیم میل زورخانه تهیه کنیم نداشتیم ، تااینکه همای بخت واقبال بالای سرمان به پرواز درآمد...بله ..که فهمیدیم آقابزرگ یک جفت میل در انبارِ خونهاش دارد که مدتی عموصمد و عمواسفندیار با آن ورزش میکردهاند اما دستههاشون شکسته ولی بدنه هاشون سالمند.
با التماس از عموصمد وگویا با توافق پدربزرگ یه روز میلها را تحویل گرفتیم،خیلی سنگین بودند.
بردیم خراطی از آن دو میلِ دسته شکسته یک جفت میل کوچک اما با دسته ی فابریک درآوردیم و ورزش باستانی ما در آن چالهی جای منبع ادامه داشت تا اینکه در مجموعهی حسینیهی فخارخانه که یک زورخانهی قدیمی نسبتا متروکه وجود داشت به همت جوانان آن زمان در این محله با تعمیراتی اندک و زدودن گرد وخاک وغبار روبی بازگشایی شد .
بازگشایی این زورخانه برای منِ تشنه ، حُکم چشمه ای را داشت که پس از طی یک بیابان لم یزرع به آن رسیده باشم.
زنگ این زورخانه درطی هفته شبها و نیز صبح جمعه با حضور همان جوانانی که آنرا بازگشایی کرده بودند بصدا درمیآمد ورزشکارانِ پایِ ثابتِ آن تا آنجا که بیاد میاورم عبارت بودند از:
حسن صباغی- میاندار
عباسعلی و حسن آیوسف
حسین الماس
غلامرضا و علیمحمد لامع
ماشااله لقبی
سهراب جندقیان
ماشااله عنایتی
حبیب آدمی
مرشد زورخانه هم قدرت جمالی بود.
ناگفته نماند که اگر یه موقعی شیخ عباس جندقیان یا امیر جندقیان میامدند و لخت میشدند حسن صباغی به احترام آنها که گویا پیشکسوت بودند در حلقهی سایرین میایستاد و میانداری را در اختیار ایشان قرار میداد.
بنا به یک رسم مرسوم وبسیار نیک، هم برای رونق زورخانه وهم برای ذخیره سازی و ماندگاری این ورزش ،قبل ازنوبت بزرگترها یک نوبت هم برای بچهها میگذاشتند و من که شبها نمیتوانستم بروم صبح های جمعه مشتری پر و پا قرص آنجا بودم..
و الحق والانصاف بدون اینکه خودم متوجه باشم گویا اون چاله ی جای منبع آب من را خیلی خوب ساخته بود بطوریکه دراولین جلسهای که لخت شدم و داخل گود پریدم و با میان داری صولت لامع و سایر نوجوانانی مثل ماشااله خاموشی،امیرمردادی و سایرین که از من بزرگتر هم بودند شروع کردیم و مورد تشویق بزرگترها که کنار گود نشسته بودند تا نوبتشان شود،قرار گرفتم.
ضمنا یک رسم خوب دیگری هم که وجود داشت این بود که وقتی زورخانه را ترک میکردی یه حق الزحمهای جلو سکوی مرشد میگذاشتی و مرشد زنگ را بسلامتیت بصدا در میاورد و دعایی هم برایت میخواند.
پرداخت این وجه کم و زیادش مهم نبود و هرکسی به اندازهی وسعش هدیه میکرد ولی بچه ها کمتر میپرداختند.
من یادمه از سیشاهی تا سه ریال هم پرداختهام.
واقعا صبحهای جمعه ی روزهای سرد زمستان که جزو نفرات اول وارد زورخانه میشدم بوی آتیشی که مرشد برای گرم کردن ضربش برافروخته بود و با صدای ضربش درهم میآمیخت صفایی خاص داشت و اولین شعری که در شروع ورزش میخواند هم خیلی با آن صبح و آن روز مناسبت داشت ،بدین شرح:
آدینه ببازار شدم،صبح سلام
سیدپسری دیدم چون حبِ نبات
سر بر قدمش نهادم وخوش میگفت
به میم اول نام محمدی صلوات
خلاصه..
کم کم رفتن من به زورخانه با مخالفت خانواده مواجه شد وانگار زورخانه هم کمکم راکد شد.
از خوش اقبالی من آقا محمد غیرتی درمحلهی مسلم آباد آران باشگاهی دایر کرد بنام باشگاه تاج.
تشک کشتی ووسایل پرورش اندام ویک زمین والیبال در آن.
و ما بوسیله معلم ورزشمان در دبیرستان چون در فوتبال و والیبال فعال بودیم و این معلم ورزش با آقای غیرتی دوست بود به باشگاه کشیده شدیم .
عین حالتی که وقتی زورخانه باز شد من تشنهی آن ورزش بودم، حالا که برای اولین بار این تشک کشتی را دیدم عاشقش شدم، چون قبل از آن ما از طریق روزنامهها با پسرعمویم بهرام تمام اخبار کشتی ایران و جهان راپیگیری میکردیم .
🌱
درصد عصبانیت متولدین هر ماه:
🧡فروردین ٪۲۵۰ (اگه بچه کنارشون باشه روانیه عالمن!)
❤️اردییهشت ٪۰ ( گول ظاهرشون رو نخورید دلشون اندازه گنجشکه!)
