﷽
#سلام_آخر_مجلس
#سینه_زنی_آخر_مجلس
☆☆☆☆☆☆
#رو به قبله
سيد المرسلين سلام عليك سلام عليك
رحمه العالمين سلام عليك سلام عليك
سيدي مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
@roze_daftari
☆☆☆☆☆☆
حضر ت فاطمه سلام علیک سلام علیک
مادر ما همه سلام علیک سلام علیک
نور چشم نبی سلام علیک سلام علیک
سیده مستجاب این دعا کن (جان مولا )
قسمت ماهمه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسن سلام علیک سلام علیک
ای شهید وطن سلام علیک سلام علیک
ای غریب در وطن سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسین سلام علیک سلام علیک
ای شه کربلا سلام علیک سلام علیک
ای سر از تن جدا سلام علیک سلام علیک
مشرق لاله ها سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن( جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
#رو به حرم امام رضا
ای امام رضا سلام علیک سلام علیک
ای شه ارض طوس سلام علیک سلام علیک
ای انیس النفوس سلام علیک سلام علیک
ای حریم شفا سلام علیک سلام علیک
با غریب آشنا سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن (جان مولا)
قسمت ما همه شه رضا کن
☆☆☆☆☆☆
#رو به قبله
ای امام زمان سلام علیک سلام علیک
حجه ابن الحسن سلام علیک سلام علیک
صبح ظلمت شکن سلام علیک سلام علیک
مهدی فاطمه سلام علیک سلام علیک
یاور ما همه سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
رویت روی ماهت عطا کن
#روضه_دفتری
@roze_daftari
امامی که در زمان حیاتش غریب، تشییع جنازهاش غریب، قبرش هم غریب، داخل خانه هم غریب است و محرم رازی ندارد.
پیامبر ص: چشمی که برای حسنم گریه کند، کور وارد محشر نمیشود. دلی که برای حسنم بسوزد در قیامت غصهدار نشود. هر قدمی که قبر حسنم را زیارت کند در پل صراط نلغزد.
امام مجتبی علیهالسلام روزه بودند، بعد افطار کمی استراحت کرد، وقتی بیدار شد حضرت، کمی آب نوشید، تا آب نوشید صدا زد: آه جگرم. بهجای اینکه به همسرش جعده بگوید، به کنیزها فرمود: بروید بگویید خواهرم زینب بیاید، بیبی تا رسید کنار بستر برادر دید حال حضرت منقلب، دوید در کوچههای بنیهاشم صدا زد حسینم بیا، عباسم بیا، عون بیا، جعفر بیا، حسنم دارد جان میدهد. همه آمدند کنار بستر امام مجتبی.
حضرت فرمود: خواهرم طشتی بیاور، طشت رو مقابل حضرت قرار دادند، شاید دلش خوش بود که الآن حضرت زهر رو برمیگرداند، اما یک وقت دیدند حال برادر خراب منقلب شد.
گریز: این یک طشت بود که زینب کبری در مدینه دید، یک طشت هم در شام.
گریه در بالین برادر
امام حسن چشم باز کرد دید ابیعبدالله دارن گریه میکنن، فرمود: چرا گریه میکنی؟ – چطور گریه نکنم درحالیکه میبینم برادرم رو مسموم کردند! امام مجتبی: اگرچه مرا با زهر مسموم کردند، ولی هرچه بخواهم اطرافم مهیا است، همه کنار بسترم جمعاند؛ اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله، حسین جان؛ هنگام شهادت تو، دشمن به دورت حلقه میزند. حسین جان؛ تو با لب عطشان شهید میشوی، سرت بالای نیزه.
جنازهای تیرباران
شب شهادت سبط اکبر پیغمبر اکرم، خودتان را پشت پنجرههای بقیع ببینید، برای کریم اهل بیت، غریب مدینه اشک بریزید.
هر غریبی وارد مدینه میشد خانه امام مجتبی رو نشانش میدادند، اما چه کردند با این پسر فاطمه، میآمد مسجد لعن و ناسزا میگفتند، آقا رو مسموم کردند، بدنش رو تیرباران کردند.
اولین جنازه از اهل بیت که روز تشییع شد، بدن امام مجتبی ع بود، بدن مطهر رسول الله رو در خانهاش دفن کردند، بدن مادر سادات فاطمه زهرا رو شبانه به خاک سپردند، بدن امیرالمؤمنین رو نیمه شب تشییع کردند، ای کاش بدن امام مجتبی هم شب تشییع میشد! تا دیگه کسی بدن شریفش رو تیرباران نمیکرد! هفتاد چوبه تیر بر بدن حضرت نشست.
