•🌱•
در این مبارزه این چنینی
مجروح شدن یک اسرائیلی
به مراتب بهتر از کشته شدنش بود؛
چرا که چندین نفر رو به مراتب
درگیر میکرد از طرفی روحیات
رو هم تضعیف.
اینگونه بود که برای اولین بار
در تاریخ اعراب، جای اعراب
و اسرائیل عوض شد.
برای اولین بار فرماندهان اسرائیلی
بر سر نظامیانشان فریاد می زدند:
"مقاومت کن، اسرائیل در خطر است"
و آنها را بدون پشتیبانی،
بدون کمک، بدون غذا،
بدون تجهیزات رها می کرد.
برای اولین بار وضعیت اسرائیل
اسفبار بود. زمینگیر شده بود و
نمیتوانست کاری کند.
#روایت_مقاومت
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
•🌱•
از این قسمت روایت یکی از
فرماندهان مقاومت رو عینا
میخونیم؛
"چهاردهم ماه مه همه جبههها
ملزم به آتش بس شدند،
این بدین معنا بود که ما با
تمام گروهها و یگانهایمان
در ارتباط هستیم. در برخی
مناطق اسرائیلیها وارد نقاط
معینی شده بودند. یک روز قبل
از آتش بس اطراف شهرکهای
مرزی یارون و عیتا الشعب و اللبونه
را می کوبیدیم و اسرائیلی ها
ندای پیشروی و تصرف سر می دادند؛
در همان زمان هم یک لحظه
ارتباط ما با ستاد فرماندهی
در بیروت قطع نشد.
«سید» گاهی با ما تماس میگرفت
تا شخصا مطمئن شود.
پیامهایش از رادیو به رزمندگان
میرسید و برای آنها دلگرمی
بزرگی بود. وقتی نامه «سید»
در پاسخ نامه آن رزمنده رسید
که برایش نامه نوشته بود،
همه گریه کردیم، همه ایمان
داشتیم که او هم وقتی نامهی ما را خوانده بود، گریه کرده بود."
#روایت_مقاومت
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
•🌱•
دشمن بدون فرمانده بود.
از همان روز اول سردرگم
نشان میداد خودش رو
اداره میدان و جنگش کاملا
مضحک و احمقانه بود.
ده روز آخر جنگ دشمن
برای آتش بس به التماس
افتاده بود؛ قطعنامه ۱۷۰۱
به دادش رسید.
بدون اینکه حتی یک وجب
از خاک لبنان را گرفته باشد،
به جایی که باید، عقب نشینی کرد!
#روایت_مقاومت
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
•🌱•
دشمن اینگونه میگه که؛
"تاکتیک رزمندگان برای جنگ
بسیار ساده بود:
تا جان در بدن داریم،
می جنگیم و مقاومت می کنیم.
خاکشان به آنها کمک کرد
و زنانی که در روستا مانده بودند،
برایشان نان پختند.
چنین رزمندهای چه چیزی برای
از دست دادن دارد؟! "
در الطیری یکی از رزمندگان مقاومت
یک نظامی اسرائیلی رو کشت
راننده بلدوزر بود؛
گوشی همراهش رو دید،
آخرین شمارهای که با آن تماس گرفته بود را گرفت؛
همسرش جوابش رو داد.
به زبان عبری به او گفت:
حزب الله با تو حرف می زند...
#روایت_مقاومت
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
•🌱•
جنگ پایان یافت و هر رزمندهای
پس از جنگ مثل هر لبنانی
دیگری به کارهای روزمرهاش
میپردازد،
اما یک نکته آن است که میگویند؛
اسرائیل میگوید آماده است،
ما هم میگوییم آماده ایم،
پس بسم الله.
پایان
#روایت_مقاومت
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
🔴 #تاملات
🔹 نعمت دور _ نعمت نزدیک
🔹 انسانها گاهی آنقدر آرزوی #نعمتهای_دور را میکنند که از دیدن، فهمیدن و حتی بهرهبرداری از #نعمتهای_نزدیکشان محروم میشوند.
