اخی بمیرم برات رقیه جان
یه اشاره کنم روضه نمی خواد فقط همینکه یه دختر بچه از ناقه افتاد بعد از ناقه هی می گفت عمه دستم درد می کنه عمه می گفت رقیه جان مادرم هم همینطور بود
هی می گفت عمه بازوم درد می کنه زینب می گفت رقیه مادرمم هینطور بود هی می گفت عمه پهلوم درد می کنه رینب می گفت رقیه جان مادرمم همینطور بود
برا همین بود وقتی از دنیا رفت زینب به یاد مادرش افتاد
اخه رقیه نیمه شب از دنیا رفت
برای مادرش تشیع جنازه نگرفتند
برا این دختر هم نگرفتند
بی بی خودش طاقت نیاورد بدن رقیه رو ِ غسل بده زن ِغساله ای آوردند زن غساله تا این بدن را دید گفت من دست به این بچه نمی زنم تا علتش را نگید چرا این بدن اینقدر کبود است چه بیماری داشته
آی ناله دارها
صدای ناله زینب بلند شد
فرمود از کربلا تا شام هرچه گفت بابا تازیانه می خورد
اخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواریه دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشد در این دنیا نباشد
اگر دوست پدر می بود به دستم
کجا من در خرا به می نشستم
به نامِ نامی او احترام بگذارید
پس از حسین، علیه السلام بگذارید
به غیر اسم علی، روی نسل خود نگذاشت
به روی نسل خود اینگونه نام بگذاشت
یاحسین......؟
بانوای،،حاج آرمین غلامی
⚜قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز قبل از شروع روضه حضرت رقیه(س)👇👇
#پنجم_صفر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#شهدا_را_یاد_کنید_با_یک_صلوات🌹
⬅️یکی از آقایون تفحص شهدا میگفت بهمون گفتن برید به خانواده شهیدی خبر بدید که استخوانهای شهیدتون معراج شهداست.. بیایید تحویل بگیرید..
میگه رفتیم در خونه شهید خبر بدیم..
دختری درو باز کرد... گفتم تو با این شهید چه نسبتی داری
(گفت بابامه... چی شده)
گفتم جنازه شو پیدا کردن میخوان پنجشنبه ظهر بیارن ..
(میگه دیدم دختر شروع کرد گریه کردن گفت آقا یه خواهش دارم تو رو خدا رد نکنید نه نیارید)
میگه دختر شروع کرد گریه کردن آقا میشه یه خواهشی بکنم..گفتم چی میگی؟
خانم های داغ دیده منو ببخشین ..
اونایی که داغ بابا دیدن منو ببخشند ..
(گفت حالا که بعد این همه سال بابام اومده میشه ظهر نیاریدش... میشه شب جنازه رو بیارید گفتم نمیشه... ما معذوریم نمیتونیم.. باید ظهر برسونیم...گفت خواهش میکنم به عنوان فرزند شهید ازتون میخوام.)
قبول کردیم گفتیم حتما سری داره..
میگه روز مدنظر تابوتو با استخوانها برداشتیم.. بردیم به همون آدرس..
تا رسیدیم دیدیم کوچه رو چراغونی کردن.. ریسه کشیدن..
( شلوغه..میان میرن..گفتیم چه خبره؟
اون روز اومدیم خبری نبود
رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبره..
گفتند عروسی دختر این خونه است..میگه تا اومدیم برگردیم دیدیم دختره با چادر دوید تو کوچه)
گفت تو رو خدا بابامو نبرید..
من آرزو داشتم بابام سر سفره عقدم بیاد...
بابامو بیارید داخل..
(میگه تابوتو بردیم داخل.. چند تا تیکه استخون بابارو گذاشت کنار سفره عقد.. همه گریه کردند عجیب بود اون مجلس)
⬆️(اوج) هی ناله میکرد میگفت بابا به مجلس عروسی دخترت خوش اومدی بابا..آرزوم برآورده شد بابا... آرزو داشتم بابام سر سفره ی عقدم بشینه..
🌹#روضه_پنج_تن_آل_عبا
❤️#دفتری_پنج_تن
❇️بر احمد و محمود و محمد صلوات
❇️بر شافع رهروان عبد مؤید صلوات
❇️بر احمد و زهرا و علی و حسین
❇️بر پنج تن آل محمد صلوات
🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله
🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع
🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3
⏪نبی در بسترو زهرا کنارش
⏪عزیز قلب او شد بی قرارش
⏪بگوید دخترم کمتر نوا کُن
⏪ برای رفتن بابا دعا کن
✅نمیدونم مدینه رفتی یانه
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه،
دل بده با هم بریم مدینه،
بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود،
الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه،
آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد،..ناله میکرد...
🔆بابای خوب و مهربون
🔆 حرفامو از نگام بخون
🔆من التماست می کنم
🔆یه شب دیگه پیشم بمون
کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد،
ناله میزد،
بابا بابا میگفت،
امیرالمومنینم ایستاده،
یه مرتبه پیغمبر صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا،
صدای ناله فاطمه بلند شد،
فاطمه جان بابا دارید به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا،
وقتی بیبی جلو آومد،
صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا،
💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود،
اومدن دستههای هیزم آوردند،
در خانه زهرا شو آتش زدن،
فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن،
بین در و دیوار ناله زد،
یا ابتا یا رسول الله
بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا
پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا
همون سینه ای که تو می بوسیدی،
اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن،
میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا،
💠 چه کردند با دختر پیغمبر،
صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن،
امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده
✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
ولی آهسته آهسته
✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
⬅️بدن زهرا رو غسل داد،
بدن زهرا رو کفن کرد،
یه مرتبه نگاه کرد بچههای فاطمه دارن پر و بال میزنند،
مادر داری یا نه،
اگه مادر نداری امروز ناله بزن،
انیس یه دختر مادره،
مونس یه دختر مادره،
میگه تا گفتم بچهها بیایید،
یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد،
دستای زهرا از کفن بیرون اومد،
گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ،
گاهی حسینو بغل میگیره،
گاهی زینبین رو بغل میگیره،
یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان،
بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن،
دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند،
حق بچه یتیمه،
⬅️اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید
🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا....
آی جوون دارا....
آی مریض دارا ....
آی حسینیا....
میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا...
☑️میخوام بگم این رسم تو کربلا نبود،
کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن،
🔺 ای غریب حسین مظلوم حسین ع
🔸بی سرو سامان توأم یا حسین
🔹دست به دامان توأم یا حسین
🔸برسر نی زلف رها کرده ای
🔹با جگر شیعه چها کرده ای
🔸زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین
🔹کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین
.... #وسَیعلَمُالّذینَظَلَمواأَیمَنقَلَبٍینقَلِبونَ.....
(⭐️شعرا 227⭐️)
⬅️در موقع نشر صلوات حذف نشه لطفا⬇️
🍁هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁
#نوحه_و_روضه_رقیه_س
#بسیار_زیبا
#سبک_شیرازی
😭😭
رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر...
این جاده گر گل میشود
اون سرزمین کربلا۲
گلهای گلدان حسین
پرپرشود درنینوا۲
ازسیلی این قوم دون ۲
روی رقیه شد کبود۲
😭😭
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر...)
😭روضه😭
(بمیرم اومدزیر یه خارو خاشاک
دید یه دخترسه ساله ای😭
زیر خاروخاشاک نشسته وگریه می کند
بازبون بچگی صدامیزنه بابا بابا
هی صدامیزد عمه عمه عمه
عمه من بابام ومیخوام بابام ومیخوام
اینقد ناله زد،گریه کرد😭
گفتن دخترحسین بهانه ی بابا گرفته
گفت اشکال نداره برید سر بریده ی
باباشو براش ببرید😭
بمیرم سروگذاشت روزانو
صدازد بابا،بابا توآسمونا دنبالت
می گشتم
بابا عمم می گفت :رفتی سفر
بابا،بابا بابا
بابای مهربونم
اینجای روضه دلم آتیش گرفته😭
صدازد بچه های شام بیاین
ببینید بابام اومده😭
دیگه به من نگید بچه یتیم۲
بیاید ببینید بابام اومده من
مهمون دارم😭
خوش اومدی بابا بابا
خوش اومدی توویرونم)
😭😭
😭ادامه نوحه😭
گلوی اصغرش شکافت
قنداقه اوشدغرق خون۲
درعلقمه آب آورش
گشته جدا دستش کنون۲
ازسیلی این قوم دون
روی رقیه شدکبود۲
گلوی اصغرش شکافت۲
قنداقه اوشد غرق خون۲
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر....)
😭😭
بابانگرحزینه ام
من دخترت سکینه ام۲
آوردی ازمدینه ام
بی توسفر چراکنم۲
بابا گلی گم کرده ام۲
کواصغرشیرین زبان۲
می گردم اندرکشته ها۲
شاید گلم پیداکنم۲
من دخترت رقیه ام
سیلی زدشمن خورده ام۲
ویران سراجایم شده
پرآبله پایم شده۲
ارثی زمادر برده ام
من تازیانه خورده ام۲
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر.....)
😭😭
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
❣﷽❣
🍂#دفتری_حضرت_رقیه_س
🍂#ترکی
🌟السون سلام دللره طوفان سالان قیزا
🌟داغلار گوروب خرابه ده آغلار قالان قیزا
🌟السون سلام جاه و جلال رقییه 🌟اندوه و آه و درد و ملال رقییه
بویوک علمالرین بیریندن حرم حضرت رقیه ده سوروشدوم...
کربلایه گئتمیشم حرم سیدالشهدانی زیارت ائله میشم...
اما بیلمیرم نه سری وار ، او حالی کی حرم حضرت رقیه ده تاپدیم ، کربلاده تاپانمادیم ...
بویوردو ، منیم نظریم دی، او زماندان کی حسینین روحو ...یارالی باشینان... گئجه یارسی خرابیه گلیب ..
خرابه دن چخمییب...
اونا گوره دی وقتی حرمه گلیرسن غوغا اولور
آی امان ...امان...امان
آی بالا نازی چکنلر...
آی اونلار کی حسینین اوچ یاشیندا بالاسینین حسرتین چکیرسیز ، هاردا اوتوروبسوز...
اولار کی یتیملری نوازش ائله للر هاردا اوتوروبلار...
⬅️ آتا وقتی سفردن قیده...بالاجا بالاسی اولسا ... گلر ایله شر بابانین قوجاقیندا باباسینا گزارش وئرر...
رقیه ده بیر باخدی او کسیک باشا...باباسینین یارالی باشین باسدی باغرینا...
آخ بابا ... ایستردیم سن منی آلاسان قوجاقیوا...
بابا کربلادن گلیریخ ...
بابا بیلیرسن کربلادن بوراجان نه لر اولوب ...
بابا اللریمی باغلادی لار ...
بابا چوخ سوزوم وار سنه...
بابا ....
جسارت لردن دئدی...
ضرب تازیانه لردن دئدی...
🌾بیری قمچیله بلالی باشیما چالدی بابا
🌾شمر دون سیلی وروب طاقتیمی آلدی
🌾بابا ضرب سیلی گوزومه قانلی لکه سالدی بابا
🍂دینمدیم شمر قباقیندا سخیلدیم
🍂یارالی بدنیم تیتیردی توپراقه یخیلدیم
#روضه_دفتری
@roze_daftari
#روضه_دفتری
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🖤بیت الغزل
💚هر غزل ناب رقیه ست
🖤خورشید
💚علی اصغر و مهتاب رقیه ست
🖤نزدیک ترین
💚راه به الله حسین است
🖤نزدیک ترین
💚راه به ارباب رقیه ست
🖤🖤🖤🖤🖤
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم
غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هردوعالم دردعا،محتاج دست کوچک مــــن
تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم
🥀🥀🥀🥀🥀
•شهادت جانسوز دردانهٔ سه سالهٔ سیدالشهداء حضرت رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام به محضر مقدّس امام زمان عجّلالله تعالی فرجه الشریف و همهٔ شمااعضای محترم #ابرگروه_مجمع_الذاکرین_ع) وکانالهای مربوطه تسلیت عرض مینماییم🥀🥀
#مدیریت_و_خادمین_گروه_ملتمس_دعا🙏
#رباعی_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
بابا، برلب رسید ازغصه جونم
کجـا بـودی بـابـای مهـربونم
تمـام دختـران شـامی امروز
همه بابا شونو دادن نشونم
بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب
شدم از طعنه های شام بیتاب
یکی ازدختران باطعنه می گفت
رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب
پدر داران مرا تحقیر کردند
دگر از زنده ماندن سیر کردند
همه بر گریه ام خندیده بودند
سه ساله دخترت را پیرکردند
اگر دردمندی بگو با رقیه
اسیری به بندی بگو یا رقیه
بکارت گره گر فتاده بگو
ز کارت گره وا کند تا رقیه
میان خاک ها دادند جایش
پر از تیغ مغیلان بود پایش
برای دخترک جای عروسک
سر ببریده آوردند برایش
دهان من ز مشت زجر کج شد
تمام دنده هایم رج به رج شد
دگـر پاها و دستم حس ندارند
رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد
سه ساله بـار غم بـردم بدوشم
دگر افتادم از آن جنب وجوشم
شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد
اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم
به شام و کوفه دلم رامحک زدند
ز طعنه زخـم درونـم نمـک زدنـد
عـدو بـه خنده مـن و عمه ی مرا
چوشکل فاطمه بودیم کتک زدند
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
❇️ ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت (علیهم السلام)
اولین وفعال ترین گروه درایتا👌
🔹 برای محرم وصفر درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه......
داری
روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️
https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d
📣📣📣📣📣
#یا_رقیه
#گریزها
گریز 1⃣
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اول ماه همیشه ماه کم نوره 🌙
خرابه تاریک...
شما اگر تو روضه یه دفعه روضه خون چند دقیقه نخونه، تعجب می کنی، سرت را بلند می کنی، ببینی چی شده؟
▪️یه دفعه زینب دید، صدای روضه خون خرابه، قطع شد...😭
زینب (سلام الله علیها) متوجه شد سر یک طرف، رقیه یک طرف
افتاد... 😭
صدا زد: عزیز دل برادرم، دید صدای رقیه نمی آد ...😭
چادرم پاره شد از بس که کشیدند مرا
به گمان خرد شده ساقه ی نیلوفر من
معجرم دست نخورده است خیالت راحت
چادر سوخته چسبیده به موی سر من
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گریز 2⃣
(زبانحال) هر چه گشت چیزی پیدا نکرد زیر سر بابا بذاره، پاهاش رو دراز کرد و سر را گذاشت روی دامنش:
فرشی ندارم تا کنم مهمان نوازی
باید در این ویرانه امشب را بسازی
دیدند خم شد، همون کاری که خود ابی عبدالله برای داداشش علی اکبر (علیه السّلام) کرد، این صورتش را گذاشت رو صورت بابا، اما دیگه برنداشت، عقیله ی بین هاشم گفت: رقیه، تا دست زد دید بچه افتاد... 😭
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گریز 3⃣
وقتی برادران یوسف، یوسف را با طناب بین چاه آویزان کردند
گفت: دارید چکار می کنید، اگر پدرم بفهمد ناراحت می شود، برادران عصبانی شدند، طناب را پاره کردند
ندا آمد، جبرائیل برو و بال خودت را پهن کن، بدنش خراش نیفتد، آخه غریبه …
آااای گریه کنا اگه عباس (علیه السّلام) از بالای مرکب افتاد، یه مرد جنگی است، اگر حسین افتاد، مرد است، این سه ساله چطوری از مرکب افتاد …😭
بگو یا حسین...
التماس دعا