▪️🎤روضه ی جانسوز شهادت امام حسن مجتبی(ع)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مدینه موج اشک وآه دارد
@roze_daftari
غم هجران رسول الله دارد
مدینه در عزا بنشسته امشب
در شادی به مردم بسته امشب
ز دست خلق پریشان است زهرا
ز قطع وحی گریان است زهرا
مدینه شاهد داغی گران است
که سوگ خاتم پیغمبران است
حسن قبری ملال انگیزدارد
حسن صبری شهادت خیز دارد
سلام ما به قبر بی چراغش
قلوب شیعیان سوزد ز داغش
▪️شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .
(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند شد آه جگرم .
یک لحظه ریخت در طشت
یک عمر خون دل را
چون آب کوزه نوشید
@roze_daftari
فرزند پاک زهرا
▪️امام حسین آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@roze_daftari
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
@roze_daftari
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
@roze_daftari
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
-
@roze_daftari
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
گریز دوم:
تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند...
سریع خودش رو به بردار رسوند...
نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه...
سر حسنش رو در آغوش گرفت...
روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد...
عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله...
چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند...
آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا...
وقتی صدای ابالفضل بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین برادرت رو دریاب...
فقط همین رو بگم...
ابی عبدالله یه نگاه کرد...
دید فرق عباسش شکافته...
دستهاش رو قطع کردند...
تیر به چشمش زدند...
صداش به ناله بلند شد...
الان انکسر ظهری
@roze_daftari
کمرم رو شکستند...
بی برادرم کردند...
🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد
🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم
🔸منو تنها نگذار ای علمدارم
- @roze_daftari
-
*****************
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام ـ مهدی سلحشور@roze_daftari
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
گر محرم عزای زینب بود
فاطمیه محرم زهراست
طاق محراب و گنبد مسجد
یادگار قد خم زهراست
و آن چه در حشر هم نمی خشکد
کوثر اشک نم نم زهراست
و آنچه شرح غمش بود بسیار
زندگی کردن کم زهراست
و آنچه خشم خدا به آن بسته است
موی خاکی و در هم زهراست
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز.
یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….
**************
@roze_daftari
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام ـ مهدی اکبری
اللهم صل علی فاطمه و ابیها، و امّها و بعلها و بنیها و بنتیها ، و سرالمستودع فیها و صل علی العباس بعدد ما احاط به علمک. السلام علی المهدی (عجل الله تعال فرجه الشریف.)
اگر بناست که لطف کسی به ما برسد
خدا کند فقط از جانب شما برسد
نخواه منت ِ بیگانه گردنم باشد
آخه زشت ِ منی که دَم از شماها میزنم، جای دیگه دستم رو دراز کنم،تو خوبی، به بدی ِ من نگاه نکن،امشب بیا جان مادرت زهرا درهم بخر،بد و خوب رو جدا نکن یا امام رضا،اسم مادرت رو آوردم یا امام رضا.
نخواه منت ِ بیگانه گردنم باشد
خوش است خیر همیشه از آشنا برسد
حوائج ِ دل ِ خود را به دست آورده است
به پای بوسی ِ سلطان اگر گدا برسد
میری مشهد برو کنار ضریح، دلت رو بده به امام رضا، بگو: آقا، جان ِ جوادت، این همه راه اومدم،بعضی ها میگن:از همون دورم سلام بدی درست ِ،آره درست ِ، ولی وقتی ضریح رو میگیری انگار امام رضا رو بغل کردی،یه صفای دیگه ای داری،وقتی سر روی ضریح میذاری،انگار سرت رو روی سینه ی امام رضا گذاشتی،حس می کنی آقا حرف هات رو راحت تر میشنوه
در این شلوغی ِ دور ضریح جا دارد
شبی اگر به من ِ بی پناه جا برسد
شما دعا کن اگر عمر من کفاف نداد
جنازه ام شب جمعه به کربلا برسد
یا ضامن آهو رضا،یا ضامن آهو رضا…
