eitaa logo
رسانه روح‌ الله
160 دنبال‌کننده
78 عکس
62 ویدیو
2 فایل
اگر حرفم دلنشین است غریبه نیستم من تو ام «سید روح الله موسوی» دانش آموخته حوزه علمیهٔ قم دکترای فلسفه دانشگاه تهران مدرس دانشگاه، محقق و مؤلف دین، فلسفه، هنر و رسانه ارتباط با مدیر : @S_Rouh
مشاهده در ایتا
دانلود
مشارکت کم در انتخابات؟ چرا؟ 🔺چرا میزان مشارکت مردم در انتخابات کم شده است؟ ‌غالبا این سؤال را به سادگی با عملکرد مسؤولان و نارضایتی توده مردم از وضعیت کنونی کشور پاسخ می‌دهند، حال آن که دقت و تأمل بیانگر آن است که این سؤال خود آبستن سؤالات دیگر می‌باشد که هر یک پاسخی در خور می‌طلبد. آیا این مسأله، معرفت‌شناسانه است یا جامعه‌شناسانه؟ آیا این کمبود مشارکت پدیده‌ای جهانی است یا محلی؟ آیا می‌تواند ناشی از کم شدن جذابیت جهانی دموکراسی در عصر جدید حتی در کشورهایی باشد که مهد دموکراسی نامیده می‌شوند؟ بی‌اعتنایی به ندای رسمی و نخبگانی در ادای مسؤولیت اجتماعی و پذیرش روایتهای عوامانه مختلف در بی اعتنایی به صندوق رأی چه توجیهی دارد؟ آیا برخاسته از نگرش پست‌مدرنیستی در اعتبار یافتن همۀ خرده‌روایتها و رنگ باختن فراروایتها (meta-narratives) است؟ آیا می‌تواند ناشی از تبلیغ چشم‌انداز هرمنوتیکی در همسان‌پنداری خوانش‌های غیر رسمی با قرائت رسمی باشد؟ با نگاهی جریان‌شناسانه و تیپولوژیک آیا می‌توان این پدیده را معلول رواج ضدجریانها یا آنومی‌ها در برابر جریان یا جریانهای فکری هنجار و سیاسی رسمی دانست؟ آیا می‌توان این موضوع را از دریچه علوم شناختی (cognitive-sciences) مورد بررسی قرار داد و از همگام‌سازی مغز انسان امروزی با زندگی سایبرنیتیکی و نیز مجازی‌سازی روزافزون فعالیتهای انسانی در عصر دیجیتال سخن گفت و از این راهگذر، تداوم شیوه آنالوگ وعدم بروزرسانی ساز و کار رأی‌گیری و عدم رقمی سازی این فرایند را سبب دانست؟ با نگاه استراتژیک و با اذعان به تلاش بوقهای تبلبیغاتچی دشمن در دلسرد نمودن ایرانیان نه تنها نسبت به انتخابات بلکه حتی نسبت به وطن خود، آیا می‌توان اين پدیده را یک دستاورد برای دشمن در جنگ شناختی و نرم به حساب آورد؟ از دیدگاه رسانه‌شناسانه، تداول رسانهٔ اجتماعی (social media) در کنار یا حتی به جای رسانهٔ جمعی (mass media) که انتقال مرجعیت فکری از محور متخصص‌ها به چهره‌ها شده است چه نقشی در این میان دارد. با نگرش پدیدارشناسانه و روانشناسی اجتماعی حس «رأی ندادن» برای شهروندانی که مشارکت نجسته‌اند در شرائط کنونی چگونه احساسی است؟ حس بی‌حسّی؟ حس دلخوری و اعتراض به وضع موجود؟ حس پُز اجتماعی؟ حس قدرت در عدم همراهی با قدرت؟ حس بی‌معنایی انتخابات؟ حال آنکه همین شرکت می‌بایست و می‌توانست برداشت و احساس کاملا متقابلی در شهروندان ایجاد نماید... آیا چینش نامزدهای انتخاباتی و حس ادعایی نبودن رقابت حقیقی بین نامزدها مسؤول مشارکت پایین است و آیا شورای نگهبان ضامن این بعد داستان نیز باید باشد که در کنار رویکرد حقوقی و حق مدارانه، رویکرد مصلحت جویانه را هم برای داغ کردن تنور انتخابات پی بگیرد؟ این پرسشها و موارد متعدد دیگری که ذکر آنها به درازا می‌کشد بیانگر پیچیدگی این مسأله و عدم نتیجه بخشی حل آن از طریق «جمع المسائل في مسألة واحدة» می‌باشد. اندیشمندان دغدغه‌مند، باید با تحلیل دقیق به پاتولوژی و آسیب‌شناسی این رفتار اجتماعی بپردازند و در جهت مشارکت پرشور، مقتضی‌ها را برای براورده ساختن و موانع را برای اجتناب کردن برای شهروندان و کارگزاران تبیین نمایند. بی گمان مشارکت بالای شهروندان در انتخابات، معیاری مهم و مقبول در تعیین سطح رشد فکری و نمایش طراز عقلانیت جمعی و بیانگر سرمایه بالای اجتماعی آن ملت در نقش آفرینی در زندگی جمعی و شناسنامه ای برای رشد شخصیت اجتماعی آحاد آن جامعه و نیز برخورداری نظام و حکومت آنها از پایگاه اجتماعی می‌باشد. تلاش برای شلوغی صندوقهای انتخاباتی و طویل شدن صفهای رأی‌گیری، در عین اهمیت این که کدام شخص یا چه جریانی زمام امور تقنینی یا اجرایی کشور را در دست بگیرد، باید مورد اهتمام مسؤولین و همچنین مردمی باشد که برای هویت اجتماعی وانگهی برای «خودشان» ارزش قائلند. مسؤولین از هر جناحی که هستند باید متوجه باشند میزان مشارکت مردم به عنوان سرمایه اجتماعی و پشتوانه این مناصب مهمترین عامل قدرت بلکه قوام بخش مسؤولیت است و هر گونه تضعیف انتخابات و تشکیک در سلامت آن در حقیقت شاخه از بن بریدن و یک انتحار سیاسی است. سید روح‌الله موسوی رسانه روح‌الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
خودت باش!... بگذار که بسیارِ تو را کم بشُمارند بگذار که دریای تو را نم بشُمارند بگذار که شور و شعف بزم دلت را افسرده دلان مجلس ماتم بشمارند گلزارِ دل افزای بهشت وطنت را اصلاً به جهنم که جهنم بشمارند وقتی که تو در خانهٔ خود شادترینی بگذار که شادی تو را غم بشمارند کار مگسان دیدن زیبایی گل نیست زخم است فقط آنچه دمادم بشمارند باید ز تَنَت جامهٔ آدم به در آری تا این که تو را داخل آدم بشمارند همواره‌خودت‌باش‌وببین‌از پسِ‌هر کار باید که تو را زیرِ چه پرچم بشمارند؟ عشّاق به صف در طلب یوسف میهن بشتاب! که تا رأی تو را هم بشمارند. سید روح الله موسوی (کاشمری) رسانۀ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
رأی من... رأی من مخفی است رأی من مخفی است فقط می‌گویم رأی من به کسی است که تلاش و غیرت هم نمی‌رسد به پایش... ... به پای جانبازش😉 سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح‌الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
آقا سید مرتضی! سلام ما را هم برسان... ✨همین اواخر که بیماری برادر عزیزم آقا سیدمرتضی موسوی شدت یافته بود می‌گفت: در حالتی بین خواب و بیداری، حضرت صدیقهٔ طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و کریمهٔ اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را در برابر خود مشاهده نمودم و دیدم حضرت معصومه (س) مطلبی را آهسته به حضرت زهرا (س) فرمودند، آنگاه حضرت فاطمه (س) مهربانانه به من رو نمودند و لبخند زدند... اما نکته جالب این است که بعد از ارتحال آقا سید مرتضی از طرف یکی از اقوام معتمد و بزرگوار که در کسوت روحانیت هستند و در سفر حج بودند این پیام را از مکه مکرمه دریافت داشتیم: «بعد از إحرام در مسجد تنعیم و بجا آوردن عمره مفرده به نیابت از سید مرتضی، شب ایشان را در خواب دیدم، البته خیلی کوتاه، آقا سید مرتضی خیلی هم سرحال بودند، از ایشان سؤال کردم: موقع فوت و جان دادن اذیت نشدید آقا؟ ایشان گفتند: نه، اصلا، خیلی راحت بود، چندین مرتبه حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند». آقا مرتضی جان! خوشا به حالت! به مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها سلام برسان و بگو که هوای ما را هم داشته باشند‌. بگو که ما هم با همهٔ روسیاهی خیلی دوستشان داریم.😭 سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
🐍ماری که تسلیم شجاعت سیدمرتضی شد! ✨«پرتوی از ویژگی‌های اخلاقی وشخصیتی حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مرتضی موسوی (ره)»✨ 💥تابستان بود و به همراه برادرم مرحوم آقا سید مرتضی در باغ پدری مشغول جمع کردن علفهای هرز بودیم که ناگهان خشکم زد: ماری بزرگ، در فاصله ده-بیست سانتی متری از دست من بی حرکت زیر سایهٔ علفها کز کرده بود. از وحشت آب دهانم را قورت دادم و آرام از مار فاصله گرفتم و برادرم سید مرتضی را آهسته از موضوع با خبر کردم. برای کشتن مار نیاز به بیل داشتیم لذا آقا مرتضی رفت تا بیل همسایه باغ را بگیرد. در این حین با خودم فکر می کردم که چه طوری باید کار این مار را بسازیم؟ اگر به دسته بیل پیچید و بالا آمد چه؟ اگر پیش از ضربه ما به سمتمان جهید چه؟ اگر به سمتمان خیز برداشت و دنبالمان کرد چه؟ نگرانی‌ام دیری نپایید چون همسایه جا‌افتاده و با تجربه ما، بیل بر دوش از دور نمایان شد درحالی که آقا مرتضی هم دنبالش می آمد. با خودم گفتم: خوب! الحمدلله قاتل این مار خطرناک پیدا شد... اما همسایهٔ بزرگوار مار را که دید عوض آنکه جلو بیاید یک قدم عقب رفت. لحظاتی گذشت و همسایه این پا و آن پا می‌کرد و مار را می‌پایید، دیگر معلوم بود که آن جناب هم مرعوب هیبت مار شده است. سیدمرتضی که متوجه این وضعیت شده بود رو به همسایه کرد و گفت: حاج آقا! لطفا بیل را بدهید! همسایه بیل را داد و آقا مرتضی با این که نوجوانی بیش نبود بلافاصله و بی درنگ جلو رفت و بیل را بر مار کوبید. مار نگون بخت ناگهان شروع به جست و خیز کرد اما چیزی نگذشت که در مقابل چشمان بهت زدهٔ ما در برابر ضربه های پی در پی آقا مرتضی تسلیم و کارش ساخته شد. من در دلم شجاعت آقا مرتضی را تحسین کردم و به او آفرین گفتم. شجاعت آقا سید مرتضی در زمینه‌ها و عرصه‌ها و موقعیت‌ها مختلف به اشکال مختلف خود را نشان می‌داد. شجاعت در تصمیمهای سخت، شجاعت در نقد و نظر، شجاعت در پژوهش در عرصه‌های جدید، شجاعت در امر به معروف و نهی از منکر و... ایشان اگر یک گناه، ناهنجاری یا قصور و تقصیری می دید، بدون آنکه مرعوب اسم و رسم و مقام و منصب طرف قرار بگیرد البته با رعایت اخلاق و منطق تذکر می داد و فرقی بین شهروند و مسؤول نمی گذاشت و بارها در صحبتهایمان از تجربه های خودش نمونه می آورد که به فلان شهروند به خاطر ناهنجاری تذکر دادم، به فلان رسانه زنگ زدم و به خاطر فلان برنامه انتقاد کردم و فلان نکته را به فلان مسؤول گوشزد کردم و... این در حالی است که بسیاری از ما در از بین بردن مار گناه و ناهنجاری و شبهه این پا و آن پا و دل دل می کنیم تا فرصت از بین برود و روح و ایمان و ذهن افراد