🔹 سه نکته بیشتر توجه میدهد:
▪️۱. بدلایل مختلف اصلاً معلوم نیست حتی نعمتهای دور نصیبمان شوند اما نعمتهای نزدیک در کنارمان و در دسترسمان هستند یعنی روزیِ قطعی شدهاند فقط باید بهرهبرداری کرد. روزی قطعی را رها و در انتظار روزی غیرقطعی هستیم. جالب نیست؟!!! فریب نیست؟!!
▪️۲. اما مانع دیدن نعمتهای نزدیک چیست؟ علت را باید در ناشکریها، غفلتها، سیری کاذب، شلوغی بیجای دل و ذهن، آرزوهای کاذب، حس دروغین ماندگاری نعمتها و عوامل دیگر جستوجو کرد.
▪️۳. نعمتهای الهی را بشناسیم؛ گاه نعمتهای الهی در قالبهاییاند که انسان از آن ناخشنود است: عَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ (بقره : ۲۱۶) بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است.
نعمت دیدن پدیدهها، چشم بینا و بصیر میخواهد!
🔹 خدایا تا نعمتها را از دست ندادهایم و به بلای ناشکری و تباه نعمتها گرفتار نشدهایم، چشم دیدن نعمتهایت را به ارزانی بدار. چشم دیدن نعمتهای نزدیکت را بده تا شیطان ما را دچار غفلت از آنها و مشغول آرزوهای نعمتهای دور نکند. #چشم_نعمتبین عطا کن.
🔹به این دعا از زاویه دیگری دقت کنید. چقدر تکاندهنده است:
دعای اباحمزه ثمالی:
خدایا آن رنج و زیانها را که از من به مرحمتت دفع کردی، بیش از آن همه نعمت و عافیت است که به ظاهر، مشاهده میکنم.
👈 خوب است با دقت به اطرافمان نگاه کنیم تا نعمتهای بسیار نزدیک الهی را ببینیم.
شروع کنیم به دیدن نعمتها از امروز و این لحظه.
#فتامل
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
🥀
با یه عده طـــلبه آمدند قم.
همه شهــــید شدند الا محــــسن.
خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود.
آقــــــا بهش گفته بود:
"کارهات رو بکن این بـــار دیگه بار آخــــره "
یه ســـــربند داده بود به یکےاز رفقاش،
گفته بود شهید که شدم ببندیدش به ســـــینهام.
آخه از آقا خواســـتم بےســــر شهید شم.
با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه.
گلوله 120خورده بود وسطـــــــشون
جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت.
سربند رو بستیم به سیـــنه اش..
روی سربند نوشته بود ؛
"أنا زائر الحســــــین ع"
روز بیستویکم قرائت زیارت عاشورا،
به یاد شهید
"محسن درودی"
#منمطمئنمکهمرامیخریحسینع
#نوزده_روز_تا_اربعین
#از_تبیین_تا_قیام
#به_یاد_شهدا
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
🌱
خواهر من!
برادر من!
اگه امام زمان(عج)
یه گوشه چشم نگاهت کنه،
کارِت کاره، بارِت باره!
بعدش تو فقط بشین کنار جوی،
گذر ایام ببین...
"حاجحسینیکتا"
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄
🥀
وقتی پیکر بیسر اَحد را آوردند
همه اشک می ریختند؛
امّا مادر احد نقل میپاشید
و زینب وار دعا میکرد :
خدایا ، این قربانی را قبول کن
این شهیدِ حسین (ع) است...
پ.ن: گفت با حق" قلیل ما بپذیر"
عقل مبهوت؛ زین عبارتِ زینب است؛
اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ.
روز بیستودوم قرائت زیارت عاشورا،
به یاد شهید
"اَحَد مقیمی"
#منمطمئنمکهمرامیخریحسینع
#هجده_روز_تا_اربعین
#از_تبیین_تا_قیام
#به_یاد_شهدا
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