وقتی تابوت ِ آقا رو آوردند،زن های نوغان به شوهرهاشون گفتند:ما مهریه هامون رو می بخشیم،فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی پسر فاطمه،آقامون نباید غریب بمونه،شاخه های گل آوردند روی تابوت امام رضا ریختند،جوری که وقتی می خواستند بدن رو دفن کنند،گلها رو کنار می زدند تا بدن آقا رو از توی ِ تابوت دربیارن. “من که می دونم دلت کجاست”یه خانمی نیزه شکسته هارو کنار زد،شمشیر شکسته ها رو کنار زد،یه بدنی هست که سر نداره.تا زینب اومد یکی یکی نیزه هارو از توی بدن در آورد،آه از این بدن ِ پاره پاره،رو به مدینه ایستاد، اللهم تقبل منا هذا القربان، خدا این قربانی رو از آل پیغمبر قبول کن،سه روز بعد از ازدواج زینب،فضه میگه:رفتم خونه ی بی بی،تازه عروس،دیدم خانم یه گوشه نشسته داره گریه میکنه،گفتم:دورت بگردم چرا داری گریه میکنی؟فرمود:سه روز ِ حسینم رو ندیدم،دلم برا داداشم پر میکشه،گفتم خانم جان غصه نخور،الان خودم میرم دنبال آقا میآرمش، اومد دنبال حسین،دید امام حسین توی بازار سرش رو پایین انداخته یه چیزی زیر لب میگه، تا اومد نزدیک شد دید زیر لب هی میگه:زینب،زینب،زینب. گفت:آقا کجایی که زینب دلش برات پر میزنه، اومدن سمت خونه ی بی بی تا وارد شدن،دیدن خانم زینب خوابش برده،آفتاب روی صورت بی بی افتاده،ابی عبدالله اومد ایستاد عباش رو باز کرد،جلوی نور ِ خورشید رو گرفت،یه دفعه خانم زینب از خواب بلند شد،گفت:داداش الان سه روز ِ، هر روز خونه رو آب و جارو میکنم،هی میگم:الان حسین میآْد؛ حتماً دلش برام تنگ شده،الان حسین میآد،داداش نیومدی؟ داشتم دق می کردم،چرا توی آفتاب ایستادی حسین؟ زینب جان دیدم آفتاب صورتت رو اذیت میکنه،خواستم جلوی حرارتش رو بگیرم.داداش رو بغل کرد،گفت:داداش بتونم ای کاش برات جبران کنم. وقتی نیزه شکسته ها رو از بدن بیرون کشید اومد با چادر روی بدن بندازه آفتاب به بدن نتاب ِ،حروم زاده ها با کعب ِ نی و تازیانه ریختند سر ِ زینب، ای حسین
@roze_daftari
نفرین به آن دوشنبه و..
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام تقدیم به ارواح طیبه شهدا و همۀ درگذشتگان به نفس حاج حسین سازور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
@roze_daftari
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
میخوام از زبانِ امام رضا براتون روضه بخوانم .. امروز بلند بلند گریه کنید .. آخه امروز زن ها و نوعروسانِ نوقان اومدن پیش شوهراشون گفتن مهریه هامون حلاتون .. بزارید ما برایِ این آقا بلند بلند گریه کنیم ..
جگرم یادِ حسین ریخت بهم یابن شیب
زخم شد از غم او پلکِ ترم یابن شبیب
ته گودال که جایِ پسرِ زهرا نیست
جایِ قرآن که به زیرِ سم مرکب ها نیست
پیرهن از تنِ بی سر شده درآوردن
بی کفن در وسط دشت رهایش کردن
حرمتِ مهریۀ مادرِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جدِ مظلوم مرا با لبِ عطشان کشتند
مادرش دید به گیسویِ پریشان کشتند
ناله زد مادرِ ما دست به مویش نزنید
با ته خنجرِ خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمتِ بوسیدنِ مادر دارید؟
پایِ خود را زِ لبانِ پسرم بر دارید
*روزها و ساعات آخرِ ماهِ صفرِ .. دو سه روز بعد از شهادتِ پیغمبر دخترش رو زدن .. خونه ش رو به آتش کشیدن نامردا ..*
نفرین به آن دوشنبه و پیکارِ لعنتی
کاری نداشتیم به اشرارِ لعنتی
باور نمی کنید که به ما حرف بد زدن
یک مشت از مهاجر و انصارِ لعنتی
سر دستۀ ارازل و اوباش سر رسید
با قنفذ و مغیره، چهل یارِ لعنتی
از پشتِ در، نفس نفسِ مادرم شنید
این جمله هست لحظۀ اقرار لعنتی
وقتی حریفِ مادرِ ما پشتِ در نشد
بیرون کشید خنجرِ خونبارِ لعنتی
سنگینی در و لگد و شعله جایِ خود
چسبیده بود سینه به مسمارِ لعنتی
باور کنید مادرِ ما گیر کرده بود
دامانِ گل گرفت به آن خارِ لعنتی
چادر گرفت فضه و مادر بلند شد
سربسته ماند پشتِ در اسرارِ لعنتی
در چند روزِ بعد، پس از احتجاجِ حق
پیچیده شد به خطبه ای کارِ آن لعنتی
با مادرم دهن به دهن شد سرِ فدک
مادر جواب داد به انکارِ لعنتی
پیچید بینِ کوچۀ باریک دورِ ما
از هر طرف شدیم گرفتارِ لعنتی
یک گوشواره لحظۀ سیلی زدن شکست
یک گوشواره خورد به دیوارِ لعنتی
#
#
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#فاطمیه
@roze_daftari
•┄┅══༻○༺══┅┄
#
🕊﷽🕊
💔
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها💚
#روضه_حضرت_عباس_ع
#
🖤🥀🖤🥀🖤
◾️آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم
◾️من امروز با ابالفضل کار دارم
◾️من امروز از ابالفضل توشه گیرم
◾️وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2
😭😭😭😭
⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه...
دست توسل بزنیم به بی دست کربلا....
اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله.....
🌾نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس
بخدا عباس مشکل گشاست...
مشکل گشایی میکنه...
عباس درد بی درمونو دوا میکنه...
💔💔😭😭😭
(دشتی)
✨الا ای یارو دلدارم ابالفضل
✨شدم خسته ز افکارم ابالفضل
✨گرفتارم مدد باب الحوائج
✨گره افتاده در کارم ابالفضل
😭😭😭🤲
⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا..
مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن
آی حسینیا...
آی کربلائیا...😭😭💔🖤
🌾خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا....
میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا...
امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،،
😭😭💔🖤
🥀(الهی حسرتش به دلت نمونه)🤲
صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه
حرم عباسُ ببینم 😭😭😭
یا ابالفضل3🤲🤲
متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات...
دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات...😭😭💔
(سوز/اوج)@roze_daftari
هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت
یا ابالفضل3🤲😭😭💔🖤
آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،،
اما آقا ببین با من چه کردند،،
آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی...
تو که امید ناامیدایی...
آقا دستمو بگیر..
آقا به دادم برس...🤲🤲
🥀میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه...
مادر .......ای مادر......
من عباسم مادر.....
اومدم دستتو بگیرم مادر.....💚💚
چرا؟...
🥀صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم...
امیدم ناامید شد...
هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده...🤲
امان امان3😭😭
آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا
میدونی آقا کی امیدش ناامید شد...
🥀ای مشک تو لااقل وفا داری کن
🥀من دست ندارم تو مرا یاری کن
(چرا)
🥀آخه من وعده آب تو به اصغر دادم
🥀یک جرعه برای او نگهداری کن
😭😭💔🖤
🌴خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن...
⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ...🤲😭
کدوم مادر رو میگم...
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند..
😭😭.چی میگفت ام البنین.....)
(مادر دیدی جوون از دست داده باشه
چطور گریه میکنه)😭💔
هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.....😭
ای مادر ...ای مادر .....ای مادر😭💔
🌾میگفت مادر ابالفضلم مادر ...
مادر نبودم کربلا مادر...😭
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...💔💔💔
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر...
😭😭💔💔🖤🖤
🥀(ناله میکرد گریه میکرد)
یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)
گفت مادر ابالفضلم مادر......
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر ....😭
(اوج)
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره.....😭😭😭💔💔
(دشتی حالت سینه زنی)
🥀مسلمانان حسین مادر ندارد
🥀غریب است و کسی بر سر ندارد
🥀ز جور ساربان بی مروت
🥀دگر انگشت و انگشتر ندارد
😭😭😭🖤💔
........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
.........جانم حسین جانم، جانم حسین جان
سینه زنی....
التماس دعا ازشما خوبان🤲
🖤💚💔🖤💚💔🖤
@roze_daftari
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
-
-
گریز
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
گریز دوم:
عرضه بداریم آقا جان...
یا امام رضا...
شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند...
اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید...
وقتی چشمان مبارک رو باز کردید...
سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود...
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که...
داخل گودال قتلگاه...
با لب تشنه...
سر از تنش جدا کردند...
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا...
بمیرم... داخل خیمه...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود...
لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا...
اما...
یک جایی دیگه اومد...
کجا...
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند...
اومد صدا زد...
بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم...
🔸بنی اسد بیایید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت...
حالا میخواد با پدر وداع کنه...
لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند
-
گریز سوم:
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
گریز سوم👇
آقای خوبم...
جان عالم به فدای مظلومیت شما...
در عالم غربت به شهادت رسیدید...
اما وقتی شیعیان خبردار شدن...
کفن قیمتی آوردند...
برای تشییع جنازه همه آمده بودند...
بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند...
با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد...
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
دلها بسوزه...
برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا...
بدون غسل و کفن...
ای خدا...
کاش به همین اکتفا میکردند...
صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند...
جلو چشمان بچه های حسین...
جلو چشمان خانم زینب کبری...
تمام استخوان ها شکست...
🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود
🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود
🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند
🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود
🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا
🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود
الا لعنت الله علی القوم الظالمين
-