eitaa logo
روشنگران سرزمین آفتاب(ثامن خوروبیابانک)
47 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
199 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۱۱ قرآن کریم ( آیات ۱۸ تا ۲۳ سوره مبارکه مائده)  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «لا یُعَذِّبُ اللهُ قَلبًا وَعَی القُرآنَ» خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای داده باشد، عذاب نمی‌کند. (امالی طوسی ۱/۶) 🎙 استاد: مرحوم منشاوی | 🆔 eitaa.com/meyarpb
🗒 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌‌ » 🌴💫🌴💫🌴 ✍خطاب به سیاسیون کشور... 🔹نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آن‌هایی که «اصلاح طلب»خود را می‌نامند. و چه آن‌هایی که «اصولگرا»! آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم....!! 🔴عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ ⚠️مرز‌ها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، -->توافق و بیان صریح حول اصول است<--! ⚜♻️‼️ ➖اصول، مطوّل و مفصّل نیست. 🌐اصول عبارت از چند اصل مهم است: 🔹 ۱- اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید! با جان و دل به توصیه و تذکرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید✅ 💢کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن این است که، ←•اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد•→ 🔰من نه میگویم ولایت تنوری و نه میگویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل ☆وحدت☆ را حل نمی‌کند. 🔎ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان است، اما ولایت عملی است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید...!! 🔹۲- اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام. 🔴♻️🌀 🔹۳- به کارگیری افراد پاکدست و معتقدوخدمتگزار به ملّت،نه‌افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ی خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.!! 🔹۴- مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند. 🔹۵- در دوره حکومت و حاکمیت خود درهرمسئولیتی،احترام به‌مردم و خدمت به آنان را عبادت بداند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه گر ارزش‌ها باشد، نه با توجیهات واهی، ارزش‌ها را بایکوت کند!! 🚸مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خودپیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند،نه با بی مبالاتی و به خاطر احساسات و جلب‌برخی از آرا احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. 🚫💯🚷 🔆حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد،آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی افرادی برای کار و ازدواج و... طعمه شیطان صفتانی میشوند... قرص های خواب آوری که مقدمه تجاوز و دزدی از خانمها شد بیشتر مراقب باشید.... 🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ صــراط
"قسمت هفدهم"🌱 «» و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه ام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :»چی شده عزیزم؟« و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. رد تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. "قسمت هجدهم"🌱 «» عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری اش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :»چی شده مامان؟« هنوز بدنم سست بود و به سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :»موصل سقوط کرده! داعش امشب شهر رو گرفت!« من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :»تلعفر چی؟!« با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :»داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.« گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :»این حرومزاده ها به تلعفر برسن یه شیعه رو زنده نمیذارن!« حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید و به »أشْهَدُ أنَ عَلِیاً وَلِیُّ الله« که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش میکردند و من از خون غیرتی که در صورتش پاشیده بوده است
"قسمت نوزدهم"🌱 «» حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه ام گرفت. رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگی اش را نشان داد :»من میرم میارمشون.« زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندم گونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :»داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!« اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه اش به وضوح شنیده میشد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین زبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :»داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!« و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیبایی ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :»نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر داعشیها بشه؟« و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :»پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!« انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :»مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچه هاش برمیگردم
به استقبال رفتیم و تبریک گفتیم به اونایی که شاخ شمشاداشون از تو بهشت قربون صدقه قد و بالای مامانشون می‌رن و می‌گن: مامان روزت مبارک...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۱۲ قرآن کریم ( آیات ۲۴ تا ۳۱ سوره مبارکه مائده)  🍃🌹🍃 🌺 امام صادق (ع) می‌فرمایند: «مَن قَرَأَالقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ ، اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ» هر جوان مؤمنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد. (اصول کافی ۲/۶۰۳) 🎙 استاد: مرحوم منشاوی | 🆔 eitaa.com/meyarpb
👓 حدود ۱۰۰سال پیش حرم‌ امام رضا را به توپ بست، چند سال بعد در روسیه قدرت گرفت و کرملین نماد دین‌زدایی و زدودن افیون ملت‌ها شد! ❗️ پس از پیروزی انقلاب با نامه امام به گورباچف و فروپاشی شوروی، کم‌کم‌ روسیه فهمید ایران قدرتی قابل احترام است و باید به حاکمیت دین بگذارد! این عکس از این جهت عکسی است تاریخی، عکسی برای ثبت در تاریخ روابط ایران و روسیه! شاید زیاد طولانی نباشد و به سن ما هم برسد که شبیه این عکس را در ببینیم! 🌴🌴🌴🌴🌴