🩵خرداد ٪۰ یا ٪۱۰۰ (اگه کار به کارشون نداشته باشی آرومی ولی اگه پا رو دمش بزاری...!)
💜تیر ٪۴۰ (توی فطرت تیر ماهی عصبانیت وجود نداره اصلا)
🩶مرداد ٪۰۰۰.۴ ( اصلا بغیر از خودش کسی اهمیت نداره که بخواد عصبی شه براش!)
💛شهریور٪۵۰ (اونایی که میگن همیشه مهربونی ولی واویلا از عصبانیتشون)
🤎مهر ٪۹۹.۹ (همه فکر میکنن اینا مهربونن ولی فقط منتظر یه جرقه ان تا آتیشت بزنن)
🩷آبان٪۶۴ ( همیشه به وقتش عصبیه به وقتش آروم)
💚آذر ٪۸۵ ( اگه آزادیش رو بگیری تبدیل میشه به یه اژدهای دو سر!)
💙دی٪۳۰ ( گوگولی ترینن! ده سال یبار عصبی بشن!)
💛بهمن_ _ _( هنوز اطلاع مشخصی از فاز بهمنیا کشف نشده!)
♥️اسفند٪۰ (اغلب همه فکر میکنند اینا وحشین ولی کاملا در اشتباهن.معصوم ترین مخلوقات هستن!)
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماز بخونم یا نه؟
____🍃🌸🍃___
سلام عزیزان✋
این آقا نه آیت الله، نه روحانی نه،لباس آستین بلند داره،
نه ،تسبیحی تو دستشه ،
نه،قیافه ش بمسجدیها میخوره،
اما چقدر زیبا درباره نماز عالمانه و متخصصانه صحبت میکنه و جایگاه نماز را بیان می کنه 🤔
✅فیلم و پیام این نوجوان دهه هشتادی به صدتا پیام که من و امثال من توگروهها بار گذاری می کنیم ارزشمندتر و مفیدتر است 👌
سیاست_زنانه
💕شوهرخود را حلال مشکلات بدانید!
مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند؛
و تاکید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است
#پیام_روز
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻
داستان آموزنده
مديرعامل جواني كه اعتماد به نفس پاييني داشت، ترفيع شغلي يافت؛ اما نمي توانست خود را با شغل و موقعيت جديدش وفق دهد.
روزي كسي در اتاق او را زد و او براي آنكه نشان دهد آدم مهمي است و سرش هم شلوغ است، تلفن را برداشت و از ارباب رجوع خواست داخل شود.
در همان حال كه مرد منتظر صحبت با مديرعامل بود، مديرعامل هم با تلفن صحبت مي كرد.
سرش را تكان مي داد و مي گفت: «مهم نيست، من مي توانم از عهده اش برآيم.» بعد از لحظاتي گوشي را گذاشت و از ارباب رجوع پرسيد: «چه كاري مي توانم براي شما انجام دهم؟»
مرد جواب داد: «آمده ام تلفن تان را وصل كنم!»
چرا ما انسان ها گاهي به چيزي كه نيستيم تظاهر مي كنيم؟ قصد داريم چه چيز را ثابت كنيم؟ مي خواهيم چه كاري انجام دهيم؟ چه لزومي دارد دروغ بگوييم؟ چرا به دنبال كسب حس مهم بودن حتي به طور كاذب هستيم؟ بايد همواره به ياد داشته باشيم كه تمام اين نوع رفتارها، ناشي از ناامني و اعتماد به نفس پايين است..لطفا تظاهر نکنید👌
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک سئوالی همیشه ذهن ما را درگیر خود کرده که آیا نوشیدن آب بین غذا مضر هست یا نه!؟
ما تنها کشوری هستیم که همیشه سر سفره مان آب هست و بین غذا آب می خوریم!
پس این ویدیو را تا آخر ببینید و یک بار برای همیشه جواب علمی این سوال را پیداکنید!
قطعاً از این جواب شگفت زده می شوید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نون فریزری رو با این روش سریع گرم کنین
#خونه_داری
@AkhbareFori
🤔🌺 یه مقایسه بسیار عجیب ::
۱_ چون اون آقا اهل #مسجد هست و فلان اشتباه رو کرد، پس من دیگه مسجد نمیرم!😶
۲_ چون فلان کس که #نماز میخونه، فلان کار رو انجام داد، پس من دیگه نماز نمیخونم!😐
۳_ چون فلان خانم که #چادری هست، فلان اشتباه رو انجام داد، پس من دیگه چادر نمی پوشم!😑
*یه سوال خیلی مهم:*⁉️
۱_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که چلوکباب می خوره، فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟)😜🥙
۲_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که بنز آخرین سیستم رو سوار هست، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شم؟)🚖
۳_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلان خانم #بیحجاب، فلان اشتباه رو کرد، من دیگه باحجاب میشم؟)😉
*چرا ما سریع از دین مایه میذاریم، نه از دنیا؟!*🤫
هیچ کس به غیر از #پیامبر_خدا صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام #معصوم نیست.
پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.(انسان ممکن الخطاست، جایز الخطا نیست)
پس بخاطر دین و ایمان، سر خدا و خداپرستها منت نذاریم.