eitaa logo
روشنگر
305 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
13.3هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌همسرت را گاهی همچون دخترکِ کوچکِ خانه پِدریش دوست بدار.. گاهی دَستانش را، که دیگر جوانیش را به خاطر خانه داری کمی از دست داده، در دستانت بگیر و به او بگو برای همیشه سُکان دارِ قلبت باقی خواهند ماند، گاهی به او بگو هر چینِ صورتش را که از زندگیِ مشترکتان به ارث برده دوست داری، گاهی همسرت را دقیقاً مثل اولین نگاه عاشِقیت نگاه کن تمامِ زنانِ دنیا دلخوشی میخواهند هرچند کوچک اما محکم برخورد شما با همسرتان، مشخص می کند که: شما پادشاهی هستید که در خانه ای دارید یا یک آدم پیرِ بی حوصله که با یک زندگی میکند... 👈تمام زنانِ دنیا میتوانند اَمن ترین دنیا را بسازند به شرطی که شما مهربان ترین پادشاهِ قصرشان باشید... 🌺
غُرزدن مداوم زنان باعث مرگ زودهنگام شوهرانشان میشود! 👈محققان میگن، گرچه غر زدن برای سلامت_زنان مفیده اما استرس و فشار "غُر" برای مردان کشنده‌ست. 🌺
والدینی که تحمل پذیرش اشتباهات فرزندشان را ندارند و ، در برابر هر اشتباهی، او را سرزنش و تنبیه می‌کنند : ‼️سنگ بنای خجالت و گوشه گیری را در فرزندان شان می گذارند 🌺
چـرا مـثـل … نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی‌کـنـنـد در مرتبه پایین‌تری قرار گرفته‌اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین‌تر از دیگری احساس کند، روحیه خود را می‌بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید. 🌺
"آلبوم خاطرات خوش!!!" 🔹 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود کینه یا دلخوری پیدا کرده و نمی‌توانند به راحتی همسر خود را ببخشند. 🔸 در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را تغییر می‌دهد و می‌تواند دل‌خوریتان را از بین ببرد این است که نقاط مثبت همسر و یا خاطرات خوشِ با هم بودن را مرور کنید. ✅ مثلا به آلبوم عکس یا فیلمهایی که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانه‌ای برای نرم شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گردد. 🌺
عذر خواهی شکستن غرور نیست نمایش شعوره!
ولادت حضرت زهرا.mp3
10.94M
🎙 سرود زندگیم مادر ویژه ولادت حضرت زهرا (س) با صدای گروه سرود نجم الثاقب تهران
' نمیگم کاش رفتن بلد نباشی میگم کاش بلد باشی، ولی نری... استوری 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اون آخری 😂🤣 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتی خدا دست به قلم میشه😍
🔴 تلنگری که پرونده‌ی علیرضا اکبری به ما می‌زند ... 🔹چند روز است اسمش سر زبان‌ها افتاده است: "علیرضا اکبری". خط سوابقش را از دوران جبهه تا حالا که بگیریم، می‌بینیم از ابتدا جزو حواریون علی شمخانی بوده، از سپاه تا وزارت دفاع و دبیرخانه شورای عالی امنیت‌ملی. یادداشت‌ها و گفتگوهای مختلفی هم اغلب با عنوان معاون اسبق وزارت دفاع یا کارشناس مسائل هسته‌ای از او در رسانه‌های مختلف به خصوص خبرآنلاین و سازندگی پیدا می‌شود.    🔹الان احتمالا حزب‌اللهی‌ها می‌روند مواضعش به نفع برجام و مذاکرات و حسن روحانی را پیدا می‌کنند و بولد می‌کنند، عده‌ای دیگر که عشق بحثهای نفوذ هستند می‌روند بگردند تا نقطه‌چین‌های نادیدیده‌ی او و ابعاد ماجرا را کشف کنند. عده‌ای خوشحالند که با چنین کیسی حتما شمخانی از شورا رفتنی است. آنهایی که با او ارتباطی و ارتباطکی داشته‌اند، احتمالا فعلا آفتابی نمی‌شوند تا مبادا زیرضربه‌ی رسانه‌ای ها بروند. حتی دیدم که بعضی سایت‌ها مطالبی که از او زده بودند حذف کرده‌اند. 🔹من اما وقتی اسمش را شنیدم و در اینترنت سرچش کردم و کمی با سوابقش آشنا شدم، ذهنم جور دیگری درگیر شده است: اکبری هم مثل خیلی از دوستان و هم‌نسلهایش "ّبچه‌ی انقلاب" بوده، بچه جبهه بوده، عمر و جوانی‌اش را در راه انقلاب صرف کرده؛ دغدغه اخلاص و خدمت به انقلاب داشته؛ راحت بگویم: گذشته‌ و کارنامه جوانی‌اش، حسرت خیلی از ما نسل بعدی‌های انقلاب بوده؛ چه می‌شود که چنین کسی می‌پذیرد به "دشمن" اطلاعات بدهد و با او همکاری کند؟ خدا نکند کسی احساس کند آنچه یک عمر جمع کرده، یک دفعه نابود و تباه شده و از کفش رفته است! با خودم فکر می‌کنم در این یک سال بازداشت و دادگاه چه حس و حالی داشته است؟ شب‌های انفرادی را با چه افکاری به صبح رسانده است؟ طعم تلخ حسرت، ندامت و پشیمانی چقدر کامش را تلخ کرده است؟ از برخی شنیده‌ام که چنین حال و روزی دارد. 🔹من به واسطه‌ی کارم که تاریخ است پای صحبت و خاطرات خیلی از افراد می‌نشینم، گاهی حالِ‌فعلی طرف با سالهایی که دارد خاطراتش را برایت می‌گوید صدوهشتاد درجه تفاوت دارد ولی وقتی در دریای خاطراتش غرق می‌شود می‌توانی حس و حال آن روزهایش را از چشم و کلامش دریافت کنی. از وقتی آن بخش از فیلمِ گفتگویش با خبرآنلاین را دیدم که شعری درباره شهادت دوستانش خواند و بغض در گلو و اشک در چشمش دوید، ذهنم درگیر شده است. درگیرِ آن حس متناقض درون یک انسان که گاهی یاد شهادت هوایی‌اش می‌کند و گاهی همکاری با دشمن، زمینش می‌زند. علیرضا اکبری که این روزها نامش با "جاسوسی برای دشمن" روی زبان من و شما افتاده، مثل خیلی از ما روزگاری "بچه انقلاب" بود و روزگاری مثل برخی دیگر "مدیر و مسئول مملکت". نمی‌دانم در کدام دوراهی‌ها چه "انتخاب‌"هایی کرد که سرنوشتش به اینجا ختم شد. تضمینی هست که ما تا آخر عمر در مسیر صحیح بمانیم؟ نمی‌دانم.  «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ؟»آیا مردم پنداشتند كه  همین که گفتند ايمان آورديم رها مى‌‏شوند و  مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟» به قول شهید آوینی: آه از ابتلائات دهر... نوشته‌ی محمد امین فرج‌اللهی