eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
12 عکس
4 ویدیو
378 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
گریز دوم: عرضه بداریم آقا جان... یا امام رضا... شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند... اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید... وقتی چشمان مبارک رو باز کردید... سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود... اما دلها بسوزه برا اون آقایی که... داخل گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از تنش جدا کردند... امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا... بمیرم... داخل خیمه... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود... لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا... اما... یک جایی دیگه اومد... کجا... اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند... اومد صدا زد... بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم... 🔸بنی اسد بیایید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت... حالا میخواد با پدر وداع کنه... لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
گریز سوم👇 آقای خوبم... جان عالم به فدای مظلومیت شما... در عالم غربت به‌ شهادت رسیدید... اما وقتی شیعیان خبردار شدن... کفن قیمتی آوردند... برای تشییع جنازه همه آمده بودند... بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند... با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد... اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله... دلها بسوزه... برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا... بدون غسل و کفن... ای خدا... کاش به همین اکتفا میکردند... صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند... جلو چشمان بچه های حسین... جلو چشمان خانم زینب کبری... تمام استخوان ها شکست... 🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود 🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند 🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود 🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود الا لعنت الله علی القوم الظالمين - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
جمله حقوق مؤمن بر مؤمن الامام الرضا(ع) : إنَّ مِن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ: المَوَدَّةَ لَهُ فی صَدرِهِ، وَالمُواساةَ لَهُ فی مالِهِ، وَالنُّصرَةَ لَهُ عَلى مَن ظَلَمَهُ، وإن کانَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وکانَ غائِباً أخَذَ لَهُ بِنَصیبِهِ، وإذا ماتَ فَالزِّیارَةُ إلى قَبرِهِ، ولا یظلِمَهُ، ولا یغُشَّهُ، ولا یخونَهُ، ولا یخذُلَهُ، ولا یغتابَهُ، ولا یکذِّبَهُ... امام رضا (ع) :از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن، این است که در دل، او را دوست بدارد، با مالش به او کمک برساند، او را در برابر کسى که به وى ستم کند، یارى دهد، اگر مسلمانان غنیمت و خراجى داشتند و او غایب بود، سهم او را برایش بگیرد، هر گاه درگذشت، تا قبرش او را تشییع کند، به او ستم نکند، با او دغلى نکند، به او خیانت نکند، او را وا نگذارد، از او غیبت نکند، دروغگویش نشمارد...
تفاوت مؤمن و کافر در قیامت دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى أَبِی الحَسَنِ(ع) وَ عِندَهُ جَمَاعَةٌ، فَقَالَ أَبُو الحَسَنِ(ع): أَیهَا الرَّجُلُ! أَ رَأَیتَ إِن کانَ القَولُ قَولَکم ـ وَ لَیسَ هُوَ کمَا تَقُولُونَ ـ أَ لَسنَا وَ إِیاکم شَرَعاً سَوَاءً؛ لاَ یضُرُّنَا مَا صَلَّینَا وَ صُمنَا وَ زَکینَا وَ أَقرَرنَا ؟ فَسَکتَ الرَّجُلُ. ثُمَّ قَالَ أَبُو الحَسَنِ(ع): وَ إِن کانَ القَولُ قَولَنَا ـ وَ هُوَ قَولُنَا ـ أَلَستُم قَد هَلَکتُم وَ نَجَونَا؟! جماعتى در خدمت امام رضا(ع) بودند که زندیقى وارد شد. امام(ع) به او فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ـ که نیست ـ، در این صورت، آیا نه این است که ما و شما یکسان هستیم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما زیانى به ما نمى رسانَد؟». آن زندیق، خاموش مانْد. سپس امام رضا(ع) فرمود: «واگر سخن ما درست باشد ـ که هست ـ آیا شما به هلاکت درنیفتاده اید و ما نجات نیافته ایم؟!».
مردم زیبایی های کلام اهل بیت(ع) را می دانستند إِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کلامِنا لاَتَّبَعونا. امام رضا (ع) :اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پیروى مى کردند. معانی الأخبار: ص۱۸۰ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۸۴
ذکر پابوس شما از لب باران می‏ریخت ابر هم زیر قدم‏های شما جان می‏ریخت هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود از کفِ دست دعای همه درمان می‏ریخت عطر در عطر در ایوان حرم می‏پیچید بر سر دوش همه زُلف پریشان می‏ریخت نور در آینه‏های حَرَمت گُل می‏کاشت از نگاه در و دیوار گُلستان می‏ریخت روی انگشت همه شوق دعا پَر می‏زد از ضریح دِلتان آیه احسان می‏ریخت چشم در قاب مفاتیح تو را خط می‏بُرد روی اسلیمی لب نام تو طوفان می‏ریخت بَس که در کوچه‏ی دیدار غریب آمده بود در شبستان حرم شام غریبان می‏ریخت روز بر قامت خورشید فلک، شب در ماه نور از چشمه خورشید خراسان می‏ریخت
هرچند که از چشم ترم فاصله داری دل های کبوتر شده یک قافله داری ای قامت مغرب که به سجادۀ مشرق پشت سر هر سجده, دو صد نافله داری این مرغ خودش خواست که در دام نشیند آقا, تو برای دل ما هم تله داری؟ هرچند شلوغ است حرم, دلهره ای نیست وقتی که برای همگی حوصله داری با دست خودت باز بکن این گره را هم آقا خودمانیم,عجب مشغله داری! میخواستم از خود گله ای.... نه....چه بگویم آقا تو بفرما اگر از ما گله داری هرچند که ما این طرف جاده نشستیم دور و بر خود, شیفته, یک سلسله داری گفتم که از اینجا به حرم راه زیاد است گفتی که مگر از دل خود فاصله داری؟
قربون کبوترهای حرمت امام رضا قربون این همه لطف و کرمت امام رضا هر کی ام یا هر چی ام فقط نمک گیر تو ام بذار راحتت کنم یه عمریه گیر توام
امشب همه جا موج زند نور ولایت افتاده به سر‌ها همه دم شور ولایت گردیده سماوات و زمین طور ولایت از پرده در آمد مه مستور ولایت گردیده ملک گرم ثناگستری امشب گویند ثنای حسن عسکری امشب بر خیز و بزن و خنده که گل خنده‌زن آمد با خنده گل بر لب بلبل سخن آمد خورشید فروزنده مه انجمن آمد فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است میلاد گرامی خلف حضرت‌ هادی است نخل نبوی را ثمر است این ثمر است این چرخ علوی را قمر است این قمر است این فخر دو جهان را پسر است این پسر است این بر مصلح عالم پدر است این پدر است این این شیعه و این مشعل انوار هدایش ای جان همه عالم و آدم بفدایش
* افسـوس که امـت ز خداونـد بریدند جـای علی و آل، به شیطان گرویدند بـا شعلـۀ آتـش درِ بیـت تو گشودند هیزم عوض گل به سرِ دوش کشیدند نامـوس خــدا دختـر پیغمبر مـا را مردم همه پشت درِ آتش‌زده دیدنـد تنها نه فقط اهل مدینـه، همه عالـم فریـاد تـو بیـن در و دیـوار شنیدنـد گردید چو در سنّ جوانی کمرت خم حوران بهشتی همه از غصه خمیدند دنبـال علـی بـا بـدن خسته دویدی همـراه تـو اطفـال تو با گریه دویدند سوگند به قرآن که به شمشیر سقیفه سر از تن صد چاک حسین تو بریدند بـر دامـن تاریـخ بــوَد ننــگ سقیفه بشکست حسینت سرش از سنگ سقیفه *
افسوس که از کثرت غم عمر تو شد کم گردیــد در ایــام جوانـی کمــرت خم روزش همه شب بود و شبش محفلِ فریاد غم‌های تـو مــی‌ریخت اگـر بـر سر عالم آن کس که تو را کشت میان در و دیـوار والله بــود قاتــلِ 'پیغمبـــر اکــرم با کشتــن فرزنــد تــو ای مادر سادات یک ثلث ز ســادات بنی فاطمه شد کم والله کــه جــا دارد اگــر شیعـه بمیرد هر جـا کــه کند یاد از آن ضربۀ محکم تاریــخ گــواه اسـت فلانــی و فلانــی کشتنـد تـو را ای همـه توحیـدِ مجسم آهـی کـه تــو بیـن در و دیوار کشیدی بر چرخ رسـد شعلـه‌اش از سینۀ «میثم» قرآن پس در سوخت و کوثر به زمین خورد در بیـت خداونـد پیمبـر بـه زمین خورد
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود سینه سینای عصمت مشتعل از نار بود آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود گردش گردون دون بین کز جفای سامری نقطه پرگار وحدت، مرکز مسمار بود نالۀبانو زد اندر خرمن هستی شرر گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان آنکه جبریل امینش بندۀدر بار بود از قفای شاه، بانو؛ با نوایی جان گداز تا توانایی به تن، تا قوّت رفتار بود گرچه بازو، خسته شد وز کار دستش بسته شد لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود. . .