دچار گزش این مارها گردد. سید مرتضی برایم نقل می‌کرد که در اوائل طلبگی هنگامی که در بیمارستانی در مشهد بستری بود، پزشکی متخصص با جمعی از دانشجویان پزشکی وارد اتاق ایشان شدند. آن پزشک برای دانشجویان دربارهٔ یک موضوع پزشکی صحبت می‌کرد و در همین حین به دستاورد دانشمندان آمریکایی در آن موضوع اشاره نمود و سپس به طعنه گفت: حالا ما هی بگوییم «مرگ بر آمریکا»! سید مرتضی همانجا بی درنگ می‌گوید: آقای دکتر! ما که به علم آمریکا مرگ نمی گوییم، بلکه به ظلم آمریکا مرگ می‌گوییم... سید روح‌الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
شجاعت آقا سید مرتضی در زمینه‌ها و عرصه‌ها و موقعیت‌های مختلف به اشکال مختلف خود را نشان می‌داد. شجاعت در تصمیمهای سخت، شجاعت در نقد و نظر، شجاعت در پژوهش در عرصه‌های جدید، شجاعت در امر به معروف و نهی از منکر و... برشی از مقاله «🐍ماری که تسلیم شجاعت سید مرتضی شد». این مقاله را در رسانهٔ روح الله بخوانید. رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوفه با سنگ mp3.mp3
3.07M
شعر «کوفه و سنگ» سروده سید روح الله موسوی اجرا در هیأت علمدار حسین (ع)، قم. محرم ۱۳۸۵ رسانه روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95
رسانه روح‌ الله
با حسین(ع) تا (بی)انتها... در این روزهای خاکستری و دلگیر، هوای چشمانم بارانی فراق برادر فاضل و نازنی
چقدر این شعر قشنگه! جهان زیبا جهان زیبا جهان زیبا جهان زیباست جهان با حضرت زهرا جهان با حیدر کرار جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه، باقی را به او بسپار سید حمیدرضا برقعی
این هم دیوانه کننده است! بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد سیدحمیدرضا برقعی
👇این شعر مداحی امسالم هست که سرودهٔ خودم می باشد، به این امید که قابل استفاده برای دیگران هم باشد اینجا تقدیم می‌شود:
باسم رب الحسین (سینه زنی) مولای من حسین است حسین نور عین است ----- عقل تمام عالم دیوانه حسین است دلهای می پرستان مستانهٔ حسین است ای دل تو از دل او دلدادگی بیاموز از رسم و از مرامش آزادگی بیاموز مولای من حسین است حسین نور عین است ------ آباد با حسین است گر دل شود خرابش در مکتبش شود زن خورشید در حجابش مانند ساقیش باش از کام تشنه سیراب با ماه کربلا باش تا پر شوی ز مهتاب مولای من حسین است حسین نور عین است ---- در کربلا چو مولا خط و مدار عشق است شاگرد مکتب او آموزگار عشق است اینجا کلاس درس است دامان گاهواره استاد گشته حتی آن طفل شیرخواره جان بذل کردن اینجا زیباترین عمل شد وقتی برای قاسم احلی من العسل شد مولای من حسین است حسین نور عین است (زنجیرزنی) حسین جان، دلم را تو هستی امیر دلم نوحه خوانت به عشقت اسیر میان محبان مرا هم ببین اگر رو سیاهم تو دستم بگیر حسين أميري ونعم الأمير به حالم گواهی به قلبم خبیر به عشقت جوانم به سوگ تو پیر گنه آسمان دلم کرده شب بیا روشنم کن تو ماه منیر حسين أميري و نعم الأمير أیا خَفقُ قلبی حبیبی حسین قُتِلتَ بطفٍ الا نورُ عین طلعتَ علی الرمحِ بالمشرقین لقد هام قلبی لک یا امیر اميري حسين ونعم الأمير رسانه روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95