خـدایا شب را 🕊✨
🌸آفریدی تا همه 🕊✨
از هیاهو و شلوغی روز
در دامنش به آرامش برسند
خــدایـا
آرامشی راستین🕊✨
خیالی آسـوده
و خوابی آرام
🌸نصیب همـه بگردان🕊✨
🌸شبتون بخیـر و پر از آرامش الهی🕊✨
📿@masirebeheshti
🌸هرکس در هنگام صبح ، سه بار بگوید:
🌹الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین
الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ🌹
✨حق تعالی هفتاد بلا را از او دفع میکند✨
📚 بلدالامین
📿@masirebeheshti
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽هرزنبایدازخودبپرسد:
منکجایتغییرمسیرتاریـــخ
بهسویظهورنیکوییها
ایستادهام؟!
📿@masirebeheshti
📚داستان کوتاه
📌بردباری در برابر بی ادبان
روزی عایشه، همسر رسول اکرم (ص) در حضور او نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای «سلام علیکم» گفت: «السام علیکم»؛ یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد. او هم به جای سلام گفت: «السام علیکم». معلوم بود که آنها می خواستند با زبان، رسول اکرم (ص) را آزار دهند.
عایشه سخت خشمناک شد و فریاد بر آورد که: «مرگ بر خود شما و...». آن حضرت فرمود: ای عایشه! ناسزا مگو، اگر ناسزا مجسّم گردد، بدترین و زشت ترین صورت ها را دارد، اما نرمی، ملایمت و بردباری روی هر چه گذاشته شود، آن را زیبا می کند و زینت می دهد و از روی هر چیزی برداشته شود، از قشنگی و زیبایی آن می کاهد. چرا عصبی و خشمگین شدی؟ عایشه گفت: مگر نمی بینی که با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه می گویند؟
رسول اکرم (ص) فرمود: من هم در جواب گفتم: «علیکم» (بر خود شما)، همین قدر کافی بود.
📝منبع: داستان راستان، نوشته استاد مرتضی مطهری
📿@masirebeheshti
⭕️ به حضور زنان بیروسری در معابر بیتفاوت نباشیم |
با ورود به آدرس زیر از این کمپین حمایت فرمایید
👇👇
https://www.farsnews.ir/my/c/168294
#حجاب
📿@masirebeheshti
📣 خطیب: حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان
⏱ مدت زمان: ۲دقیقه و ۳۴ ثانیه
📌 موضوع سخنرانی :شیخ بهایی و قبرستان تخته فودلاد اصفهان👇
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙سخنرانی استاد شیخ حسین انصاریان پیرامون داستان شیخ بهایی و قبرستان...
📿@masirebeheshti
📚داستان کوتاه
📌اخلاص
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص براى ياد تو كرده باشد و در طاعتت بى آلايش باشد را ببينم .
خطاب رسيد: اى موسى عليه السلام برو در كنار فلان دريا تا به تو نشان بدهم آنكه را مى خواهى . حضرت رفت تا رسيد به كنار دريا ديد
درختى در كنار درياست و مرغى بر شاخه اى از آن درخت كه كج شده به طرف دريا نشسته است و مشغول به ذكر خداست .
موسى از حال آن مرغ سؤ ال كرد. در جواب گفت : از وقتى كه خدا مرا خلق كرده است
در اين شاخه درخت مشغول عبادت و ذكر او هستم و از هر ذكر من هزار ذكر منشعب مى شود.
غذاى من لذت ذكر خداست . موسى سؤال نمود: آيا از آنچه در دنيا يافت مى شود آرزو دارى ؟ عرض كرد: آرى ، آرزويم اين است كه يك قطره از آب اين دريا را بياشامم .
حضرت موسى تعجب كرد و گفت : اى مرغ ميان منقار تو و آب اين دريا چندان فاصله اى نيست ، چرا منقار را به آب نمى رسانى ؟ عرض كرد:
مى ترسم لذت آن آب مرا از لذت ياد خدايم باز دارد. پس موسى از روى تعجب دو دست خود را بر سر زد.
📝منبع:کتاب داستان دوستان جلد۵
📿@masirebeheshti
13.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋کوچه هایمان را به نامشان کردیم
که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم
از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم...🇮🇷
📿@masirebeheshti
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🖤🖤برای این چادر خون ها ریخته شده است..
📿@masirebeheshti