مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد؛ آورد خونه ؛ مامانش میگفت: وقتی رسیدیم خونه؛ روکرد بهم وگفت : مامان بستنیم آب شد ولی دل بچههای محل آب نشد...
#شهید_غلامعلی_پیچک
نکنه امشب سفره خونه و مهمانی یلدامون رنگی باشه و سفره همسایه خالی ...
#شب همدلی و انفاق