eitaa logo
روستای مج
513 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تجربیات خانوم خونه
توده ی سر از سرما خوردگی به وجود میاد❗ طبق گفته حکیم خیراندیش ، هنگامی که مبتلا به سرماخوردگی شدید، سریع با مصرف داروها مانع آبریزش بینی نشوید چرا که بعد از چندین سال این مواد عفونی موجب به وجود آمدن توده در سر می شود❗ برای دفع سریعتر و راحت‌تر مواد زائد استنشاق آب نمک و دوش آب گرم توصیه شده... ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ماجرای رهگیری و انهدام پهپاد پنهان‌کار هرمس اسرائیل در نطنز با توضیحات سردار حاجی‌زاده 🇮🇷کانال‌های 🇵🇸 🌍 eitaa.com/ebratha_ir  ایتا 🌍 splus.ir/ebratha.org  سروش
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنر نزد ایرانیان است و بس👏👏
🔺ترامپ: پیر مرد پرحاشیه سیاسی به قدرت بازگشت من آغازگر جنگی نخواهم بود 👤ترامپ در جمع هوادارانش در فلوریدا: 🔹در حیطه‌های مختلف شرایط را عوض خواهیم کرد، این روزی است که در یادها خواهد ماند. ما بیشتر از روسیه و عربستان نفت و گاز داریم. مالیات ها را کم می‌کنیم. چین چیزی که ما داریم، ندارد. 🔹 من آغازگر جنگی نخواهم بود من جنگ را متوقف می‌کنم. در دوران ریاست‌جمهوری من، چهار سال جنگ نداشتیم. به جز اینکه ما داعش را شکست دادیم، در کوتاه‌ترین زمان. ما یک ارتش قوی و نیرومند می‌خواهیم. 🔹خداوند جان من را نجات داد به یک دلیل، دلیل آن نجات کشورم و بازگردان آمریکا به عظمت بود، ما با هم این ماموریت را انجام می‌دهیم. وعده‌های داده شده باید عمل شود. آمریکا را دوباره امن، شکوفا و قوی خواهیم کرد، زمان اتحاد و رفع اختلاف و تلاش است و شما را از خودم مایوس نخواهم کرد. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔰به روز ترین مجموعه خبری روستا به آدرس 🆔https://eitaa.com/rostayemech
سلام ✨ 🏴برگزاری مراسم چهلم سید حسن نصرالله با حضور مسولین و اهالی عزیزو بزرگوار روستا 🇮🇷روابط عمومی پایگاه خواهران حضرت زینب روستا ی مچ
🌸 در خجسته روز میلاد بانوی کربلا، پرستار دل های زخم دیده خرابه های شام و در فرخنده روز گرامیداشت مقام پرستار، یاد همه پرستاران صحنه جهاد و نبرد را گرامی می‌داریم. 🌸 میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف حضرت زینب علیها السلام مبارک باد
✨🌸🌱🌺✨🌸🌱🌺✨🌸🌱🌺 حضرت زینب سلام الله علیها: بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد. بحارالأنوار: ج ۴۳، ص ۵۴، ح ۴۸ زینب آن اسطوره ی صبر و وفا زینب آن محبوبه ی خون خدا زینب آن معنای ناب فاطمه زینب آن همراز راز فاطمه زینب آن زیباترین معنای عشق زینب آن والاترین همتای عشق زینب آن یکتا زن میدان جنگ زینب آن دور از همه الوان و رنگ زینب آن دارنده ی عقل و جمال زینب آن یابنده ی مهر و کمال زینب آن افشاگر کاخ یزید زینب آن که چله ای دلبر ندید زینب آن که در جواب دشمنش ما رأیت جز به زیبایی بگفت زینب آن که در جوانی قد خمید زینب آن که ناله ی کودک شنید زینب آن که زین أب نامیده شد زین أب را زینبی نامیده شد زینب آن که با پدرهمدرد شد پیش چشمش جسم مادر سرد شد در جواب همسرش شرطی گذاشت عشق ناب خواهری را پاس داشت کربلا از نام او رونق گرفت نینوا با با ذکر او حرمت گرفت او امانت دار یک دردانه بود خانه اش در کنج یک ویرانه بود قتلگه را شاهدی حیرانه بود گرد شمع روشنی پروانه بود من کی ام در وصف او وامانده ام از میان قافله جامانده ام قافله غفلت زدایی کرد و رفت غافلم از قافله چون سنگ سخت از خودش یاری بجویم چون که او قافله سالار عشقی بود و رفت ای همه مهر وفا، شور و سرور بهر (خاکی) کن دعا معنای نور کن نظر تا آدمی دیگر شود دین حق را یار و هم یاور شود 🌸 میلاد با سعادت دخت مهربان نبی مکرم اسلام، اسطوره صبر و وفا،حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد. همکاران دبستان برکت مچ
هدایت شده از یامهدی ادر کنی
✨﷽✨ 🌹چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار ✍حکایت اول: از کاسبی پرسیدند:چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟ حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!! پسری پولدار، اما  بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت:پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!... حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟... گفت: آری...مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری...! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!! حکایت چهارم: عارفی راگفتند:خداوند را چگونه میبینی؟! گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد.... @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب