eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
12 عکس
4 ویدیو
378 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم 🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم زبان حال آقامون ابی عبدالله 🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست 🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم شاعر: سید رضا موید داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد... نمیدونم جوان دارید یا نه... الهی کسی داغ جوانش رو نبینه... میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه... بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده... با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن... جوون بشه... درمقابلشون راه بره... وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند... اما سخت ترین لحظه هم.. برا همچین پدر و مادری زمانیه که.. داغ جوانشون رو ببینند.. قربان غریبیت برم حسین.. داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد.. قرآن کریم میفرماید: یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است.. میدونست یوسفش سالمه.. بلاخره هم به یوسفش رسید.. اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد... جانها فدای ابی عبدالله.. جانها فدای جوان ابی عبدالله.. شهزاده علی اکبر.. اومد کنار ابی عبدالله صدا زد: بابا اجازه میدان بده.. حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم.. میخوای بری برو بابا.. اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم.. 🔸من نگویم مرو ای ماه برو 🔸لیک قدری ببرم راه برو بذار برای بار آخر. قد و بالات رو نگاه کنم علی جان.. 🔸برو میدان ولی آهسته برو 🔸دیدن عمه ی دل خسته برو تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان.. همه از خیمه بیرون اومدند.. دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن.. لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه هی صدا میزدنند: @roze1 إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن علی وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک انقده برا جنگیدن عجله نکن.. آخه ما طاقت دوریت رو نداریم.. دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان.. بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد: رهاش کنید... فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست.. هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان.. اما چه رفتنی.. دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه.. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش.. 🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم جوانم علی... 🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم صدا زد: خدایا تو شاهد باش.. فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم.. رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد.. برگشت صدا زد بابا.. يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي بابا دارم از تشنگی میمیرم.. فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی.. برگشت به سمت میدان... طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس.. افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط قلب لشگر دشمن.. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. تصور کن... یکی با شمشیر میزنه... یکی با نیزه میزنه... یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره.. (فجلس علی التراب) روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر جوانش رو به دامن گرفته.. هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه ِ ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. 🔸سپه كوفه و شام استاده 🔸به تماشاى شه و شهزاده 🔸شه روی نعش پسر افتاده 🔸همه گفتند حسین جان داده حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها.. 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 @roze1
هدایت شده از منبر انقلابی
8شب هشتم محرم.pdf
399.6K
متن روضه حضرت علی اکبر(ع)
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
مناجات 1 🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح اقا جانم امام زمان... چرا سر به بیابان ها گذاشتی... عزیز فاطمه... 🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح 🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح ای خورشید پشت ابرها... بیا و عالم رو روشن کن... 🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید 🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح قربونت برم آقای غریبم... مثل جدت امیرالمومنین... شما هم تنهای تنهایی... اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت... آقا... امام زمان... امروز شما هم در بین ما تنهایید... امروز شما هم غریبی... خدا میدونه... چقد دل امام زمان خونه... 🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا 🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح ای.. مرهم پهلوی شکسته... 🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح 🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی 🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر... 🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح آقا... امشب یه درد دلی دارم... میخام بگم...نميدونم اون روزی که شما می آیید... من لیاقت دارم... در کنارتون باشم یا نه... آقا... خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند... اما وقتی حضرت اومدند... در امتحان الهی رد شدند... دست به شمشیر بردند و... در مقابل امام زمانشون ایستادند... آقا... میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم... شیعه خوبی براتون نبودم... اما خدا میدونه... میام تو این مجلسها میشینم... بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید... بتونم یار واقعی شما باشم... امام زمان... نکنه منم آقام رو تنها بزارم... واويلا... نکنه اون روزی که شما میآید... من در رکابتون نباشم... واويلا... آقا اصلا میخام اعتراف کنم... میخام بگم... من از خودم چیزی ندارم... میام توی این هییت ها... فقط شما به دلم نظر کنید... شما به دادم برسید... امام زمان... حالا با توجه... هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه... یا صاحب الزمان... - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1 فایل صوتی👇
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم 🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم زبان حال آقامون ابی عبدالله 🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست 🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم شاعر: سید رضا موید داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد... نمیدونم جوان دارید یا نه... الهی کسی داغ جوانش رو نبینه... میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه... بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده... با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن... جوون بشه... درمقابلشون راه بره... وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند... اما سخت ترین لحظه هم.. برا همچین پدر و مادری زمانیه که.. داغ جوانشون رو ببینند.. قربان غریبیت برم حسین.. داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد.. قرآن کریم میفرماید: یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است.. میدونست یوسفش سالمه.. بلاخره هم به یوسفش رسید.. اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد... جانها فدای ابی عبدالله.. جانها فدای جوان ابی عبدالله.. شهزاده علی اکبر.. اومد کنار ابی عبدالله صدا زد: بابا اجازه میدان بده.. حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم.. میخوای بری برو بابا.. اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم.. 🔸من نگویم مرو ای ماه برو 🔸لیک قدری ببرم راه برو بذار برای بار آخر. قد و بالات رو نگاه کنم علی جان.. 🔸برو میدان ولی آهسته برو 🔸دیدن عمه ی دل خسته برو تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان.. همه از خیمه بیرون اومدند.. دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن.. لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه هی صدا میزدنند: @roze1 إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن علی وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک انقده برا جنگیدن عجله نکن.. آخه ما طاقت دوریت رو نداریم.. دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان.. بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد: رهاش کنید... فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست.. هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان.. اما چه رفتنی.. دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه.. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش.. 🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم جوانم علی... 🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم صدا زد: خدایا تو شاهد باش.. فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم.. رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد.. برگشت صدا زد بابا.. يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي بابا دارم از تشنگی میمیرم.. فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی.. برگشت به سمت میدان... طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس.. افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط قلب لشگر دشمن.. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. تصور کن... یکی با شمشیر میزنه... یکی با نیزه میزنه... یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره.. (فجلس علی التراب) روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر جوانش رو به دامن گرفته.. هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه ِ ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. 🔸سپه كوفه و شام استاده 🔸به تماشاى شه و شهزاده 🔸شه روی نعش پسر افتاده 🔸همه گفتند حسین جان داده حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها.. 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 @roze1
جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید (2) بگوئید مادرش لیلا بیایید.مباشد مادرش لیلا بیایید.تماشای قد اکبر نمایید. جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید (2) بگویید عمه ش زینب بیایید. علی را بر در خیمه رساند خدا داند که من طاقت ندارم.علی را بر در خیمه رسانم علی جانم چراغ شام تارم.فراقت برده آرام و قرارم نچیدم حجلگاه شادی تو.ندیدم من شب دامادی تو امیدم بود تو در هنگام پیری.عصای پیری مادر بگیری به امیدی علی اکبر بیایید.در غم بر رخ لیلا گشاید جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید (2) بگویید عمه ش زینب بیایید. علی را بر در خیمه رساندج خدا داند که من طاقت ندارم.علی را بر در خیمه رسانم منو یاذ قد شمشادی تو. منو ناکامی و ناشادی تو منو یاد لب خشکیده ی تو.منو سوز دل تپدیده ی تو منو اون زخمهای بی حسابت.منو اون پیکر در خون خضابت. جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید (2)
جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید علی جانم علی جانم علی جان خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم علی جانم علی جانم علی جان نباشد مادرش لیلا بیاید تماشای قد اکبر نماید علی جانم علی جانم علی جان بگویید عمه اش زینب بیاید علی را بر در خیمه رساند علی جانم علی جانم علی جان مدینه مادرش چشم انتظار است به خیمه عمه اش دل بی قرار است علی جانم علی جانم علی جان کجا رفتند و آن رعنا جوانان کجا رفتند و آن پاکیزه جانان علی جانم علی جانم علی جان همه بار سفر بستند و رفتند همه چشم از جهان بستند و رفتند علی جانم علی جانم علی جان
▪️سینه زنی شلاقی.ویژه شب تاسوعا ➰➰➖➰➰➖➰➰➖➰➰➖ ای قمر العشیره یا اباالفضل _اباالفضل عشق تو بی نظیره یااباالفضل اباالفضل اذن دخول حرم حسینی_اباالفضل وزیر و صاحب علم حسینی _اباالفضل ای اسدالحیدر کرب وبلا _اباالفضل ساقی طفلان شه سر جدا _اباالفضل کوه شود کاه به یا هوی تو_اباالفضل قبله من طاق دو ابروی تو _اباالفضل ضربه شمشیر تو طوفان کند_اباالفضل هرنگهت کار فراوان کند _اباالفضل علقمه ات نگین کرب وبلا_اباالفضل میدون مشک زمزم بیت خدا _اباالفضل فرمانده کل قوای حسین_ اباالفضل حاجی مروه و منای حسین_ اباالفضل گل پسر حیدر وام البنین_ اباالفضل ماه فروزنده روی زمین _اباالفضل کلاس درسش ادب وغیرت است_اباالفضل همچو علی شجاع وبا هیبت است_اباالفضل وقت نبردش تو به دشمن بگو_ اباالفضل آمده حیدر به مصاف عدو _اباالفضل.. ➰➰➖➰➰➖➰➰➖ 🎪کانال محرم وصفر
عزیزان قتل شاهان سر رسیده عـزا بر جانـب دل ها وزیـده نثار دیـده ها کن اشـکِ دیده به یـادِ لالـه های سر بریـده   حسین تنهاشده در خیمه گاهش دگر یاری نمانده در سپاهش علمداری که باشد تکیه گاهش نشسته اشک خونین در نگاهش   زند غم در دلِ زینـب جوانـه بسـوزد در وداعـی غمگنانـه حسین فاطمه خود عاشقانـه به میـدانِ بـلا گـردد روانـه   ( عزیـزان قتـل شاهاناست امروز   حسین تا ظهر مهمان است امروز) ** وداع با خواهـرِ غمدیده گوید به چشمِ خون ، به اشکِ دیده گوید برایش آنچه را نشنیده گوید سخـن از ماتـمِ نادیده گوید   ز دستش رفته عباسی دلاور برادر را به خون دیـده شناور نشسته در کنـار نعـش اکبر به آغوشش فدا گردیده اصغر   پیـاپـی پیکـر صدپـاره دیده کمان و حنجرِ شیرخواره دیده به دورَش لشکری مکاره دیده نرفـتـه ، خـیمـة آواره دیده   ( عزیـزان قتـل شاهاناست امروز   حسین تا ظهر مهمان است امروز) ** رَود میدان به جنگ کینه توزان بجنگـد با دلِ خون ، قلبِ سوزان امان از این سپاهِ تیره روزان که هردم غصه ای گردد فروزان     به رویَش تیر و سنگ و نیزه بارد دگر امـیـد برگشـتـن ندارد تنش را دستِ قاتل می سپارد که رویِ حنجرش ، خنجر گذارد   صدای جنگِ نای و خنجر آید فغـان از سینة زینـب بر آید که اشک از دیدة عالم در آید به خیمه طاقتِ طفلان سر آید   ( عزیـزان قتـل شاهاناست امروز   حسین تا ظهر مهمان است امروز) ** به هرسویی گُلی گردیده پرپر حسین در قتلگاه افتاده بی سر به ساحل ، نعش عبّاسِ دلاور جلویِ خیمه ها ، شهزاده اکبر   تمام خیمـه ها شد نیزه باران به دست کوفیـان و نابکاران به صحرا مانده بر جا نعش یاران سرِ آنان به دستِ نیزه داران   بگو ای سـروری با ناشکیبی به پیش خواهرِ حسرت نصیبی حسین را سر بریدند در غریبی چه روزِ سخت و مردانِ عجیبی   ( عزیـزان قتـل شاهاناست امروز   حسین تا ظهر مهمان است امروز
ی اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد فرزند علی ساقی کوثر که به غیرت شد ساقی اطفال عطش دار نیامد آن قامت رعنا که چونان سرو جنان بود آن شاه وفا مامن و دلدار نیامد بر وعده آبی که به طفلان حرم داد چون رعد به دشمن زد و اینبار نیامد خشکیده لبا ن بر لب آب و زمروت هم یک لب از آن بر لب تبدار نیامد خشکیده لب و آن کف پر آب ابالفضل شد جام وفایی که لب یار نیامد دستان جدا مشک به دندان وامیدش آن تیر جفا برد که سردار نیامد تنها اگر عباس به لشکر زده پیداست از کثرت نامردی اغیار نیامد آن ماه بنی هاشم و آن میر سپه دار سردار وفا سرور ایثار نیامد در کرببلا دست علی داشت بر ایتام کان مونس تنهای شب تار نیامد طفلان نه دگر چشم به دستان ابالفضل گویند عمو از چه زپیکار نیامد تا جان به بدن داشت سوی خیمه حسینش هرچند که می برد به اصرارنیامد خورشید وفا ماه بنی هاشم و عباس فرزند علی حیدر کرار نیامد شد نام وفا زین عمل ناب تو سیراب حقا که زکس همت این کار نیامد